علی خامنهای در هر سخنرانی به هر مناسبت، مدالهای بزرگی بر گردن خود و دستاندرکاران حکومت اسلامی آویزان میکند و به انتقاد از کشورهای غربی و غرب میپردازد. او در مورد کارنامه مقامات در بحران کرونا میگوید: «در زمینه درمان و انواع خدمات پزشکی، پیشگیری، غربالگری، بهداشت محیط و مراکز عمومی، کاری حقیقتاً بزرگ و در خور قدردانی انجام شده است... این افتخارات ملی باید ثبت شود.» (سخنرانی آنلاین برای اعضای ستاد ملی مبارزه با کرونا و استانداران ۳۱ استان، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹)
او در همین سخنرانی میگوید: «روح و محتوای فلسفه اجتماعی در غرب بر پایه مادیات و پول استوار است. به همین علت آنها در موضوع کرونا به سالمندان، افراد مریض، بیپول و عقبمانده بیاعتنایی کردند، چرا که این قشرها توانایی کسب پول و ایجاد مادیات را ندارند به همین خاطر شمار زیادی در خانههای سالمندان جان باختند که این واقعیات شکست فلسفه اجتماعی غرب را نیز آشکار میکند.» (همانجا) او همچنین این مجرا را بهانه کرده و به انتقاد از نظام مدیریت در کشورهای غربی میپردازد: «کرونا در آمریکا و اروپا در مقایسه با دیگر کشورها دیرتر شیوع پیدا کرد، یعنی این کشورها فرصت داشتند خود را آماده مواجهه با این ویروس کنند، اما آن چنان که باید و شاید نتوانستند، که آمار بالای مبتلایان و فوتشدگان در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و مشکلات مختلف مردم در این کشورها از جمله بیکاری، این ناتوانیها را اثبات میکند.» (همانجا)
این سخنان تا چه حد پایه و اساس دارند؟ در این نوشته به پنج قلب واقعیت در سخنان فوق میپردازم:
«فلسفه اجتماعی مادی غرب»
ادعای علی خامنهای بر مادیگرایی غرب سخنی بسیار کهنه در میان اسلامگرایان است که حدود شش دهه است آن را تکرار کردهاند (از بازرگان و مطهری تا شریعتی و سروش.) این سخن مبتنی است بر نوعی اسلامیسم-مارکسیسم (شریعت/بلشویسم) که نظام سرمایهداری را به «مادیگرایی» تقلیل میدهد، در حالی که در نظامهای سرمایهداری خیریه بسیار رونق دارد و همه دولتهای سرمایهداری امروز (نه دویست سال قبل) دارای چترهای اجتماعیاند که از کم درآمدها و بیکاران و سالمندان و معلولان جسمی و ذهنی حدکثر حمایت را میکنند. در مقابل، نظامهای کمونیستی و اسلامگرا با روکشی بیمسما از اخلاق و معنویت همراه میشوند تا مشروعیت پیدا کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این سخنان هنگامی که اسلامگرایان در ایران بر سرکار نبودند و همه منابع کشور را در اختیار نداشتند، از سوی برخی جدی گرفته و تصور میشد که امکان وجود نظامی معنوی وجود دارد که همگان، از جمله دولتمردان، با ایثار و از خودگذشتگی دست از مال دنیا بشویند و به فقرا و درراهماندگان کمک کنند. هفتاد سال تجربه حکومت کمونیستی در «شوروی» و دههها در بخشهایی از اروپا و بیش از چهل سال تجربه حکومت اسلامی در ایران، نشان داد که کمونیستها و اسلامگرایان بیش از سرمایهداران کشورهای غربی فاسد و ناکارآمدند چون در نظامهای آنها نه شفافیت وجود دارد و نه آزادی رسانهها و حکومت قانون، و حاکمان هر آنچه بخواهند با منابع عمومی میکنند. علی خامنهای تصور میکند مخاطبانش فراموش کردهاند که وی بزرگترین امپراطوری مالی کشور را در اختیار دارد و از کیسه آن مدام خاصهخرجی میکند.
«عدم رسیدگی به سالمندان، افراد مریض، بیپول و عقبمانده»
چه قبل و چه در دوران بحران کرونا، کشورهای غربی بیشترین حمایت را از اقشار فوق داشتهاند. بیمه بیکاریای که کنگره آمریکا تصویب کرد، به طور هفتگی ششصد دلار بیش از بیمه بیکاریای بود که قبل از بحران کرونا در ایالات مختلف پرداخت میشد. این دو باهم، حتی در برخی ایالات بیش از حقوقی بود که افراد به طور عادی دریافت میکردهاند. پرداخت پول نقد برای تشویق افراد به خانه ماندن در اکثر کشورهای غربی (مثل ایالات متحده، کانادا، استرالیا) به سرعت تصویب و اجرا شد. آزمایش و درمان بیماران کرونایی در اکثر کشورهای غربی مجانی بوده است. موارد ازمایش در کشورهای غربی صدها برابر جمهوری اسلامی ایران (در میانگین جمعیت) بوده است. خامنهای نمیگوید که در ایران تحت حکومت دینی که به ادعای وی از جنس دنیای مادیگرا نیست، چرا به این اقشار توجه نمیشود. مردم ایران به آزمایش دسترسی ندارند، اما حکومت برای تبلیغات سیاسی ««تست» به اروپا صادر میکند.
بر خلاف ایران، در کشورهای غربی شما نمیتوانید سالمندان، بیماران، کودکان و افراد دچار اختلالها یا چالشهای ذهنی را در خیابان و بدون هر گونه امکانات، در حال گدایی مشاهده کنید. افراد بیخانه در کشورهای غربی اکثرا از اعتیاد و اختلالات روانی رنج میبرند و مشکل آنها فقدان پناهگاه و تغذیه و بهداشت نیست. چترهای حمایتی دولت فدرال و دولتهای ایالتی و محلی موجود برای نگهداری آنها از خود، کافی است.
«شمار زیاد مرگ در خانههای سالمندان»
علی خامنهای بدون هر گونه اطلاعرسانی از میزان مرگ و میر سالمندان در ایران (گویی وی هیچ مسئولیتی در ایران ندارد غیر از تبلیغات ضدآمریکایی) به آمار واقعی (و نه قلابی مرگ میر مثل آمارهای چین و ورسیه و ایران) ایالات متحده براثر کرونا میپردازد. او در این ادعا از سه نکته غفلت میکند. اول آن که بر خلاف جوامعی مثل ایران، در کشورهای غربی دولتها برای نگهداری سالمندان و کهنهسربازانی که امکانات مالی ندارند، هزینه میکنند. اما در کشوری که خانه سالمندان با حمایت دولت وجود ندارد، این خانهها امری تجملی برای ثروتمندان است و تعداد ساکنان آنها بسیار اندک. در نتیجه، تعداد مرگ و میر در آنها نیز در دورههای شیوع بیماری اندک است؛ هرچند، آمارهای ایران هنوز به تفکیک اعلام نشده است و ما نمیدانیم چه تعداد سالمند در ایران به دلیل شیوع کرونا از دنیا رفتهاند. دوم این که مرگ سالمندان و بیماران به علت ویروس کرونا نه ضرورتا به دلیل بیتوجهی، بلکه به دلیل هدف قرار دادن این قشر توسط این ویروس مرگبار است. ویروس کرونا افراد ضعیف را با سرعت بیشتری از پا در میآورد.
و سوم آن که این موضوع تنها در برخی ایالات آمریکا مثل نیویورک و نیوجرسی جدیتر از دیگر ایالتها بوده است و نمیتوان آن را به کل آمریکا یا جوامع غربی نسبت داد. خامنهای استاد کلیبافی و درست کردن واقعیت «شترگاوپلنگی» به نام غرب است تا هر چه میخواهد، به آنها نسبت دهد؛ در حالی که واکنش آنها به مسایل مبتلابه بسیار متفاوت بوده است: مقایسه کنید سیاستهای سوئد و نیوزیلند را از این جهت.
«ناتوانی نظام مدیریت غربی»
در دوران بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، بخش دولتی در نظامهایی که قدرت پخش است و دولتهای محلی و ایالاتی اختیارات زیادی دارند، کارآمدی بسیار بالاتری از نظامهای متمرکز و اقتدارگرا دارند. ممکن است در این نظامها اختلافاتی میان فرمانداران و شهرداران در سیاستهاشان دیده شود، اما این اختلافات ناشی از تفاوتهای محلی و ایالتی است. آیا در مواجهه با بحران کرونا، فرماندار قدرتمند یک ایالت در آمریکا میتواند موثرتر عمل کند یا استاندار یک استان در ایران؟ استاندار یک استان در ایران بدون اجازه از مرکز آب هم نمیخورد و مرکز هم دستورات جزئی را در سطح ملی صادر میکند؛ حتی اگر استان فارس و استان اردبیل از حیث سطح شیوع بیماری و امکانات و رفتار عمومی، بسیار با هم فاصله داشته باشند. در شرایط بلایای طبیعی یا شیوع بیماریها نمیتوان یک نسخه برای کشورهای بسیار بزرگ نوشت. علی خامنهای میخواهد با استفاده از آمار مرگ و میر شفاف در کشورهای غربی، به نفع نظام اقتدارگرا و متمرکز و تمامیتخواه اسلامی یا کمونیستی استفاده کند، اما حلقه گمشده را که عدم اطلاعرسانی شفاف در مورد مرگ و میر و افراد مبتلابه است، پنهان میکند.
علی خامنهای به دو نکته در مورد نحوه مدیریت بحران شیوع کرونا در کشورهای غربی اشاره میکند. اول این که آنها دیر به اقدام پرداختند. این موضوع نه ناشی از بیتوجهی بلکه ناشی از عدم اطلاعرسانی و دروغهایی بود که دولت کمونیستی چین و سازمان بهداشت جهانی به جامعه جهانی تحویل دادند (مثل این که این ویروس از حیوان به حیوان انتقال پیدا میکند یا مثل آنفلونزاست یا نباید نگران بود) و دوم آن که برای دولتهای غربی جان انسانها از اشتغال آنها اهمیت بیشتری داشت که از مردم خواستند در خانه بمانند و کسب و کارها، جز امور ضروری، تعطیل بمانند. طبیعی است که در این شرایط میلیونها نفر بیکار میمانند. علی خامنهای به گونهای سخن میگوید که گویی در ایران هیچ کس در این بحران بیکار نشده است. بنا به تخمین کارشناسان اقصادی در ایران سه تا پنج میلیون نفر در این بحران بیکار شدهاند یا خواهند شد.
او در ضمن کاملا فراموش کرده است که نخست شیوع این ویروس را به ایالات متحده نسبت داده بود. بعد از گسترش آن به کشورهای غربی، وی روایتش را از نظریه توطئه، به ناکارآمدی و مادیگرایی تغییر داده است.
«حمله به فروشگاهها»
علی خامنهای مردم عادی کشورهای غربی را نیز بینصیب نمیگذارد و هول زدن چند نفر در یک فروشگاه در ایالات متحده یا بریتانیا را با قلب واقعیت، «حمله به فروشگاه» نامیده و این کار را به صدها میلیون نفر در کشورهای اروپایی و شمال آمریکا نسبت میدهد تا مردم این جوامع را تحقیر کند، یا «متانت» را از آنها گرفته و به خودیها در ایران نسبت دهد. در ایران اولا قفسههای فروشگاهها از محصولات بهداشتی مثل مواد ضدعفونی کننده و ماسک در هفتههای اول خالی شد و اگر قفسه مواد غذایی در فروشگاهها خالی نشد، علت آن بود که واردکنندگان با دولتیها سر و سرّ دارند و ارز ۴۲۰۰ تومانی دریافت میکنند، اما اکثر مردم قدرت خرید ندارند.
چنان که میبینید، انتقادهای وی از دولتها و جوامع غربی نه مبتنی بر واقعیات، نه درک واقعبینانه از سازوکارهای دولتها و جوامع غربی، و نه حتی سازگار است.