سیاستهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه نهتنها برای کشورها و مردمان منطقه ویرانگر بودهاند، بلکه در میان عموم مردم ایران نیز طرفداری نداشتهاند. شعارهای «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» و «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» در سالهای اخیر موید این واقعیت است. مقامهای جمهوری اسلامی که خوب میدانند سیاست فرقهگرایی و اسرائیلستیزی آنها در منطقه اقبالی نزد مردم ایران ندارد، گاه تلاش کردهاند برای حضور گسترده ایران در سوریه توجیه اقتصادی درست کنند. همین است که قاسم سلیمانی در سال ۱۳۹۳ مدعی شد که «هلال شیعی» حامیان جمهوری اسلامی در منطقه «هلال اقتصادی» است.
در چند سال اخیر جنگ داخلی سوریه بهنوعی به بنبست رسیده است. حدود ۸۰درصد از مناطق کشور و ازجمله شهرهای اصلی که مدتی بخشهایی از آنها در کنترل اپوزیسیون بود (مثلا حلب، بزرگترین شهر کشور قبل از جنگ) به دست حکومت بشار اسد افتادهاند. بقیه ۲۰درصد باقیمانده به چند قسمت تقسیم میشود. مناطق شمال شرقی در اختیار «نیروهای دموکراتیک سوریه» است، گروهی با محوریت کردهای چپگرای نزدیک به «حزب کارگران کردستان» (پ ک ک) و با حمایت نظامی آمریکا. بیشتر استان ادلب تحت تسلط گروههای اسلامگرایی است که غالبا سابقه حضور در القاعده را دارند. بخشهای وسیع همجوار با مرز ترکیه در اختیار «ارتش ملی سوریه» و سایر پیکارجویانی است که آنکارا از آنها حمایت می کند. این بخشها درواقع تحت اشغال ارتش ترکیهاند و در آنها از تجهیزات و زیرساختهای ترکیه و حتی واحد پول این کشور استفاده میشود. آمریکا علاوه بر حمایت از «نیروهای دموکراتیک سوریه»، حضور مهمی نیز در پایگاه تنف در مثلث مرزی سه کشور سوریه، عراق و اردن دارد و از آنجا به سرکوب نیروهای تحت امر جمهوری اسلامی ادامه میدهد.
به بنبست رسیدن جنگ باعث شده است کشورهای عربی نیز به سیاست انزوای اسد که در سال ۲۰۱۱ به امید سرنگونی او اتخاذ کرده بودند پایان دهند. همین است که کرسی سوریه در اتحادیه عرب اخیرا دوباره به اسد تحویل داده شد و شخص او در نشست این اتحادیه شرکت کرد و شاهد برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین دمشق و کشورهای عربی مختلف بودیم.
علت این حرکت واقعبینانه و عملگرایانه اتحادیه عرب را باید نگاهی به سوی آینده دانست. درواقع این کشورها میدانند که مرحله بعدی در تاریخ سوریه، بازسازی این کشور و بازگشت پناهندهها به آن است و در این میان به رسمیت شناختن اسد مفیدتر از منزوی کردن او است. آنها در ضمن خواهان مقابله عملی با آفت صادرات مواد مخدر (قرصهای کاپتاگون) از سوریهاند که گروههای مورد حمایت حکومت ایران در آن نقش دارند و بلای جان کشورهای عرب منطقه و بهخصوص اردن، لبنان و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس شده است.
جالب این است که مخالفت شدید آمریکا با سیاست اتحادیه عرب نیز عملا هیچ تغییری در معادلات ایجاد نکرده و این کشور بهرغم حضور نظامی در سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه، نمیتواند در این زمینه منشا اثر باشد و نتیجه خروج عملی آن از خاورمیانه را میبینیم. این درواقع جلوهای از «جهان چندقطبی» است که در آن، قدرتهای منطقه نقش مهمتری در تعیین اوضاع دارند: از کشورهای عربی گرفته تا حکومتهای ایران، روسیه و ترکیه که در جریان «نشست آستانه» (که آخرین جلساتش در پایتخت قزاقستان در روزهای ۲۰ و ۲۱ ژوئن برگزار شد) سیاستهای خود در قبال سوریه را با یکدیگر هماهنگ میکنند.
اما جمهوری اسلامی که بخش عظیمی از منابع ایران را (طبق برخی تخمینها ۳۰ میلیارد دلار) در چند سال گذشته در سوریه خرج کرده و باعث کشته شدن صدها نظامی ایرانی در این کشور شده است، در روند بازسازی سوریه چه نقشی خواهد داشت؟ آیا این روند به نفع اقتصادی ایران میرسد؟
این ادعای مقامهای ایران است. در جریان سفر علی محمود عباس، وزیر دفاع سوریه، به ایران در بهمن ۱۴۰۱ و سفر ماه پیش ابراهیم رئیسی به دمشق، این ادعا بارها تکرار شده که ایران قرار است از ذینفعان اصلی روند بازسازی باشد. شفیق دیوب، سفیر سوریه در تهران، نیز چندی پیش در برنامه «من طهران» شبکه عربی العالم (شبکه متعلق به جمهوری اسلامی) ظاهر شد و گفت: «کشورهایی که کنار ما در مقابل تروریستها ایستادهاند، برای مشارکت در بازسازی اولویت دارند. سوریها وفادارند و هرگز فراموش نخواهند کرد که در این جنگ ظالمانه چه کسی در کنار آنان ماند.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
محمدرضا باقری، سفیر پیشین ایران در سوریه و معاون سابق عربی-آفریقایی وزارت خارجه در دولت اول محمود احمدینژاد، هم ادعاهایی در این زمینه مطرح کرده و گفته است شرکتهای ایرانی از بازسازی سوریه «منافع مادی» بردهاند و خواهند برد. حسن لاسجردی، کارشناس، اخیرا در گفتوگو با ایسنا درباره سفر رئیسی گفت: «نکته مهم سفر رئیسجمهوری به سوریه این است که چه منافع و فرصتهای اقتصادی میتواند برای ایران داشته باشد، در حال حاضر نوعی رقابت آغاز شده است و کشورهایی مانند عربستان و حتی ترکیه برای سرمایهگذاری و بازسازی اعلام آمادگی کردهاند، لذا اگر میخواهیم نقشی داشته باشیم باید زودتر خود را به سوریه برسانیم.»
گفته لاسجردی نزدیکتر به واقعیت است و از این واقعیت خبر میدهد که علیرغم تعارفها و ادعای دیوب، اینکه ایران بتواند واقعا نقشی گسترده در بازسازی سوریه داشته باشد و شرکتهای ایرانی بتوانند ذینفع باشند، بههیچوجه از پیش معلوم نیست.
روند بازسازی
روند بازسازی سوریه پروژهای عظیم است که ارزش آن را حدود یک تریلیون دلار تخمین میزنند. کشورهای مختلف جهان و منطقه در این پروژه نفع و سهم دارند. عربستان سعودی مدتها است سیاستش را مبتنی بر کاهش تنشها در منطقه قرار داده و خواهان حلوفصل بحران سوریه و توسعه اقتصادی این کشور خواهد بود. سایر کشورهای مطرح عرب حاشیه خلیج فارس نیز رویکرد مشابهی دارند. سیاست چین مبتنی بر رشد راههای ترابری و آرامش اقتصادی است. اسرائیل امن بودن مرزهایش و دور بودن نیروهای جمهوری اسلامی از مرزهای اسرائیل با سوریه و لبنان را میخواهد که توسعه اقتصادی سوریه به آن کمک میکند. درنتیجه عزمی عمومی برای مشارکت در بازسازی سوریه وجود دارد.
اوضاع سوریه ازنظر زیرساختی و انسانی پس از گذشت بیش از ۱۲ سال جنگ داخلی، بسیار بحرانزده است. آنچه چند ماه پیش اوضاع را بدتر کرد، زلزلهای بود که بهتنهایی ۵.۱ میلیارد دلار به مناطق شمال غربی کشور آسیب رساند. طبق آمار یونیسف، حتی پیش از زلزله هم دوسوم جمعیت سوریه نیازمند کمک بشردوستانه بودند. گزارش این نهاد سازمان ملل متحد از بد بودن وضعیت اقتصادی و نابودی تمام و کمال زیرساختهای عمومی خبر میدهد. طبق سایر گزارشها، میتوان گفت که حدود ۹۰درصد مردم سوریه زیر خط فقر قرار دارند.
بانک جهانی در گزارش سه سال پیش خود یادآوری کرده بود که بحران سوریه تاثیر منفی زیادی بر سایر کشورهای منطقه «مشرق عربی» نیز گذاشته است. طبق تخمین این نهاد، بحران سوریه باعث حدود ۲ درصد کاهش تولید ناخالص داخلی در هر یک از سه کشور همسایه عراق، اردن و لبنان شده است. اگر مجموع این اثر را در طول سالهای جنگ حساب کنیم، درمجموع تولید ناخالص داخلی این سه کشور همسایه، تنها بهدلیل جنگ سوریه، بیش از ۱۱درصد کاهش داشته است که رقمی سرسامآور است. دو علت عمده این کاهش بدتر شدن وضع بازرگانی و ترابری در منطقه و کاهش شدید گردشگری در این کشورها است که بهعنوان صادرات خدمات محسوب میشود و بهویژه نقش مهمی در اقتصاد لبنان دارد.
در عین حال، سوریه همچنان موضوع بزرگترین بحران آوارگی و پناهندگی جهان است. قریب هفت میلیون سوری در کشور خودشان آوارهاند. پنج میلیون و ۵۰۰هزار پناهنده سوری در پنج کشور همسایه سوریه زندگی میکنند و باعث تنشهای سیاسی مهم در کشورهایی همچون ترکیه، اردن و لبنان شدهاند. ترکیه بهتنهایی میزبان سه میلیون و ۶۰۰ هزار پناهنده سوری است. بیش از ۸۵۰ هزار پناهنده سوری نیز در آلمان زندگی میکنند که حاصل سیاست پناهندهپذیری صدراعظم پیشین، آنگلا مرکل، است.
اما این شرایط به معنی فرصتهای بسیاری برای سوریه نیز خواهد بود. درواقع این کشور جای رشد بسیاری دارد و کشورهای مختلف، بهخصوص آنها که جور پناهندگان را کشیدهاند، تلاش خواهند کرد در روند بازسازی آن نقش ایفا کنند. دو مورد از مهمترین مواردی که میتواند به این کشورها نفع برساند، یکی بازسازی بندر طرطوس است که میتواند به یکی از بندرهای مهم منطقه شرق دریای مدیترانه بدل شود و از این لحاظ در کنار بندرهایی همچون مرسین و اسکندرون در ترکیه، بیروت در لبنان و بندرهای مصر، یونان و قبرس قرار بگیرد. روسیه حتی پیش از جنگ هم در این بندر پایگاه نظامی داشت و در شرایطی که حکومت پوتین تحت فشار جهانی قرار دارد، اما کشورهای منطقه به تحریمهای غربی علیه آن نپیوستهاند، باید دید حضور روسیه چه تاثیری بر معادلات تجاری-سیاسی طرطوس خواهد گذاشت. دیگر سوژه اقتصادی مهم در سوریه به معادن فسفات در تدمر بازمیگردد که میتوانند برای شرکتهایی که در استخراج، پالایش و فروش این منبع مهم نقش ایفا میکنند، کلیدی باشند.
اما آیا جمهوری اسلامی چنانکه ادعا میشود، در «اول صف» قرار دارد؟ شواهد خلاف این را نشان میدهد. مثلا وقتی به فهرست کشورهای صادرکننده کنونی به سوریه نگاه میکنیم، ایران بههیچوجه جزو چند کشور اول نیست و به نظر میرسد رقم صادرات آن ناچیز است. کشورهایی مثل ترکیه، چین و امارات متحده عربی صادرات بسیار قابلتوجهتری به سوریه دارند و پس از آنها نوبت کشورهای دیگری همچون مصر، روسیه، هند، لبنان و اردن میرسد. این کشورها محصولاتی همچون تنباکو، شکر، آرد، روغن و بنزین به سوریه صادر میکنند. وقتی نوبت به تجهیزات پیشرفتهتر برسد هم بعید است ایران بتواند جایگاه ویژهای ایفا کند و احتمالا پکن و آنکارا و کشورهای عربی در صدر خواهند بود. عجیب آنجا که علیرغم اینهمه ادعای بلند و بالا راجع به «محور مقاومت»، ایران حتی نتوانسته است به یکی از صادرکنندههای اصلی به سوریه بدل شود. این قضیه اخیرا با اعتراض حشمتالله فلاحت پیشه، چهره اصلاحطلب و رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس، روبهرو شد که همزمان با سفر رئیسی به دمشق یادآوری کرد سوریه ۳۰ میلیارد دلار بدهی به ایران دارد. فلاحتپیشه به «تجارت نیوز» گفت: «روسیه طلب خود را از سوریه گرفته است، اما ایران نه.»
نابسامانی شدید اقتصادی ایران و تحریمهای گسترده، پیچیده و چندبعدی باعث شده است که علیرغم موج اخیر ترمیم روابط دیپلماتیک ایران با برخی کشورهای منطقه (مهمتر از همه، عربستان سعودی) هنوز نمیتوان گفت که ایران میتواند از ذینفعان اصلی روند بازسازی در سوریه باشد. چنانکه در پروندههای دیگر مثل سرمایهگذاریهای چین در منطقه نیز دیدهایم که نفع اصلی به سایر کشورهای منطقه خواهد رسید و سیاست جمهوری اسلامی باعث شده است ایران حتی در این زمینه نیز نتواند در «اول صف» قرار بگیرد. این عاقبت سیاستی است که اولویتش را به «محور مقاومت» میدهد و هدفش حفظ قدرت خامنهای به هر قیمت است و نه منافع ملی ایران.