انتظار میرود دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب ایالات متحده، در دوره دوم ریاستجمهوری خود، سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی را بهطور بنیادی تغییر دهد. این تحول مهم و قابلانتظار، در مورد پیامدهای این سیاست برای خاورمیانه و جهان پرسشهای زیادی را مطرح کرده است.
ترامپ در اولین دوره ریاستجمهوری خود رویکردی سختگیرانه در قبال جمهوری اسلامی در پیش گرفت. آنچه با خروج از توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) شروع شد که ترامپ آن را گامی ضروری برای مقابله با جاهطلبیهای هستهای جمهوری اسلامی میدانست. او سپس علیه بخشهای کلیدی اقتصاد ایران تحریمهای شدید اقتصادی اعمال کرد که به انزوای بینالمللی بیشتر جمهوری اسلامی و تضعیف اقتصاد آن منجر شد.
ترامپ در آخرین روزهای کارزارهای انتخاباتی خود، وعده داد که به منظور دستیابی به توافقی جدید که هم برنامه هستهای ایران و هم برنامه موشکهای بالیستیک و فعالیتهای منطقهای بیثباتکننده جمهوری اسلامی را شامل شود، به اعمال فشار علیه تهران ادامه خواهد داد. با این حال در مورد چگونگی دستیابی به این هدف و جزئیات آن چیزی نگفت. ابهام در مورد تصمیم ترامپ در خصوص اثربخشی رویکرد دولت جدید آمریکا در قبال جمهوری اسلامی پرسشهای بسیاری را مطرح کرد.
ناظران بر این باورند که هرگونه تلاش برای از سرگیری مذاکره با جمهوری اسلامی به تشدید تحریمهای چندجانبه و دیپلماسی غیرمتعارف نیاز دارد. برخی دیگر از ناظران، از جمله کارشناسان «موسسه سیاست اول، آمریکا» بر لزوم به کارگیری سیاست فشار حداکثری و حمایت حداکثری تاکید دارند؛ بهگونهای که از یک سو رژیم جمهوری اسلامی تحت فشار حداکثری قرار گیرد و از سوی دیگر، مخالفان رژیم از حمایت حداکثری برخوردار شوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این حال شرکا و متحدان آمریکا درباره پیامدهای سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی کشورهای اروپایی نگراناند که بهکارگیری این سیاست به تشدید تنشها و احتمال وقوع درگیری نظامی در منطقه منجر میشود. در مقابل، کشورهای منطقه این سیاست را فرصتی برای محدود کردن نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی در منطقه، بهویژه در عراق و یمن، پس از افول آن در لبنان و پایان یافتن آن در سوریه، میدانند.
این در حالی است که رئیسجمهوری جدید آمریکا همراه با شخصیتهایی تندرو که عموما مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی و جاهطلبیهای آن محسوب میشوند، وارد کاخ سفید میشود. برجستهترین نامزدهای پیشنهای ترامپ برای کابینه جدید از جمله مارکو روبیو، برای سمت وزیر خارجه، جان رتکلیف، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، مایک هاکبی، سفیر ایالات متحده در اسرائيل و مایک والتز، مشاور امنیت ملی، کسانیاند که برای مقابله با جمهوری اسلامی دیدگاهی واحد و مشترک دارند.
مارکو روبیو منتقد سرسخت رژیم ایران و خواستار اعمال حداکثر فشار اقتصادی و دیپلماتیک علیه جمهوری اسلامی است. جان رتکلیف هم بر لزوم تقویت عملیات اطلاعاتی علیه برنامه هستهای ایران و نظارت بر فعالیتهای آن تاکید میکند. در همین حال مایک والتز اصرار دارد که مقابله با جمهوری اسلامی مستلزم تشدید تحریمها و آمادگی برای اقدام نظامی است. از سوی دیگر، مایک هاکبی بر این باور است که مقابله با جمهوری اسلامی مستلزم همکاری نزدیک با اسرائيل و حمایت از اقدام نظامی (در صورت لزوم) آن است.
ترامپ در حالی وارد کاخ سفید میشود که نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بهشدت کاهش یافته است. با سرنگونی رژیم بشار اسد در دمشق، نفوذ رژیم ایران در سوریه بهطور کامل پایان یافت. حزبالله لبنان هم که برجستهترین رهبرانش در جنگی که علیه اسرائيل آغاز کردند، از بین رفتند و زیرساختهای نظامی آن نابود شد، اکنون با چالشها و فشارهای بسیاری روبرو است.
به عبارت دیگر، تغییرات اخیر در خاورمیانه به تضعیف نقش منطقهای جمهوری اسلامی منجر شد، اما تهران را بر آن داشت تا برای تحت فشار قرار دادن منافع و متحدان آمریکا، درصدد تقویت برنامه هستهای خود برآید و تلاشهایش را بر استفاده از نیروهای نیابتی دیگر، بهویژه حوثیهای یمن، متمرکز کند.
با توجه به تغییرات یادشده، سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی احتمالا تشدید تحریمهای اقتصادی بهویژه در بخشهای نفتی و بانکی و هدف قرار دادن پروژههای همکاری ایران با روسیه و چین خواهد بود. هدف از این اقدامها تلاش برای کاهش منابع مالی رژیم ایران است تا جمهوری اسلامی نتواند هزینه سنگین فعالیتهای منطقهای خود را تامین کند.
تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی به احتمال زیاد با حمایت از عملیات نظامی اسرائيل علیه ایران همراه خواهد بود. بهویژه پس از آنکه اسرائيل در سال گذشته مواضعی را در ایران هدف قرار داد که رزمایشی واقعی و آمادهسازی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران محسوب میشد. با توجه به رزمایشهای اخیر جمهوری اسلامی برای حفاظت از تاسیسات هستهای و احتمال وقوع تحولات امنیتی داخلی که موجودیت رژیم ایران را تهدید میکند، میتوان گفت که احتمال حمله نظامی به ایران روبهافزایش است.
رابطه بین دولت ترامپ و اسرائیل سنگ بنای سیاست ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی است؛ بهویژه با مایک هاکبی بهعنوان سفیر آمریکا در اسرائیل و مایک والتز بهعنوان مشاور امنیت ملی. همچنین پیشبینی میشود که دولت ترامپ به محض بازگشت به قدرت، حمایت اطلاعاتی و لجستیکی از اسرائیل را آغاز کند و در نتیجه، تسلیحات دقیق و فناوریهای پیشرفته را که قادر به شکستن خطوط دفاعی ایران باشند، در اختیار اسرائيل قرار دهد. اسرائيل با برخورداری از چنین حمایتی میتواند حملاتی کوبنده علیه تاسیسات هستهای ایران انجام دهد.
علاوه بر فشار نظامی، توانمندسازی مخالفان رژیم جمهوری اسلامی از طریق حمایت از رسانههای مستقل، ارائه فناوریهای پیشرفته ارتباطی مانند استارلینک و حمایت همهجانبه مالی و لجستیکی از مخالفان میتواند مشروعیت رژیم را در داخل ایران هم تضعیف کند.
با توجه به تغییرات اخیر در منطقه، سیاست ترامپ در قبال ایران مستلزم انعطافپذیری است تا فشارهای اقتصادی و نظامی فزاینده را با بهرهبرداری از نقاط ضعف رژیم ایران مانند خروج از سوریه و وضعیت بحرانی حزبالله، متعادل کند. با این حال، اگر این سیاست با یک برنامه دیپلماتیک روشن همراه نباشد، میتواند به نتایج پیچیدهای منجر شود، زیرا موفقیت این امر به توانایی دولت ترامپ برای متعادل کردن فشار و دیپلماسی با در نظر گرفتن تغییرات منطقهای و خطرات ناشی از آن بستگی دارد.
سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی به بزرگترین تغییری در سطح منطقه منجر خواهد شد که در چندین دهه گذشته سابقه نداشته است. این تغییر در کمترین حالت، نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه را به حداقل ممکن کاهش خواهد داد و در شدیدترین حالت، به تغییر رژیم در تهران منتهی خواهد شد و در نتیجه، جایگاه و نقش ایران در منطقه را دگرگون خواهد کرد.
هدف نهایی این سیاست تضعیف نفوذ رژیم جمهوری اسلامی و تقویت ثبات منطقهای به گونهای است که منافع ایالات متحده و متحدانش را در خاورمیانه براورده کند.
برگرفته از روزنامه النهارالعربی