در واکنش به کاهش تعهدات ایران به مفاد برجام، بریتانیا، فرانسه وآلمان، در 14 ژانویه 2020، تصمیم خود را برای فعال کردن «سازوکار رفع اختلاف در برجام» رسما اعلام کردند. به دنبال آن، بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا ابراز داشت که بر اساس بندهای ۳۶ و ۳۷ سازوکار رفع اختلاف در برجام و بندهای ۱۰ و ۱۳ قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل متحد، باید برای دستیابی به توافق جدیدی که وی آن را توافق ترامپ نامید، اقدام کرد.
افزون بر اعمال تحریم های جدید علیه ایران، موضع تازه کشورهای اروپایی و ماجرای سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی با موشک های سپاه، صدمه سختی به اعتبار رژیم ایران وارد کرده و این کشور را در وضعیت دشواری قرار داده است.
حال در چنین اوضاع و احوال، آیا ممکن است ایران را برای مذاکره به توافق جدیدی که شامل پروندههای منطقهای و برنامه موشکی ایران نیز باشد، وادار کرد؟
نظر به تاریخ گذشته ایران، میتوان پاسخ را مثبت دانست، زیرا هرگاه میزان فشار بر ایران افزایش یافته است، رژیم این کشور برای حضور در مذاکره آماده شده است. در پی تداوم تحریمهایی که بر بخشهای زیر ساختاری، فناوری هستهای، بانکداری و بازرگانی ایران به خاطر برنامه هستهای و پرونده حقوق بشری اش، از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ اعمال شد و ایران را با دشواری های زیادی رو به رو کرد، رژیم ایران حاضر به نشستن در میز مذاکره شد. همچنان در اثر همین فشارها بود که رژیم ایران در سال ۲۰۱۴ بار دیگر به میز مذاکره بازگشت و در فرجام، ادامه گفت و گو ها منتهی به امضای برجام شد.
هرچند پس از خروج آمریکا از برجام، تحریمهای بین المللی و اروپایی از ایران برداشته شده و تنها تحریم های آمریکا باقی ماند، اما تداوم تحریمهای آمریکا به تنهایی از ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۸ تأثیر ویرانگری بر اقتصاد ایران وارد کرد و در نتیجه، بودجه نظامی رژیم ایران ۱۰ درصد کاهش یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سوی دیگر، افزایش مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا منجر به نارضایتی ملت ایران شده و در نتیجه، تمام تصمیم های اقتصادی رژیم ایران با مخالفت مردم آن کشور رو به رو می شود و همین امر در بسیاری از موارد، شهروندان ایران را برای تظاهرات علیه سیاست های دولت، به خیابان ها کشانده است.
درست است که تنها عامل اقتصادی تعیین کننده سیاست خارجی ایران نیست، اما تأثیر آن بر سیاستهای داخلی رژیم ایران، انکار ناپذیر است؛ زیرا تأثیر همین تحریم های دراز مدت و بحرانهای اقتصادی ناشی از آن بود که زمینه را برای روی کار آمدن یک چهره اصلاح طلب به نام روحانی فراهم گرداند.
حسن روحانی با شعارهای اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی، از مردم رأی گرفت، سپس در اثر همین عامل اقتصادی بود که وقتی نتوانست به وعدههای انتخاباتیاش عمل کند، محبوبیت مردمی را خود را به سود جناح تند رو از دست داد.
در همین راستا، باید خاطرنشان کرد که آنچه رژیم ایران را به واقعگرایی در سیاست خارجی و مذاکره با غرب وا میدارد، مصلحت و شرایط داخلی کشور است، نه به قدرت رسیدن جناح اصلاح طلب یا اصولگرا.
زیرا در ۲۰۰۶ و هنگامی که ارتقای برنامه های هستهای و غنی سازی ۳.۵ درصدی اورانیوم توسط رژیم تهران افشا شد، تازه یک سال از دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد میگذشت، به این معنی که ایران در زمان سید محمد خاتمی که در ۲۰۰۵ دوره ریاست جمهوری اش به پایان رسید، برای ارتقای برنامه هستهای خود کار میکرده است.
به بیان دیگر، ایران برنامه هستهای خود را در دوره ریاست جمهوری خاتمی اصلاح طلب، ارتقا داد و در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد اصولگرا، از آن پرده برداشت. مهمتر از آن، ایران در دوره احمدی نژاد، طرح مذاکره فراگیری را در مورد پرونده هستهای و مسائل منطقهای، به واشنگتن پیشنهاد کرد، اما اداره جورج بوش آن را نپذیرفت و مذاکرات را در محدوده همکارهای دو جانبه در عراق و مبارزه با تروریسم در افغانستان، محدود گرداند.
علاوه بر آن، بیشترین توسعه طلبی رژیم ایران و مداخلههای آن در جنگها و کشمکشهای منطقهای در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، اتفاق افتاده است که یک چهره اصلاح طلب به شمار میرود. از این رو میتوان نتیجه گرفت که با روی کار آمدن این جناح یا آن جناح، تغییر اساسی در سیاست خارجی ایران رو نما نمی شود و تنها تحولی که به مشاهده می رسد، تغییر گفتمان سیاست خارجی ایران است.
از این جهت، بایست در مورد چگونگی ایجاد یک اجماع بین المللی اندیشید که بتواند ایران را برای بازگشت به میز مذاکره مجبور کند، مذاکرهای که همه جانبه و فراگیر بوده و افزون بر برنامه های هستهای و موشکی ایران، مسئله ای ثبات و امنیت منطقهای، نیز در آن گنجانیده شود.
به نظر میرسد، فعال سازی سازوکار رفع اختلاف برجام، آغاز این راه باشد، زیرا هدف اصلی این سازوکار که از آغاز مذاکره تا حل نهایی، ۶۵ روز را در بر میگیرد، این است که اگر یکی از طرفهای برجام به این نتیجه برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، میتواند موضوع را به عنوان شکایت به کمیسیون مشترک ارجاع دهد. کمیسون مشترک متشکل است از ایران، روسیه، چین، آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا، البته ایالات متحده هم پیش از خروج از برجام عضو همین کمیسیون بود.
در این میان، برخی به این باورند که هدف از هیاهوی فعال شدن سازوکار رفع اختلاف، کسب وقت و تشویق ایران به مذاکره با آمریکا است. اما شماری دیگر، عقیده دارند که این اقدام به مرگ زودرس برجام میانجامد و ایران را وادار میکند تا از تعهدات خود در برابر پیمان ممنوعیت جنگافزارهای هستهای بکاهد و نظارت آژانس بین المللی انرژی هستهای را بر برنامههای هستهای اش محدود کند.
اما شاید هیچ نیازی به نگرانی نباشد، زیرا ایران همواره به گشودن کانالی برای ایجاد روابط با ایالات متحده، متمایل بوده است. افزون بر آن، ایران به خوبی میداند که خروج از برجام و عدم همکاری با آژانس بین المللی انرژی هسته ای، می تواند برنامه هستهای این کشور را در معرض خطر حملات اسرائیل قرار دهد.
علاوه بر آن، ایران بیشتر از این، توان تحمل بازگشت تحریمهای بین المللی را ندارد؛ زیرا بنا به آمار کنگره آمریکا، این تحریمها تا سال ۲۰۱۴، منجر به ۲۰ درصد کاهش رشد اقتصادی ایران و ۲۰ درصد افزایش نرخ بیکاری در این کشور شده است.
گذشته از آن، رژیم ایران از سه سال به این سو با خشم و نا رضایتی گسترده مردمی رو به رو میباشد که در نتیجه بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا به وجود آمده و هر از چند گاهی به صورت اعتراضات و تظاهرات خودش را نشان میدهد.
بنا بر این، برای مجبور کردن رژیم ایران به بازگشت به میز مذاکره، باید جامعه جهانی، متحدانه عمل کند، لازم است کشور های اروپایی صرف نظر از این که ترامپ در انتخابات آینده پیروز شود یا نه، جدیت بیشتری به خرج دهند و به صراحت اعلام کنند که اگر ایران تعهداتش را نسبت به برجام نقض کند و مشکل در کمیسیون مشترک حل نشود، مکانیسم رفع اختلاف را به شورای امنیت خواهند برد و تحریم های بین المللی بار دیگر بر ایران اعمال خواهد شد.
از جانب دیگر، بایسته است که کشورهای متضرر در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی، فشارهای خود را بر ایران افزایش دهند و افزون بر آن، باید ممنوعیت پروازهای بین المللی، بر فضای ایران اعمال گردد.
همچنان لازم است کشورهای عربی نیز، دیدگاهها و مواضع خود را یکدست کرده و برای به انزوا کشاندن رژیم ایران و تغییر رفتار خصمانه اش، متحدانه تلاش ورزند.
همبستگی با جنبش مردمی ایران و حمایت از معترضان برای زنده نگه داشتن اعتراضات و تظاهرات، نیز از جمله عواملی است که میتواند در وارد کردن فشار بر رژیم ایران، سودمند واقع شود.
در فرجام می توان گفت که بایستی از تمام ابزارهای درونی و بیرونی، استفاده صورت گیرد تا رژیم ایران وادار به بازگشت به میز مذاکره شود.
© IndependentArabia