شکست پروژه توسعه‌طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه

تارومار شدن گروه‌های نیابتی در منطقه جمهوری اسلامی را با چالشی مرگبار مواجه کرد

ویرانی گسترده ناشی از حمله اسرائیل به مقر حزب‌الله در حومه جنوبی بیروت‌‌ــ عکس از  alhayatnews

این روزها غزه و لبنان تاوان شکست پروژه توسعه‌طلبانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه را می‌پردازند. تنها ابتکاری که جمهوری اسلامی پس از آغاز جنگ غزه به بهانه حمایت از حماس انجام داد، این بود که حزب‌الله را به گشودن جبهه جنوب لبنان سوق داد. این اقدام مخاطره‌آمیز که جنایتی در حق لبنان و مردم آن محسوب می‌شود، چنان آسیب و خسارت شدید و پرهزینه‌ای به شهروندان لبنان وارد کرد که تا سال‌های متمادی در تنگنای این فاجعه باقی خواهند ماند.

افزون بر آن، گشایش جبهه جنوب لبنان برای غزه که قربانی عملیات طوفان‌الاقصی و محاسبات نادرست یحیی سنوار شد، هم هیچ سود قابل‌توجهی نداشت. سنوار که سرانجام خود نیز قربانی ماجراجویی حمله به اسرائیل شد، شخصی میهن‌پرست بود که شور و شوق دفاع از وطن سراسر وجودش را فرا گرفته بود، اما از واقعیت اوضاع منطقه و جهان و آنچه در خارج از نوار غزه جریان داشت، هیچ چیز نمی‌دانست.

این در حالی است که پروژه توسعه‌طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه علاوه بر اینکه سوریه، لبنان و یمن را ویران کرد، خود نیز با شکستی فاحش روبرو شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در عراق، جمهوری اسلامی با تمام نفوذ و قدرتش در تلاش برای حفظ دولت محمد شیاع السودانی است. به‌رغم تمامی رسوایی‌های دولت السودانی و ناتوانی آن در ایجاد تعادل در روابط با کشورهای عربی و ایران، رژیم جمهوری اسلامی جز ادامه حمایت از این دولت چاره‌ای دیگری ندارد. کنترل شبه‌نظامیان حشدالشعبی بر تصمیم‌های سیاسی عراق نسبت به هر زمان دیگری افزایش یافته است. شکی نیست که تداوم سلطه شبه‌نظامیان در یک کشور آن را از حرکت به سمت پیشرفته و توسعه بازمی‌دارد؛ در این صورت، عراق که گروه‌های مسلح فرقه‌گرای حاکم بر سرنوشت آن به یک نیروی خارجی مانند سپاه پاسداران جمهوری اسلامی متعهد و وابسته‌اند، چه آینده و سرنوشتی خواهد داشت؟

برای اثبات شکست پروژه جمهوری اسلامی در سوریه به ارائه دلیل و حجت نیاز نیست. همین کافی است که اسرائیل به بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه، که بقای دولتش به قدرت شبه‌نظامیان وفادار به رژیم ایران در دمشق وابسته است، هشدار دهد که می‌تواند شخص او را هدف قرار دهد و بشار اسد برای حفظ جانش، سکوتی مرگبار اختیار کند. در حالی که حزب‌الله در جنگی که حافظ‌ اسد علیه مردمش آغاز کرد و نبردی را که پسرش بشار اسد از سال ۲۰۱۱ تاکنون علیه مردم سوریه ادامه می‌دهد، نقشی کلیدی ایفا کرد، اما زمانی که در دمشق صحبت از حمایت از غزه یا حزب‌الله مطرح می‌شود، سکوت همه‌جا را فرا می‌گیرد و هیچ صدایی به گوش نمی‌رسد.

در لبنان که جمهوری اسلامی ایران سرنوشت کشور و تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح را در اختیار دارد، محور اصلی پروژه توسعه‌طلبانه آن با شکستی فاحش روبرو شد. فارغ از تبلیغات واهی و اغراقی که درباره توانایی حزب‌الله و مقاومت آن می‌شود، این حزب که سیاست و اقتصاد لبنان را در دست داشت و توانست میشل عون و جبران باسیل را به کاخ بعبدا برساند، دیگر آن حزبی نیست که همه آن را می‌شناسیم.

پس از آن همه ویرانی که لبنان در معرض آن قرار گرفت، تا زمانی که حزب‌الله به شکلی که ما می‌شناسیم، روی پاهایش بایستد، لبنان از فاجعه و بحران نجات نخواهد یافت. برای همه روشن شده است تا زمانی که حزب‌الله بر سرنوشت این کشور مسلط باشد، برای لبنان به‌عنوان کشوری که دارای حاکمیت است، آینده‌ای وجود نخواهد داشت.

در رابطه با یمن، آنچه جمهوری اسلامی ایران در یمن مرتکب شد، نیازی به توضیح ندارد. فارغ از هیاهو، تبلیغات و تهدیدهای حوثی‌ها به پرتاب موشک و پهپاد به سمت اسرائیل، اثربخشی این گروه‌ شبه‌نظامی وابسته به رژیم ایران عملا محدود است. البته این یمن و مردم آن‌اند که در نهایت بهای سنگین ماجراجویی حوثی‌های را می‌پردازند.

مهم‌تر از همه اینکه وضعیت داخلی ایران بیانگر وضعیت سردرگمی است که با حرکت به سمت کشورهای منطقه به‌ویژه کشورهای عربی قابل جبران نیست. جمهوری اسلامی که برای اجتناب از رویارویی، همواره از شبه‌نظامیان فرقه‌ای خود در عراق، سوریه، لبنان و یمن برای جنگ‌های نیابتی و برهم زدن ثبات و امنیت منطقه استفاده می‌کرد، اکنون عملا وارد میدان رویارویی مستقیم با اسرائیل شده است.

رژیم جمهوری اسلامی که خود را بر لبه پرتگاه می‌بیند، اکنون طرف‌های مختلف عربی را به میانجی‌گری با «شیطان بزرگ» فرا می‌خواند تا از حجم حملاتی که پیش‌بینی می‌شود اسرائیل علیه تاسیسات مهم ایران انجام دهد، بکاهد. آیا این شکست فاحش به‌معنای شکست پروژه توسعه‌طلبانه‌ رژیم جمهوری اسلامی در منطقه نیست؟

برگرفته از روزنامه النهارالعربی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه