امیر احمدی آریان، عنوان نخستین کتابش به زبان انگلیسی را از یک قصه معروف مذهبی برگرفته است، اما سرشت و پایان قصه یونس ترابی، راننده اتوبوس در این داستان، بهرغم مشابهتهایش با روایت یونس پیامبر، شکلی دیگر به خود میگیرد. در این داستان، زندان اوین همانند شکم نهنگ عذابآور است و زندانی روزهای دشوار توام با عقوبتی دشوار را پشت سر میگذارد. در اینجا بر خلاف یونس پیامبر، قرار نیست که گریهها و نالههای زندانی به درگاه خداوند، نتیجه بدهد. وظیفه اصلی او، تن دادن به خواستههای بازجو است که با شلاق و شکنجه تحمیل میشود. درنهایت، یونس ترابی برخلاف یونس پیامبر، به رهایی و رستگاری نمیرسد. «اوین» سرآغاز مشکلات کمرشکن دیگر اوست.
یونس به خاطر شرکت در اعتصابات رانندگان اتوبوسرانی تهران به زندان میافتد. بازجو بر اساس یک سناریوی از قبل نوشته شده، میخواهد که او زیر لت و کوب و فشار تحملناپدیر سلول انفرادی، به ارتباط با دولتهای خارجی اعتراف کند و پای کاغذ اعترافات ساختگی خود را امضا کند. هدف این اعترافات ساختگی، بدنام کردن سندیکای اتوبوسرانان تهران و حومه است که برای مسایل صنفی اعتراضات گستردهای را به راه انداختهاند.
بازجو و قاضی خود از بیمعنا بودن کل روند تحقیقات، دادرسی و محاکمه آگاهند. همه چیز از اتهامات واهی آغاز میشود، و در نهایت هم به اعترافات ساختگی تحت شکنجه و احکام غیرعادلانه دادگاه ختم میشود. نویسنده با انتخاب یک شخصیت داستانی خیلی عادی، منزوی و سست اراده (خیانت، با همسر دوستش) این وضعیت مضحکه را به نمایش میگذارد. بازجو طوری اتهامات را در پای این راننده میانسال اتوبوس مینویسد که گویا یک فعال سیاسی- انقلابیِ برانداز است که به کمک آمریکا و اسراییل، قصد فلج کردن بزرگشهر تهران را دارد.
البته، نویسنده در پایان کتاب خیلی آشکار به این سوال پاسخ میدهد. وکیل مدافع به یونس میگوید که بازجوی پرونده هیچ سندی برای اتهام «جاسوسی» جز اعترافات ساختگی وی ندارد و او این کار را به این خاطر انجام میدهد که «حکومت به دلیل اعتصابات درمانده شده و دچار بحران مشروعیت است. بنابراین، باید وضعیت را به نفع خود ماستمالی و سرهم کند. تو به طور تصادفی به گیرشان افتادی.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روایت قصه ساده و سرراست است. خوانندگانی آشنا با اوضاع سیاسی و سرگذشت زندانیان سیاسی و کارگری در ایران، روال و پایان داستان را تا حدی زیادی میتوانند پیشبینی کنند. خواننده غربی شاید انتظار گرهگشایی و رویدادهای غافلگیرکننده در این داستان داشته باشد. اما به جای آن، نویسنده ترجیح داده است که تمرکز کتاب روی تجارب زندانی در سلول انفرادی، برخورد بازجو با او، و نظام ناعادلانه قضایی کشور باشد. به همین خاطر، گاهی مرز میان روایت داستانی و گزارش ژورنالیستی در بخشهایی از قصه کمرنگ میشود و حالت کسلکننده و غمانگیزی به خود میگیرد. روایت سرراست و بیان مستقیم عقاید شخصیتها، بهخصوص بازجوها و سربازان، این ذهنیت را در خواننده تقویت میکند که نویسنده قبل از هر چیز به دنبال افشاگری است. شاید همین نکته جلو خلق موقعیتهای جالب و پیچیدگی در روایت قصه را گرفته است.
احتمالا، یکی از دلایل انتخاب این نوع روایت بهرغم ضعفهای آن، وفاداری نویسنده به ارائه «گزارش» واقعگرایانه از تجارب زندانیان سیاسی و کارگری در ایران است. آقای آریان در مصاحبهاش با رادیوی «ان.پی.آر» در آمریکا گفت که «حوادث داستان برای دوستانم اتفاق افتاده است. بسیاری از آنچه در این کتاب میخوانید، قبلاً در بسیاری از جاها گفته شده است.» علاوه بر آن، او در جریان تحقیق برای این کتاب با رانندگان و فعالان کارگری، از جمله با آقای اسانلو، یکی از رهبران پیشین سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، مصاحبه کرده است.
روایت دردناک نویسنده از تجربه سلول انفرادی، بخش زیادی از این داستان را به خود اختصاص میدهد. او در آن بخش نشان میدهد که چگونه اراده زندانی ضعیف میشود و او را دچار تردید میکند. بخش غمانگیز داستان، استفاده عوامل حکومتی از زندگی خصوصی زندانیان و به جان هم انداختن فعالان کارگری است. یونس باید میان مقاومت در برابر بازجو و افشای خیانت به دوستش انتخاب کند؛ دوستی که به خاطر عضویت در سندیکا و اشتراک در اعتصابات زندانی است و زیر شکنجه، علیه یونس شهادت دروغی داده است.
در هم شکستن و بیچاره کردن یونس در سلول انفرادی تا جایی تاثیرگذار است که او خود را محتاج بازجو میبیند: «وقتی از خواب برخاستم، دلم برای حاج سعید تنگ شد، مثل کسی که برادرش را به خاطر غربت از دست داده است. من به حضورش در اینجا محتاجم، به صدایش، به درگیریهایش.»
پایان محکومیت یونس توام با پاگیری جنبش سبز است. اما زندان گذشته و آینده را از او گرفته است. حاج سعید، بازجوی بیرحم اوین، با افتخار میگوید که زندان جایی برای اصلاح است، اما یونس در حالی آنجا را ترک میکند که همه چیزش را، از جمله سلامت خود را از دست داده است. یک راننده عادی و بیغرض، حالا باید با پیامدهای زندان دست و پنجه نرم کند. زندان او را به عامل ضدرژیم تبدیل نمیکند، و به خشم و تنفر سیاسیاش از وضعیت نمیافزاید. او از کنار معترضان به نتایج انتخابات میگذرد و دوباره زندگی عادیاش را انتخاب میکند.
امیر احمدی آریان، فارغ تحصیل دانشکده مهندسی دانشگاه تهران، نامی ناآشنا در دنیای نویسندگی و ترجمه در ایران نیست. او در سال ۱۳۸۱ کار داستاننویسی و ترجمه را آغاز کرد. او نویسنده داستان بلند «چرخ دندهها» و مترجم کتاب معروف کورمک مککارتی به نام «جایی برای پیرمردها نیست» در فارسی است. او در سال ۱۳۹۰ ایران را به قصد تکمیل دوره دکترای ادبیات تطبیقی در دانشگاه کوینزلند آسترالیا ترک کرد و حالا در دانشگاه نیویورک، ادبیات و نویسندگی خلاق تدریس میکند.
مشخصات کتاب:
امیر احمدی آریان/ وقتی نهنگ یونس را بلعید/انتشاراتهارپرکالینس/۲۸۸ ص/۲۰۲۰