فائقه آتشین که نام هنریاش، گوگوش، تا همین چندسال قبل با ممنوعیت استفاده در مطبوعات داخلی روبهرو بود، از جهاتی معروفترین هنرمند-خواننده زن ایرانی است که شهرت و اعتبارش نه تنها بین ایرانیان، که بین فارسیزبانان دنیا و دیگر کشورها نیز زبانزد است. هنوز این خاطره از وزیرخارجه سالهای جنگ و دوران موسوم به سازندگی ایران در گوشهاست که در سفری به تاجیکستان، مقامات حکومتی آن کشور از او میپرسند: «از گوگوش چه خبر؟ چون خیلی از مردم ما جویای حال ایشان هستند.» وزیر محترم که انتظار چنین سوالی را نداشت، دستپاچه شد و پاسخی از سر رفع تکلیف داد تا خود را از قید چنین سوال زحمتافزایی برهاند.
آن شهرت، در این سالها که گوگوش به این سوی آبها آمده است و دسترسی به آثار گذشته بسیار سهلتر شده است، به فزونی محبوبیت او انجامیده است؛ به نحوی که حتی کودکان و نوجوانان امروزی نیز آثار او را زمزمه میکنند. در همین روزهای کرونایی، از سوی شبکه «من و تو» رقابتی در افکنده شد که داوران آن شماعیزاده و گوگوش بودند. تنوع علاقهمندان به اجرای آثاری از گوگوش به اندازهای است که حتی خود گوگوش را هم به تعجب واداشت؛ به نحوی که برخی از کارهای او با ارکستر سازهای سنتی(کمانچه و تار و تنبک و …) اجرا شد تا مرزهای تازهای از علاقهمندی به آثار این خواننده استثنایی تاریخ موسیقی پاپ ایران تعریف شود.
یک اتفاق ناخواسته؛ فراگیری مدل موی سر
اگر بخشی از شخصیت هنری گوگوش را به حضور موثر و مستمرش از همان سالهای خردسالی در رخدادهای هنری مرتبط بدانیم، بخش دیگر آن به هوش و ظرفیتهای فردی او در نمایشهای هنریاش مرتبط است؛ هوشی که برآمده از دریایی از رنج و سختیهای دوران کودکی است و آبدیده شدن در کوره حوادث تلخ زندگی، و «بچه طلاق» بودن است. او خود نیز البته بعدها طلاق را در زندگی شخصی تجربه کرد؛ چه در ازدواج اول و چه در ازدواج با بهروز وثوقی که به یک سال هم نکشید، و چه در ازدواج سوم.
سالهای بیفعالیتی و فراموشی (۲۱ سال) او در پس از انقلاب نیز درسی دیگر به او داد تا زندگیای را تجربه کند که بیشتر او را در جایگاه یک «زن خانهدار» نشان میداد که اجازه هیچ فعالیت هنری در ایران نداشت. اما او توانست همانند ققنوسی که از زیر خاکستر برمیآید، با آمدن به خارج از ایران در سال ۱۳۷۹، دوباره خود را به عنوان مطرحترین خواننده زن ایرانی به جامعه موسیقی بشناساند.
دختری کوچکاندام با اندامی ظریف که هنر صحنه و بازی با بدن را به خوبی میداند، با صدایی که مهمترین ویژگیاش «ژوستخوانی» است، صحنه موسیقی پاپ ایران را در سالهای دهه پنجاه به دست گرفت و نه تنها آوازخوانی موفق، که به الگو و مدل پوشش آرایش بسیاری از جوانان آن دوران بدل شد. هر چند، خود در گفتگویی (با هما احسان) اشاره کرده است که یک وضعیت عصبی در سفری در سال حضورش در ایتالیا (به همراه همسر اول) سبب شد تا مویش را از ته بزند. اما جوانان مقلد و جویای مدلهای تازه پوشش و مو، آن را آرایه ابداعی گوگوش فرض گرفتند و به یک انقلاب در پوشش خود بدل کردند.
از کودکی دوساله تا زندان اوین و بازداشت
گوگوش هنرمندی زاییده رنج است. از کودکی و وقتی دو ساله بود و از صحنه و هنر چیزی نمیفهمید، آلت دست پدر شد برای کسب درآمد. خود میگوید که تا نیمههای شب و بهخصوص در روزهای پایان هفته، در پشت صحنه میخوابید و به زور بیدارش میکردند و به صحنه میبردند که اجرای برنامه کند. این رنج، در سالهای دیگر هم به گونههای دیگری تکرار شد؛ چه در یکی دو ازدواج اول، چه در سالهایی که به اوین رفت و حدود یک ماه در بازداشت بود، چه حتی در سالهای بازگشت دوباره به صحنه در خارج از ایران که اختلافات او و برگزار کنندگان کنسرت، سبب شد تا حتی بهرغم فروش بلیت، نتواند در کنسرت روز ۱۵ دسامبر سال ۲۰۰۴ به صحنه برود و تنها تماشاگر اجرای نوازندگان با خواننده همراهش (مهرداد آسمانی) شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روایت گوگوش از سالهای اول انقلاب و بازجوییهای مکررش از سوی دادگاه انقلاب، خواندنی است. او در گفتوگوی بلند ویدیویی که با هما احسان داشت، گوشهای از این خاطرات را بیان کرده است. از روزهای قبل از انقلاب میگوید که برای دیدن فرزندش به اروپا رفت، اما حوادث پیدرپی روزهای منتهی به انقلاب سبب شد تا در اروپا بماند. سپس به دعوت پوران به لسانجلس رفت تا به مناسبت افتتاح یک کلوپ، شبی در آنجا اجرایی داشته باشد. یک شب اجرا به نه شب تبدیل شد و به گفته گوگوش، بر خلاف توافق، دستمزدی به او ندادند. آنها سرگردان و بیپول بی پاسپورت در لسآنجلس رها شدند تا در نهایت به واسطه دوستی به نیویورک آمدند. دو ماه ونیم در نیویورک ماندند؛ آن هم چه ماندنی، که سبب شد تا او بهرغم تمامی خطرات و تهدیدات (حتی تا سطح اعدام در ایران)، ترجیح دهد به ایران بعد از انقلاب و روزهای خون و آتش آن سالها برگردد.
روزنامه کیهان روز ۲۲ اسفند ۵۸ خبری منتشر کرد که به گفته گوگوش، حاکی از آن بود که بسیاری از هنرمندان را به دادگاه انقلاب فراخواندهاند. گوگوش هم در زمره آنها بود که وقتی به راهروهای دادگاه رسید، چهرههایی چون فردین، ملکیمطیعی، پوری بنایی، بیکایمانوردی و … را در آنجا دید. خود او میگوید، چند روزی او را به دادگاه کشاندند و با تحقیر «سینجیم»ش کردند و از او خواستند که به سوالات پاسخ مکتوب بدهد. سپس مدتی او را رها کردند تا آن که دگربار خواستندش و این بار حدود یک ماه به همراه مرجان خواننده، در زیرزمین خانهای مصادرهای (متعلق به مصباحزاده، مدیر روزنامه اطلاعات، در خیابان وزرا) بازداشت بودند.
بازگشتی پرشکوه
خروج گوگوش از ایران از جمله معماهایی است که ، نحوه شکلگیری و به ثمررسیدنش هنوز به شکل دقیق باز نشده است. گفته میشود که مجموعهای در جمهوری اسلامی ایران که مزه برگزاری کنسرتهای بزرگ را چشیده بودند و میدانستند اگر بتوانند گوگوش را به آن سوی آبها ببرند، لقمهای چرب و نرم به گیرشان افتاده است، سعی کردند موانع را کنار بزنند و راههای خروج او را از کشور هموار کنند. دولت خاتمی بر سر کار بود و فضای کشور هم تا حدودی باز شده بود. نخستین جشنواره موسیقی پاپ برگزار شد و مسعود کیمیایی (همسر گوگوش در آن دوران) به عنوان یکی از داوران جشنواره انتخاب شد. در همان جشنواره، بابک امینی نیز به عنوان آهنگساز و نوازنده حضور داشت که به گفته خودش در مصاحبهای با رادیو فردا، از سوی کیمیایی به خانم گوگوش معرفی میشود که حاصل آن، نخستین همکاریها و اجرای بیش از ۲۴ کنسرت در خارج از ایران بود. بعدها، اختلافاتی بین تهیهکنندگان کنسرت و گوگوش پیش میآید که بخشهایی از آن اختلافات در همان گفتوگوی مفصل توضیح داده شده است.
راهاندازی «آکادمی گوگوش» در شبکه «من و تو» نیز از دیگر ابتکارات گوگوش در پیوند با هنرمندان جوان بود که استمرار نیافت.
کارنامه هنری؛ ۲۸ فیلم و صدها ترانه
در کارنامه فعایتهای هنری گوگوش، ۲۸ فیلم (در جایگاه بازیگر) قرار دارد. نخستین فیلم، «فرشته فراری» (۱۳۳۹) و آخرین فیلم، «در امتداد شب» (ساخته پرویز صیاد - ۱۳۵۶) است. گوگوش برای بازی در فیلم «بیتا»ی هژیر داریوش، جایزه بهترین هنرپیشه سپاس را دریافت کرد. برخی از فیلمهایی که او در آنها ایفای نقش کرد و برخی از صحنهها، بعدها مورد تقلید فیلمسازان دیگر هم قرار گرفت. از جمله تقلید صحنهای از او و بهروز وثوقی در فیلم «همسفر» در سریال «پایتخت» که اعتراض بالاترین مقام سازمان صدا و سیما را به دنبال داشت.
اما گوگوشِ خواننده، سر و گردنی از گوگوشِ بازیگر بالاتر و برتر نشسته است. او با صدایی در دامنه صوتی نه چندان بالا، چهرهای صمیمی، و البته با استفاده از ظرفیتهای خود در اجرا، بهرهگیری از امکانات صحنه و دوربین و بازی با بدن و رقص، منظومهای را شکل داد که او را به خوانندهای موفق بدل کرد؛ خوانندهای که این فرصت و شانس را داشت که با بهترین ترانهسرایان و آهنگسازان نسل نو موسیقی پاپ ایرانی کارش را آغاز کند. از آن مهمتر، نقش «واروژان» به عنوان یکی از استثناییترین آهنگسازان و تنظیمکنندههای موسیقی پاپ را نیز نباید در توفیق کارهای گوگوش نادیده انگاشت. با نگاهی به کارنامه ترانههای گوگوش، میتوان به تعداد بالای آثار تنظیمشده از سوی واروژان پی برد. ۴۷ ترانه که با توجه به عمر کوتاه واروژان و مرگ زودهنگام او، نوعی رکورد در فعایت هنری بهشمار میآید. از میان آن ۴۷ آهنگ تنظیمی، ۱۱ تای آن را خود واروژان آهنگسازی کرده است که باز هم نوعی رکورد محسوب میشود.ترانههای «پل»،« باور کن»، «همسفر» و …، از جمله معروفترین آثار او به شمار میروند. جالب است که در نظرسنجی سال ۹۶ شبکه «من و تو»، از میان ۲۰ اثری که به عنوان بهترین آثار گوگوش انتخاب شدند، در ۱۱ اثر واروژان یا تنظیم کننده بود و یا آهنگساز.
به گفته گوگوش، نخستین بار او به استعداد برخی از ترانهسراها و حتی آهنگسازها پیبرد و با کارهایش معرفیشان کرد. شهیار قنبری و شماعیزاده و نیز ایرج جنتی عطایی از جمله افرادیاند که گوگوش کارهای متعددی با آنها خلق و اجرا کرد. اردلان سرفراز هم در ترانهسراییهای گوگوش حضوری پرتعداد و موثر دارد.
گوگوش در قبل از انقلاب نزدیک به ۱۲۰ ترانه خواند در ۱۱ آلبوم، که کارنامهای پرتراکم و تعداد را نشان میدهد.
از سال ۷۹ و پس از سکوت ۲۱ ساله نیز او اجراهای بسیاری داشت که نزدیک به ۷۰ ترانه را در ۸ آلبوم جای داده است. اگر چه، هنوز بهترین کارهایش همان آثار و ترانههای قبل از انقلابند؛ چنان که در همان نظرسنجی شبکه «من و تو»، آثار بعد از انقلابش تقریبا جایی ندارند.
او در فضای موسیقی سنتی هم طبعآزمایی کرد که بازخوانی ترانه «مرغ سحر» از جمله آنها بود. آن اجرا انتقاداتی را نیز در پی داشت که سبب شد تا گوگوش آن راه را دیگر ادامه ندهد. اگر چه، در روزهای اخیر فایل صوتیای از او در فضای مجازی منتشر شده است که در آن تصنیف معروف «مردان خدا پرده پندار دریدند» (از مجموعه موسیقیهای مقامی کردستان) را خوانده است که بیشتر اجرایی در محفلی دوستانه بوده است، و از گرایشها و علایقش به موسیقی مقامی ایران و زمزمههای خلوتش خبر میدهد.
اما گوگوش تنها ترانه فارسی نخواند. بلکه بخشی از اجراهایش به زبانهای دیگر است و استعداد بالایی در تقلید ودرستخوانی آن آثار دارد. او در سال ۱۹۷۱ با ترانههایی چون «Retour de la ville» و «J'entends crier je t'aime» جایزه نخست فستوال کان فرانسه را تصاحب کرد. همچنین، در سال ۱۹۷۳ در سن رمو در ایتالیا با اجرای ۱۲ ترانه به زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی موفقیت بهدست آورد و در همان سال با ترانه «Desde hace tiempo» در موسیقی آمریکای لاتین هم طبعآزمایی کرد. چند اثر هم از او به زبان فرانسه در دست است.
اکنون که گوگوش هفتاد سال از عمر خود را طی کرده است (۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۹)، میتوان او را معروفترین خواننده زن ایرانی به شمار آورد که هنوز هم اجراهایش بزرگترین تالارهای موسیقی در غرب را مملو از تماشاگر میکند.