کل بریتانیا را شور تماشای «بازی تاج و تخت» گرفته و همه آماده میشوند برای بار آخر عازم وستروس شوند. در این میان سخت است باور کنیم روزگاری بود که هیچ کس اسمی از این مجموعه نشنیده بود. همین هشت سال پیش بود که اولین فصل این سریال در شبکه تلویزیونی «اچ بی او» در آمریکا به نمایش درآمد و مدت کوتاهی بعد نوبت پخش آن در بریتانیا رسید. اما حالا که این مجموعه وارد هشتمین (و آخرین) فصل خود میشود، انگار مدت خیلی طولانیتری است که شهرتش آوازه عام و خاص شده است.
البته این شهرت واقعا هم قدمت دارد، اما فقط بین آنها که اهل کتابهای فانتزی پرحجم و مجموعههای چند جلدی هستند.
امروز اما آنهایی که خواب این را هم نمیبینند که مثلا روزی ۱۵ جلد کتاب «چرخ زمانِ» رابرت جوردن را بخوانند، طرفداران پر و پا قرص «بازی تاج و تخت» شدهاند و از بالا و پایین دنیای تخیلی وستروس و خاندانهای متخاصمش و شاههای تاریک و یخی و غیرانسانیاش با خبرند. مخاطبین جهانی این مجموعه تلویزیونی به نوبه خود پدیدهای هستند و احتمالا بسیار فراتر از آنچه نویسنده کتابهای آن، جورج آر آٰر مارتین، هنگام شروع به نوشتن کتابها تصورش را میکرد.
لابد میدانید که «بازی تاج و تخت» اسم اولین کتاب در مجموعه «ترانه یخ و آتش» است که چاپ آن حدود بیست سال طول کشیده است. چاپ جلد ششم مجموعه با نام «بادهای زمستان» با تاخیر مواجه شده است، واقعیتی که خیلیها از آن باخبرند. کتاب قبلی «رقص با اژدها» بود که در سال ۲۰۱۱ ، درست چند هفته پس از آغاز مجموعه تلویزیونی منتشر شد.
کتاب ششم آنقدر به تأخیر افتاده که مجموعه تلویزیونی از آن جلوتر زده و داستان این حماسه را در هفتههای آینده در بریتانیا به پایان میرساند، در حالی که آقای مارتین هنوز آخرین کتاب را بیرون نداده است. حالا از شایعهها راجع به جلد هفتم با نام «رویای بهار» بگذریم.
«بازی تاج و تخت» در اوت ۱۹۹۶ منتشر شد. آن موقع فقط طرفداران کتابهای فانتزی بودند که به آن توجهی داشتند. آن سال، سالی قوی برای ادبیات بود؛ «خاکستر آنجلا» از فرانک مککورت؛ «باشگاه مبارزه» از چاک پالنیک؛ «دفترچه» از نیکولاس اسپارکز؛ «ساحل» از الکس گارلند؛ و «سکس و شهر» از کندس بوشل. دیوید فاستر والاس و «شوخی بیپایان».
سال ۹۶ همچنین سال خیلی خوبی برای رمانهای فانتزی بود. از کتابهایی که آن سال چاپ شدند: «طبلهای خزان»، چهارمین کتاب از مجموعه «خارجیِ» دایانا گبالدون؛ «قاتل سلطنتی»، کتاب دوم سهگانه «فارسیرِ» رابین هابز؛ «تاج شمشیرها»، کتاب هفتم مجموعه «چرخ زمان»؛ «خون جمع»، کتاب سوم مجموعه «شمشیر حقیقت» نوشته تری گودکایند.
جین جانسون میگوید داستانهای فانتزی در اواسط دهه ۱۹۹۰ در اوج دوران موفقیت بودند. او مدیر انتشار کتابهای «وویجر» است، بخشی از انتشاراتی هارپر کالینز که داستانهای علمی تخیلی و فانتزی چاپ میکند. او میافزاید: «اوضاع پررونقی بود و ما بعضی از بهترین نویسندگان را در بخش پرفروش این ژانر که فانتزی حماسی بود منتشر کردیم. دو سال قبل از اینکه «ترانه یخ و آتش» را بخریم صدمین سالگرد تولد جی آر آر تالکین را با نسخه مصوری از «ارباب حلقهها» با نقاشیهای آلن لی جشن گرفته بودیم که من سفارش داده بودم و فروشش تمام رکوردها را زده بود».
جانسون میگوید: «دیوید ادینگز در صدر آن نویسندههایی بود که کتابهای جلد گالینگورش پرفروش بودند و دیگر پرفروشها شامل بودند بر ریموند ئی فایست، استفن دونالدسون، کاتارین کر، جک ونس، گای گوریل کی و مگان لیندهولم — که مدت کوتاهی بعد اولین رمانش را با نام رابین هاب منتشر کرد».
در نتیجه آقای مارتین با «بازی تاج و تخت» داشت وارد بازار نسبتاً شلوغی میشد. او البته نویسنده تازهکاری نبود. متولد سال ۱۹۴۸ بود و در شهر بایونِ نیوجرسی بزرگ شده بود و در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه نورتوسترنِ ایلینوی، لیسانس روزنامهنگاری گرفته بود.
از همان سال شروع کرد اولین داستانهای کوتاهش را به مجلههای علمی تخیلی مثل «گالاکسی» (کهکشان) بفروشد و در بیست و چند سال آینده به یکی از اسمهای بزرگ عرصه داستانهای علمی تخیلی و داستانهای ترسناک بدل شد؛ در اولی با رمانهایی همچون «شنشاهان» و «سفرهای تاف» و در دومی با «رویای تبآلود»، داستانی از خونآشامان که در ایالت میسیسیپی میگذشت و در سال ۱۹۸۲ منتشر شد.
جانسون میگوید: «به عنوان یک هوادار، چند داستان کوتاه و بقیه رمانهای جورج را خوانده بودم. «رویای تبآلود» را خیلی دوست داشتم؛ اما آن موقع او به فانتزی حماسی نوشتن مشهور نبود».
مارتین اما تصمیمش را گرفته بود و میدانست این دقیقا همان ژانری است که میخواهد واردش شود و در سال ۱۹۹۳ داستانی در همین ژانر بود که روی میز جانسون فرود آمد. او در سِمت مدیر ویراستاری، تازه شده بود مسئول کتابهای فانتزی و علمی-تخیلیِ هارپر کالینز و از سال ۱۹۸۶ مسئول کارهای جی آر آر تالکین بود. آن موقع مشغول این بود که همه چیز را بیاورد زیر یک مجموعه که شد کتابهای «وویجر» و بالاخره در سال ۱۹۹۵ آغاز به کار کرد.
بر خلاف خیلی کتابها، «بازی تاج و تخت» اول در کشور خود مارتین، یعنی آمریکا، قرارداد انتشار نگرفت تا بعد برای حقوق خارجی به سایر کشورها برود. وکیل ادبی این نویسنده، رالف ویچینانزا (که در سال ۲۰۱۰ درگذشت و نماینده استفن کینگ هم بود) همزمان پیشنهاد این کتاب را به تمام ناشرین عمده آمریکا و بریتانیا فرستاد.
بستهای که همزمان روی میز سرویراستارها فرود آمد شامل بود بر ۱۵۰ صفحه از «بازی تاج و تخت». آن موقع چیزی بیشتر از این هم نوشته نشده بود. جانسون کارهای مارتین را میشناخت اما نه به عنوان نویسنده فانتزی.
او میگوید: «اما میدانستم قصهگوی محشری است و با هیجان میخواستم ببینم وارد این بخش از ژانر بشود. آن موقع کتابهای فانتزی بیشتر راجع به شمشیرهای طلسمشده و کوتولههای افسانهای و جادوی غیرواقعی بود و اینکه وارد دنیایی بشویم که بیبر و برگرد سیاه است و از سیاهترین رویدادهای تاریخ قرون وسطی الهام گرفته کمی متفاوت بود و برای من جذابیت داشت».
پیشنویس کتاب اول رفت روی میز مالکوم ادوارد در انتشاراتی هارپر کالینز چرا که او قبلا ویراستار بقیه رمانهای مارتین در «گولانز»، بخش کتابهای علمی تخیلی انتشاراتی «اوریون»، بود. ادوارد پیشنویس را خواند و از جانسون هم خواست همین کار را بکند چون او مشغول برپا کردن «وویجر» بود.
جانسون به یاد میآورد: «هر دومان مات و مبهوتش شدیم. تا بحال هیچ چیزی مثل آن ۱۰ فصل اول نخوانده بودم. وقتی میرسیم آنجا که برن استارکِ هفت ساله از سِرِسی و برادرش، جیمی، در حالی جاسوسی میکند که مشغول نزدیکی با یکدیگرند (یعنی نزدیکی با محارم) و جیمی او را از پل پرت میکند پایین و به نظر میآيد حتما شاهد مرگش باشیم، دیگر گیر افتاده بودم و میدانستم که باید این کتاب را چاپ کنیم. مشکل اینجا بود که تمام ناشرین بریتانیا هم همین نظر را داشتند».
بر اساس آن ۱۵۰ صفحه اول، حراجی به راه افتاد و حقوق سه کتاب اول مجموعه به فروش گذاشته شد. جانسون یادش هست که رقابت «به شدت داغ» بود و گرچه نمیگوید هارپر کالینز نهایتا چقدر بابت این کتاب پرداخت کرد، اضافه میکند که عدد و رقمهایی که وسط آمده بود «خیرهکننده» بود. میگوید: «بخش عمده رقابت برای تصاحب کتاب در زمان نهار روز کریسمس اتفاق افتاد؛ آخرش بزرگترین پیشپرداخت تاریخ بریتانیا برای کتابی در ژانر فانتزی را پرداخت کردیم. نمیتوانم بگویم چقدر اما اکنون چندین برابر آن فروش رفته!»
در صنعت نشر بعد از آنکه فروش کتاب از پیشپرداختی که ناشر به نویسنده داده بالاتر برود، نویسنده درصدی بابت هر کتاب فروختهشده دریافت میکند. مجموعه «ترانه یخ و آتش» اکنون ۹۰ میلیون کتاب در سراسر دنیا فروخته و در نتیجه شکی نیست که هارپر کالینز سرمایهگذاری خوبی انجام داده بود.
جانسون آقای مارتین را شخصا از محافل ادبیات علمی-تخیلی و فانتزی میشناخت. میگوید: «پیش از آنکه جورج پیشنویس کتاب را بدهد در گردهماییهای مختلف دیده بودمش و خیلی از او خوشم میآمد و از همراهی با او لذت میبردم. آدم خوشمشرب و بامزه و به شدت باهوشی بود و البته که من هوادار کارهایش بودم. من با عشق و احترام با تمام نویسندگانم برخورد میکنم اما همیشه باید میزانی فاصله حرفهای موجود باشد. البته که نمیدانم نظر آنها راجع به من چیست!»
جانسون جدا از اینکه مدیر انتشاراتی هارپر کالینز است خودش هم دستی در نویسندگی دارد و بیش از ۲۰ کتاب برای بزرگسالان و کودکان منتشر کرده است. کتابی که به نام «هدیه دهم» نوشته نتیجهای غیرمنتظره داشت و منجر به ازدواجش با مردی از قبایل بربر شد و این دو اکنون با هم بین بریتانیا و مراکش زندگی میکنند. آخرین رمان تاریخیاش «دربار شیرها» نام دارد و راجع به سقوط گرانادا (قرناطه) است و توسط انتشاراتی «هد آو زئوس» منتشر شده. همین انتشاراتی در سال ۲۰۲۰ کتاب بعدی او با نام «دروازه دریا» را منتشر میکند.
دوران هیجان حراجی که تمام شد، آقای مارتین میبایست رمانش را برای خانم جانسون و همتایش در حراجی مشابه در آمریکا (آن گروئل در انتشاراتی بنتام) تمام کند. کار ویراستاری را همزمان انجام دادند و خانم گروئل یادداشتهای مشترک ویراستاریشان را به مارتین میداد تا تغییرات لازم را قبل از انتشار انجام دهد. «بنتام» و «وویجر» کتاب را همزمان در روز اول اوت ۱۹۹۶ منتشر کردند. عنوان اصلی کتاب در بریتانیا «بازی تاج و تخت» بود. هواداران ژانر به شدت منتظر این کتاب بودند و میخواستند ببینند مارتین با تمثالهای فانتزی چه میکند.
اما حالا که در آخرین لحظه دارید برای مهمانیهای «بازی تاج و تخت» و نمایش آخرین فصل تلویزیونی آن آماده میشوید باید متوجه باشید که بیرون خورههای کتابهای فانتزی، هیجان چندانی، حداقل در آغاز کار راجع به این کتاب نداشتند.
جانسون میگوید: «باید یادتان باشد که قبل از فیلمهای «ارباب حلقهها» و سریال تلویزیونی که «اچ بی او» از «بازی تاج و تخت» ساخت، ژانر فانتزی مال خورهها و آدمهای غیرباحال بود. کتابفروشیها کتابهای علمی-تخیلی و فانتزی را میگذاشتند ته مغازهشان. نتیجه اینکه خوانندههای کتابهای فانتزی از اول «بازی تاج و تخت» را دوست داشتند اما طول کشید تا این نوع کتابها جا بیافتند».
او میافزاید: «اول کار جلد کتابها پر رنگ و براق بود و جیم برنز، هنرمند برجسته کتابهای علمی-تخیلی و فانتزی طراحیشان میکرد. اما به نظرم آمد جذابیتشان فرای این ژانر خیلی نیست و باید سعی کنیم این کتابها را به خوانندگان وسیعتری برسانیم و همین بود که ترکیبش را عوض کردیم و همین شد که میبینید: روکشی با جلدهای نمادین که طراحی لری راستنت است. بعد از این بود که فروش بالا گرفت. خلاصه میشود گفت خیلی آرام آرام پیش میرفت. اما به طور مداوم رشد داشت و خوانندگان بیشتر و بیشتری جذب میشدند: در سال ۲۰۰۵ که هنوز شش سال قبل از مجموعه تلویزیونی «اچ بی او» بود، مارتین جزو پرفروشترین نویسندهها بود».
از حوالی سال ۲۰۰۷ علاقهای نسبت به اقتباس تلویزیونی یا سینمایی «بازی تاج و تخت» وجود داشت و در سال ۲۰۰۹ قراردادی با «اچ بی او» بسته شد. جانسون به یاد میآورد: «البته که ما خیلی هیجانزده بودیم و خیلی زود کلی چو افتاد که یک سریال اقتباسی بیرون میآید که قرار است «سوپرانوها در سرزمین میانی» باشد».
او میافزاید: «رسانهها مقالههایی چاپ میکردند با تیترهایی مثل «سریال تلویزیونی که بیش از همه منتظرش بودیم»، اما آدم هیچوقت نمیداند که سریالهایی اقتباسی موفق میشوند یا نه. بعضی مواقع به شدت خراب میکنند یا سریع ناپدید میشوند. اما من از نزدیک دیده بودم که فیلمهایی که پیتر جکسون از «ارباب حلقهها» ساخت به چه موفقیتی رسیده بودند و به نظر میرسید «بازی تاج و تخت» هم همان راه را طی میکند و بازیگران و لباسها و لوکیشنهایش فوقالعاده بودند و همین بود که امید بسیاری برای افزایش فروش کتاب داشتیم».
تعجبی نیست که همین هم شد. جانسون میگوید: «فروش کتابها سر به فلک کشید و از آن موقع جلو و جلوتر رفتهایم. تماشای اینکه چطور این مجموعه خودش را به عنوان یک پدیده فرهنگی جهانی جا انداخته واقعا دلانگیز و پرشور بوده. من عاشق این کتابها هستم: گستره حماسیشان، ترکیبشان از طنز و خشونت و رئالپولیتیک. اقبال بزرگ من است که از معدود نفراتی باشم که پیش از اینکه بقیه کتابها را بخوانند با پیشنویسشان روبرو بودهام».
و اما صحبت پیشنویس شد… خیلی وقت گذشته و مارتین هنوز جلد ششم را بیرون نداده و همین باعث شده بعضی ویژگیهای غیردلچسب آنها که خودشان را هوادار میدانند معلوم شود. بعضیها خودشان را صاحب کار میدانند و مدام از طولانی شدن انتظار گلایه میکنند. اوضاع اینقدر شور شده که نیل گایمنِ نویسنده روزی این پیغام را به یکی از هواداران داد: «جورج آر آر مارتین نوکر شما نیست».
با این همه این سوال سر جای خودش هست. آیا جین جانسون انتظار دارد پیشنویس «بادهای زمستان» (که مثل تمام کتابهای جورج آر آر مارتین لابد قطور و سنگین است) به زودی روی میزش ظاهر شود؟
او با خنده میگوید: «من هم مثل جان اسنو هیچ چیز نمیدانم! غیر از اینکه جورج دارد سخت کار میکند و وقتی به پایان کار رسید خبر را در وبلاگش اعلام میکند و هروقت کتاب را تحویلمان داد به سریعترین نحو ممکن آنرا چاپ میکنیم».
© The Independent