شکی نیست که انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری ایالات متحده به معنی تغییر در سیاست واشینگتن در قبال خاورمیانه است، اما پرسش مهم این است که آیا این تغییر به اندازه کافی قوی و موثر خواهد بود؟ نخستین آزمونی که ترامپ با آن روبرو خواهد شد، درک او از تغییرات ژئوپولیتیکی بزرگی است که از زمان ترک قدرت پس از پایان اولین دوره ریاستجمهوری او در منطقه رخ داد و ممکن است تا پیش از مراسم تحلیف او در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ بیشتر هم بشود. این در حالی است که تاکنون هیچ نشانهای مبنی بر آگاهی ترامپ از فرصتهای راهبردی جدید یا تهدیدهای پیش روی واشنگتن و متحدانش به چشم نمیخورد.
با آغاز به کار رسمی ترامپ، احتمالا توجهات به بحران محوری منطقه که اساس آن را راهبرد «حلقه آتش» جمهوری اسلامی علیه اسرائيل شکل میدهد، معطوف خواهد شد. در حال حاضر، اسرائيل بهطور سازمانیافته در تلاش برای حذف رهبری سیاسی حماس و درهم شکستن قدرت نظامی آن و نابود کردن استحکامات زیرزمینی آن در تونلهای غزه است.
اسرائیل در عین حال ضربات شدیدی هم به حزبالله لبنان وارد میکند؛ رهبران برجسته آن را از بین میبرد و بهطور پیوسته در حال تخریب ذخیره عظیم زرادخانه موشکی آن و تخریب مواضع و مخفیگاههای مستحکم این حزب است.
اسرائیل به این حملات ادامه خواهد داد تا حماس و حزبالله را تضعیف و این ارکان اساسی نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه را از بین ببرد. حتی دولت بایدن هم چندی قبل کشور قطر را برای اخراج رهبران حماس از دوحه تحت فشار قرار داد.
با این حال متاسفانه حوثیها در یمن همچنان به ایجاد اختلال در کانال سوئز و دریای سرخ ادامه میدهند و مانند شبهنظامیان نیابتی جمهوری اسلامی در عراق و سوریه، تاکنون تنها آسیبهایی جزئی متحمل شدهاند، اما خود جمهوری اسلامی در معرض حملات انتقامجویانه قابلتوجهی قرار گرفت، بهویژه در ۲۶ اکتبر گذشته؛ زمانی که اسرائیل در حمله به ایران، پدافند هوایی اس۳۰۰ را که روسیه به ایران داده بود، هدف قرار داد. افزون بر آن، تاسیسات موشکی ایران هم هدف حملات شدید اسرائیل قرار گرفتند. البته آسیبهایی که به جمهوری اسلامی رسید، نیز محدود است؛ بهویژه اینکه با افزایش فشار کاخ سفید در آستانه انتخابات آمریکا، اسرائیل از هدف قرار دادن مراکز برنامه هستهای جمهوری اسلامی یا زیرساختهای نفتی آن خودداری کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با وجود این، پرسشی که اکنون مطرح میشود و بهعنوان بزرگترین متغیر ناشناخته باقی میماند، این است که آیا اسرائیل قبل از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ اقدامهای جدیتر انجام خواهد داد؟ حملات ۲۶ اکتبر اسرائيل به ایران تهران را بر آن داشت تا بارها وعده انتقام دهد، اما این تهدیدها تاکنون عملی نشدهاند. به نظر میرسد رهبران جمهوری اسلامی از تواناییهای نظامی اسرائیل هراس دارند و شاید امیدوارند که توجه جهانی از آنها منحرف شود تا بتوانند به بیسروصدا از میدان رویارویی با تهدید اسرائیل عقبنشینی کنند. اما اگر جمهوری اسلامی درصدد دادن پاسخ به اسرائيل برآید، حمله متقابل از سوی اسرائيل بهشدت کوبنده خواهد بود؛ بهویژه اگر در دوره انتقال قدرت در ایالات متحده رخ دهد. چنین ضدحملهای نهتنها میتواند به برنامههای موشکی و تسلیحات هستهای ایران آسیب جدی وارد میکند، بلکه ارکان رژیم جمهوری اسلامی را نیز به لرزه درخواهد آورد.
باور غالب در واشینگتن این است که ترامپ با اعمال تحریمهای سختتر و اجرای موثرتر آنها، به راهبرد اقتصادی «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی بازخواهد گشت. علاوه بر آن، ترامپ مانند دوره قبل به حمایت قوی و همهجانبه از اسرائيل ادامه خواهد داد. در این صورت، رژیم جمهوری اسلامی میتواند نفس راحتی بکشد و نگرانی زیادی نداشته باشد؛ بهویژه اینکه رویکرد «فشار حداکثری» قبلی ترامپ تاثیر محدودی داشت و از آنچه تصویر میشد، موثر بود. چندی قبل یکی از اعضای تیم ترامپ گفت که دولت بعدی ایالات متحده «به تغییر رژیم در ایران علاقهای ندارد». این امر حتی اگر در حد یک تصور دور از واقع باشد، میتواند راه را برای دستیابی به توافق جامع احتمالی با تهران در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ باز نگه دارد.
از سوی دیگر، بهرغم تلاشهای بنیامین نتانیاهو برای نشان دادن حسن نیت درباره ترامپ در آخرین تماسی که با او داشت، روابط شخصی آنها همچنان پرتنش است. ترامپ سال ۲۰۲۱ گفته بود: «نتانیاهو اولین کسی بود که به بایدن تبریک گفت، در حالی که من بیش از هر کس دیگری تا به حال با او تعامل داشتم و به او کمک کردم. نتانیاهو میتوانست سکوت کند. او اشتباه بزرگی مرتکب شد.»
این سخنان عملا به این معنا است که اسرائیل نباید انتظار داشته باشد که مانند گذشته، از رئیسجمهوری منتخب آمریکا حمایت دریافت کند. با توجه به اینکه ترامپ طبق قانون اساسی ایالات متحده نمیتواند برای سومین دوره ریاستجمهوری نامزد شود، در صورت اتخاذ مواضعی که ممکن است در مورد مسائل کلیدی با منافع اسرائیل در تضاد باشد، از واکنشهای سیاسی در داخل آمریکا هراسی نخواهد داشت.
از این رو، اینکه ترامپ در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ دقیقا با چه شرایطی مواجه خواهد شد، به روند تحولات کنونی بستگی دارد. علاوه بر رد ایده تغییر رژیم در ایران، به نظر میرسد ترامپ در قدم اول، بر پایان دادن فوری به درگیریها تمرکز کرده است. ترامپ در قبال جنگ اوکراین هم رویکردی مشابه دارد. بهویژه اینکه پیوسته میگوید اگر او در قدرت باقی میماند، نه جنگ اوکراین و نه جنگ غزه هرگز بهوقوع نمیپیوستند؛ ادعایی که به هیچ وجه نمیتوان آن را ثابت یا رد کرد. ترامپ این دو جنگ را میراث ناخواستهای میداند که بایدن برایش به جا گذاشته است.
اگر اسرائیل قبل از روی کار آمدن ترامپ در آغاز سال ۲۰۲۵ برای پایان دادن به جاهطلبیهای هستهای جمهوری اسلامی تلاش نکند، این جاهطلبیها به برجستهترین و فوریترین موضوع در فهرست اولویتهای ترامپ تبدیل خواهند شد.
اگر ترامپ همچنان به اجرای سیاست «فشار حداکثری» از طریق تحریمها بازگردد، بار دیگر تنها حسابرسی نهایی با جمهوری اسلامی را به تعویق میاندازد. حتی بازگرداندن تحریمها هم به سطحی نزدیک به چهار سال پیش، زمانی که ترامپ کاخ سفید را ترک کرد، کار دشواری خواهد بود، زیرا تلاشهای ضعیف و ناکارآمد بایدن برای اجرای تحریمها، پایبندی به آنها را در سطح جهان تضعیف کرده است و بعید به نظر میرسد که ترامپ برای تشدید تحریمها و بازگرداندن آنها به سطوح موثر تمرکز یا اراده کافی داشته باشد.
در عین حال، افزایش همکاری بین روسیه، چین و جمهوری اسلامی به این معنا است که متحدان تهران همانطور که در گذشته تحریمهای غرب علیه روسیه به دلیل جنگ اوکراین را دور زدند، برای دور زدن تحریمهای اعمالشده علیه ایران نیز تلاش خواهند کرد.
به قول یک ضربالمثل تگزاسی، ترامپ اغلب فردی است که کلاه دارد ولی گاو ندارد [زیاد حرف میزند، ولی کاری نمیکند]. ترامپ سخنان شدیداللحنی بیان میکند اما اغلب در عمل آنها را اجرا نمیکند. اکنون از آنجا که ترامپ تاکنون برای برخورد قاطعانه با برنامه هستهای جمهوری اسلامی تمایل جدی از خود نشان نداده است، این ماموریت در نهایت بر دوش اسرائیل خواهد بود که خود با مشکلات سیاسی پیچیده در داخل مواجه است. ترامپ حتی به گزینه دیگر، یعنی حمایت از مردم ایران برای سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی که از آن متنفرند، علاقه چندانی نشان نداده است. شکی نیست که ترامپ با این تصمیم، فرصتهای نادر برای تغییر رژیم را که میتواند با مداخله خارجی محدود از آنها استفاده کرد، از دست میدهد.
اگر رهبران جمهوری اسلامی عاقل باشند، به ارائه فرصتهای بیپایان مذاکره به رئیسجمهوری منتخب آمریکا ادامه میدهند تا او را از برداشتن گامهای جدی برای مقابله با تهدیدهای عمیق و پایدار رژیمشان منصرف کنند.
در فرجام میتوان گفت که خاورمیانه در میان چالشهای عمدهای که ترامپ در آغاز دومین دوره ریاستجمهوری با آن مواجه خواهد شد، اولین و دشوارترین آزمون خواهد بود. تصمیمهایی که ترامپ در این زمینه اتخاذ کند، نهتنها موردتوجه و پیگیری کشورهای خاورمیانه خواهد بود، بلکه برای چین، روسیه و دیگر مخالفان ایالات متحده اهمیت بالایی دارد، زیرا پیامدهای این تصمیمها گسترده خواهند بود و آثار بلندمدتی خواهند داشت.
برگرفته از ایندیپندنت عربی
© IndependentArabia