فردا سیامین سالگرد اتحاد آلمان است. بخشهای شرقی و غربی کشور آلمان در روز سوم اکتبر سال ۱۹۹۱، به طور رسمی مجدداً با یکدیگر متحد شدند و آلمان فدرال را تشکیل دادند.
تا پیش از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد مجدد، بخش شرقی آلمان با نام جمهوری دموکراتیک آلمان و بخش غربی آن با نام جمهوری فدرال آلمان شناخته میشدند. تاریخ جدایی بین دو آلمان شرقی و غربی به جنگ جهانی دوم باز میگردد. با پیروزی متفقین بر آلمان نازی، شوروی به دلیل آنکه خاک برلین در بخش تحت نفوذ او قرار داشت، خواهان اداره برلین شد. اما به دلیل شرایط ویژه این شهر، سایر دول متفق اعلام کردند که برلین باید به طور مشترک اداره شود. . والتر اولبرشت، سیاستمدار کمونیست آلمان شرقی میگوید که استالین، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، پیش از ساخت دیوار برلین و در همان ابتدا، پیشنهاد اتحاد دو آلمان را داده بود، اما این پیشنهاد با مخالفت غربیها همراه شد.
در ابتدا این شهر توسط کمیسیونی متشکل از کشورهای پیروز اداره میشد. اما با گذشت زمان، بخشهایی که در اختیار اتحاد جماهیر شوروی بود به ایدئولوژی حاکم بر این کشور نزدیک شد و حزب کمونیست در آلمان شرقی به قدرت رسید. بخش غربی نیز در اختیار آمریکا، بریتانیا و فرانسه قرار داشت. در غرب این کشور نیز سیستم دموکراتیک با نگاه غربی حاکم شد. تضادها بین حاکمان دو سوی مرز افزایش یافت تا اینکه افزایش مهاجرت مردم از آلمان شرقی به غربی، نیروهای مسلط بر شرق برلین را بر آن داشت تا با ساخت دیواری، بین دو بخش حائل ایجاد کنند تا دیگر امکان فرار میسر نباشد. این دیوار که به نام دیوار برلین مشهور است تا سال ۱۹۸۹ پابرجا بود تا اینکه فروپاشی آن، زمینه اتحاد مجدد دو آلمان را پدید آورد.
پس از فروپاشی دیوار برلین، در اولین انتخابات برگزار شده در بخش شرقی آلمان، حزب دموکرات مسیحی به قدرت میرسد. این حزب دقیقاً همان حزبی است که صدراعظم محبوب و فعلی آلمان یعنی آنگلا مرکل، از طرف آن قدرت را در دست دارد. از قضا خانم مرکل نیز خود در آلمان شرقی زندگی و تحصیلکرده است. البته لازم به توضیح است که در دوران صدارت مرکل، تغییرات بسیاری در حزب دموکرات مسیحی، خصوصاً از سال ۲۰۱۰ به بعد رخ داده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آلمان شرقی اگرچه قرابت نزدیکی با شوروی داشت، اما از بسیاری جهات جزء کشورهای پیشرو در بلوک شرق تلقی میشد. اگرچه نباید فراموش کنیم که پیشرو بودن آلمان دموکراتیک به معنای برابری کیفیت زندگی با آلمان غربی نیست.
در آلمان شرقی، خفقان سیاسی و اجتماعی شدیدی وجود داشت. سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی که با نام «اشتنازی» شناخته میشود، بیش از هر چیز مراقب بود تا روشنفکران یا مردم، فراتر از پروپاگاندای حکومت فکر نکنند. وظیفه دیگر این نیرو، جلوگیری از فرار مردم آلمان شرقی از کشور بود. فشارهای اجتماعی و سرکوب شدید دگر اندیشان باعث شده بود تا قاچاق انسان از شرق به غرب رونق بالایی داشته باشد. گفته میشود در سال ۱۹۸۹ و پیش از فروپاشی دیوار برلین، اشتنازی بیش از ۱۰ میلیون پرونده برای مردم این کشور تشکیل داده بود. آنها تمامی مرسولات پستی و بسیاری از ارتباطات تلفنی را کنترل میکردند. همچنین بنا به ادعای برخی از تاریخنویسان، ۲۰۰ هزار نفر خبرچین برای این نیرو کار میکرد.
در چنین شرایطی، وضعیت اقتصادی آلمان شرقی از سایر کشورهای کمونیست زیر سایه شوروی بهتر بود. هنوز میتوان در برلین خانههایی را دید که در آن زمان ساخته شده است که در آن زمان با اجارهای اندک در اختیار مردم قرار میگرفت. آموزش رایگان و حملونقل عمومی ارزان، از دیگر محاسن آلمان شرقی بود. بااینحال هر شهروند برای دریافت این خدمات، میبایست مدتهای بسیار طولانی منتظر میماند. همچنین فساد حاکم بر حزب کمونیست، باعث شده بود تا افراد نزدیک به حزب در اولویت قرار بگیرند و بهمانند تمامی اقتصادهای متمرکز دولتی، رانت بهعنوان نخستین عارضه بروز کرده بود.
به هر روی، آنچه که امروز مورد توجه قرار دارد، افزایش کیفیت زندگی و رشد اقتصادی کشور آلمان است. کشوری که طی یک دهه اخیر، عموماً بین چهار کشور برتر اقتصادی در دنیا قرار دارد. خدمات اجتماعی رایگان و حمایتهای دولتی از اقشار کمدرآمد، این کشور را به آرزوی بسیاری از پناهندگان تبدیل کرده است. از سوی دیگر الگوی دولت رفاه آلمان نشان داد که بهخوبی میتوان بین حق مالکیت خصوصی و دخالت وسیع دولت در اقتصاد، تعادل ایجاد کرد. بازتوزیع ثروت که توسط دولت انجام میشود، از طریق جمعآوری مالیات صورت میگیرد. در این کشور فرار از مالیات گناهی نابخشودنی است. اما مالیات پرداختی برای مردم آلمان، تحصیل و بهداشت رایگان و همچنین خدمات حمایتی از اقشار کم درآمد را به همراه داشته است.
۳۰ سال از اتحاد آلمان شرقی و غربی میگذرد و علیرغم توجه ویژه دولت فدرال به بخش شرقی این کشور، همچنان اختلاف سطح زندگی بین شرق و غرب آلمان وجود دارد. اگرچه کیفیت زندگی شرق آلمان از بسیاری از کشورهای جهان بهمراتب بالاتر است. اما معیارهای رفاه در آلمان نیز، طی این سالها افزایش داشته است. از زمان اتحاد دو آلمان، دولت برای بهبود زیرساختهای در بخش شرقی، مالیات ویژهای را بر ایالتهای غربی وضع کرده است. اگرچه وضعیت در این مدت بهمراتب بهتر از ۳۰ سال پیش است. بااینحال مردم ساکن شرق همچنان توقع حمایت بیشتر را دارند.
در نهایت آنچه امروز بیش از همیشه به چشم میآید، موفقیت آلمان متحد در رشد موازین دموکراتیک، تأمین حقوق همه اقلیتها، آزادیهای سیاسی برای همه تفکرات (حتی کمونیستهای معتقد به سیستم آلمان شرقی)، رشد اقتصادی و رفاه گسترده در این کشور است. اینها همان دلایلی است که امروز آلمان را به الگویی موفق برای سایر کشورهای جهان تبدیل کرده است. کشوری که با جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا و قدرت اقتصادی وسیع خود، عملاً به یکهتاز و رهبر اروپای واحد تبدیل شده است.