در دهه ۱۹۷۰، در دورانی که در عربستان سعودی مد و خوشپوشی کاملا وابسته به خیاطخانههای کوچک، یا به فروشگاههای تولیدات خارجی متکی بود، عدنان اکبر، طراح مد سعودی، آرزوهای بزرگی در سر داشت. او مصمم بود که فراتر از مرزهای کشورش را ببیند و هنر و نگاه خود را در این زمینه به مخاطبان جهانی برساند، تا شانهبهشانه همکاران خود در جامعه مد فاخر بایستد. پنجاه سال پس از برداشتن نخستین گامها، خانه مد او از ستارههای درخشان نخستین هفته مد ریاض در عربستان سعودی است؛ رویدادی که آن را «مشاهده تحقق رویایی دست نیافتنی» توصیف میکنیم.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این طراح افسانهای در کنار دخترش، عظوا، که اینک مدیر خلاق این خانه مد است، و پسرش، عبدالله، که مدیریت بخش تجاری آن را بر عهده دارد، در گفتوگویی با هارپر بازار عربی، با یادآوری خاطرات دوردست، روایت دستاوردهای خود را بازگو میکند.
عدنان میگوید که مادرش انگیزه و محرک همهچیز بود: «مادر من به شکل یگانهای جاذب، و به طرز خیرهکنندهای زیبا بود. او به هر چه میپوشید، زیبایی بیشتری میبخشید.»
مادر عدنان جهانبینی او را شکل داد. عدنان در ۱۲ سالگی شروع به یادگیری گلدوزی کرد و اغلب در بازدیدهای مادرش از خیاطخانه روسی در مکه، او را همراهی میکرد. این گشتوگذارها، کنجکاوی او را درباره دنیای مد بیشتر کرد.
عدنان اصطلاح «مد» (fashion) را در دوران مدرسه آموخت: «معلم رو به من کرد و پرسید: «آیا داری مد میسازی؟» نخستین بار بود که این اصطلاح را میشنیدم، زیرا در روزگار سختی بزرگ شده بودم. حتی زمانی که تصمیم گرفتم طراحی مد را به مثابه حرفه دنبال کنم، پدرم پرسید: «چطور میخواهی کار کنی، فکر میکنی در پاریسی؟»، اما من این کار را دوست دارم و این تنها چیزی است که برای من مهم است.»
هفت پسر و دخترش که به حفظ میراث او کمک میکنند، از نزدیک شاهد شکوفایی نام تجاری عدنان بودهاند. عظوا میگوید که عشق به مد را از پدرش فراگرفته است. او با علاقه به یاد میآورد که چگونه پدرش لباسهایی را که طراحی کرده بود، به او میپوشاند و مشتاق بود که اصول اولیه خیاطی و گلدوزی را در سنین پایین به او بیاموزد.
زمانی که دنیا به تماشای ستارگان سینما مشغول بود، این طراح پرشور، ظاهر زنان خانواده سلطنتی مصر و آثار برجستهترین طراحان پاریس را زیر نظر داشت.
او موفق شد لباسهایی خلق کند که چشم زنان خانوادههای سلطنتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و همسران مقامهای بلندپایه عرب را به آنها خیره کرد؛ و با این حال، عدنان این موفقیت را چندان چشمگیر نمیداند و اذعان میکند: «هرگز از کارم رضایت کامل نداشتم و همیشه احساس میکردم که باید فراتر روم.»
او با یادآوری خاطره یک نمایش جهانی که در دهه ۸۰ در آن شرکت کرد، میگوید: «در پاریس بودم و در مقابل کاخ شیلو با تدارکات این نمایش مد مواجه شدم که قرار بود در آن برگزار شود. میزبان ۲۰۰ هزار مهمان بود. سخت تلاش کردم تا در آن حضور یابم. ...»
او سخت کوشید تا شیکترین نمونههای ممکن را برای نمایندگی از عربستان سعودی خلق کند.
هرچند او پیشتر در ایتالیا چندین نمایش مد برگزار کرده بود، پاریس نخستین باری بود که آثار او در برابر مخاطبان و منتقدان جهانی به نمایش درمیآمد. خوشبختانه او از استقبال گرم مطبوعات برخوردار شد و خبر شرکت او در این رویداد نیز به تیتر اول خبرگزاریهای عرب و بینالمللی بدل شد.
در شماره فوریه ۱۹۸۸ هارپر بازار فرانسه، الیزابت کافمن، روزنامهنگار، مقالهای درباره این رویداد نوشت: «در جریان جدیدترین جشنواره بینالمللی مد، دهان مخاطبان از آنچه در ویترین عربستان سعودی دیدند، باز ماند... طرحهای خلاقانه عدنان اکبر، گویی شاهکارهای هنری منحصربهفرد، مزین به جواهر و مروارید، با الهام از تلماسهها در باد صحرا که با استفاده از گرانترین پارچههای جهان دوخته شدهاند، در نخستین آزمایش خود در پاریس، پایتخت مد و ظرافت، سربلند شدند. طرحهای او بهترین سفیر برای هنر زندگی بود که از مرزهای ظرافت و پیچیدگی فراتر رفت.»
اما حتی با وجود دعوت پاریس به بازگشت عدنان، آرزوی اصلی او، توسعه صنعت مد و ارتقای استانداردهای آن در سطح محلی بود؛ و هنوز هم همان است. پس از بازخورد مثبت مطبوعات، او با ژاک روئه، مدیر سابق دیور، تماس گرفت و او را به جده دعوت کرد تا کارهای او را به صورت حرفهای ارزیابی کند.
عدنان میگوید: «همه گفتند که من بهترینم، اما خودم چنین نمیدیدم؛ تا زمانی که ژاک روئه هنگام بازدید از دفتر مرکزیام طرحهای من را بررسی کرد و گفت، «تو خارقالعادهای».
عدنان در طول دوران کاری درخشان خود با برخی از مشهورترین افراد جهان دیدار داشته و شاهد درخشش قطعاتش بر تن خانوادههای سلطنتی و ستارههایی مانند شریحان، خواننده مصری، بوده است. حتی شاهدخت دایانا نیز یکی از کارهای او را داشت.
توصیه عدنان اکبر به طراحان جوان، همان است که به فرزندانش گوشزد میکند: «سختی بکشند و به هیچ چیز معمولی بسنده نکنند.»