ماجرای تقلب در انتخابات آمریکا و تلاش تیم وکلای دونالد ترامپ برای اثبات این موضوع و حساسیت مردم ایران به انتخابات آمریکا و پیگیری جزییترین اتفاقات آن، سبب شد تا بار دیگر بحث تقلب در انتخابات ریاستجمهوری ایران نیز بر سرزبانها بیفتد و ماجرای آن نقل برخی نوشتهها شود. گروهی از چهرههای سیاسی جریان اصولگرا که مدام در پی یافتن گیر و گرفت و ایراد و انکساری از نظام سیاسی آمریکا هستند، طرح این موضوع را دستمایه تمسخر و کنایه قرار دادند، بیتوجه به آن که چنین قیاسی تنها میتواند یادآور آن داستان معروف مولانا در دفتر نخست باشد؛ حکایت بقالی که بر سر طوطیاش، برای روغن ریختن ضربهای میزند و بخشی از سرش بیمو و تاس میشود و طوطی نیز از سخن گفتن باز میایستد تا این که روزی عابر ژندهپوش و کچلی گذرش به بقالی میافتد و طوطی که سر بیموی او را میبیند، به ناگهان نُطقش باز میشود و میگوید:
کز چهای کَل با کَلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دَلق را
مولانا سپس نتیجهگیری میکند که بین دو اتفاق با نام و ظاهر مشابه چه تفاوتهای اساسی است که سبب میشود تا مردم نابخرد، این تفاوتها را نبینند و بیجهت و سبب به مقایسه آن دو برآیند.
این البته خصلت تاریخ است که هرگاه اتفاقی مشابه رخ دهد، جامعه به سرعت با آن همذاتپنداری میکند، به مقایسه آن مینشیند تا گمشدههای خود را در اتفاق تازه بیابد و غث و سمین کار را بشناسد.
از جمله کسانی که اتفاقا همین بیت مولانا را دستمایه انتقاد از اصولگرایان قرار داد، احمدزیدآبادی، روزنامهنگار و منتقد سیاستهای جمهوری اسلامی بود که در همان روزهای نخست بعد از انتخابات به اتفاق گروهی دیگر از فعالان سیاسی و مطبوعاتی، در سال ۸۸ دستگیر شد و به زندان افتاد و به مدت هشت سال در زندان بود.
آقای زیدآبادی در یادداشت تلگرامیاش به سخن اصولگرایان اشاره کرد که اعلام پیروزی زودهنگام ترامپ را با اقدام میرحسین موسوی در سال ۸۸ مقایسه کردند و سپس این پرسش را با آنان مطرح کرد: اگر هم این مقایسه درست باشد آن چه پس از این اتفاق رخ داد چه؟
به نوشته آقای زیدآبادی: «آیا در آمریکا هم بلافاصله اعضای ستاد ترامپ و هر کس دیگری را که از او کینهای به دل داشتند، شبانه دستگیر و راهی سلولهای انفرادی کردند تا با اعمال فشار بر آنها، در دادگاهی از هر جهت نمایشی، علیه خود اعتراف کنند که مثلاً از خارج دستور گرفتهاند و بعد هم اغلب به حبسهای بلندمدت محکوم شوند؟
از این گذشته آیا قرار است در آمریکا هم کاندیدای مدعی پیروزی، حصر خانگی شود و بعد از گذشت ۱۲ سال و سپید شدن تمام موهای سر و صورتش، همچنان در حصر باقی بماند؟»
جدا از این دو موردی که نویسنده اشاره کرد، در روز انتخابات ایران (۲۲ خرداد ۱۳۸۸) بسیاری از ناظران دو نامزد محصور امکان حضور در صندوقهای رای را پیدا نکردند و به شکایت آنها در دادگاههای مختلف رسیدگی نشد. در روز انتخابات اینترنت و سرویس پیام کوتاه قطع شد و هیچگونه امکان ارتباطی بین ناظران با ستاد اصلی نامزدها فراهم نشد. تنها یکبار آیتالله خامنهای نمایندگان نامزدها را خواست و جلسهای با آنها تشکیل داد و سپس برخی از همان نمایندگان، مثل مرتضی الویری روانه زندان شدند.
صدا و سیما که خود را رسانه ملی معرفی میکرد و تا پیش از انتخابات همه نامزدها به صورت مستقیم با مردم سخن میگفتند و مناظرههای انتخاباتی چندساعته مستقیم بین نامزدها برقرار و پخش میکرد، پس از انتخابات به تقاضای نامزد معترض نه تنها وقعی ننهاد بلکه به درخواست او برای یک ساعت ارتباط مستقیم با مردم اعتنایی نکرد. از این پس بود که مردم از صدا و سیما به عنوان «صدا و سیمای میلی» یاد کردند.
در حالی که در آمریکا وکلای ترامپ پروندههای مختلفی را در دادگاههای ایالتی گشودهاند، در ایران نه تنها هیچ شکایتی از طرف نیروهای منتقد به دادگاه راه نیافت، بلکه یکی از شاکیان از شورای نگهبان، مصطفی تاجزاده، به زندان افکنده شد.
بستن رسانهها و جلوگیری از ورود رسانههای خارجی
یک تفاوت اساسی در انتخابات ایران با آمریکا حضور پرقدرت رسانهها است. این حضور به اندازهای است که پیروز تمامی انتخاباتهای گذشته نه از سوی نهادهای رسمی، که ابتدا از سوی رسانهها اعلام میشود، چنان که در همین انتخابات و تا به اینجای کار، این رسانهها هستند که با حضور موثر و نیز پرسش از مسؤولان ستادهای انتخاباتی ایالتی، پیشبینی کردند که رای الکترال آقای بایدن بیشتر از ترامپ است و نتیجه را اعلام کردند. در حالی که در ایران رسانهها نه تنها چنین اختیاری ندارند، بلکه اتفاق سال ۸۸ سبب شد تا عملا و تا مدتها حضور رسانههای خارجی در ایران ممنوع، همکاری با رسانههای فارسیزبان، به رغم تاکید قانون اساسی بر آزادی بیان، ممنوع و موج عظیمی از مهاجرت روزنامهنگاران باتجربه به خارج از ایران آغاز شود که هنوز هم ادامه دارد. در کنار آن دهها روزنامهنگار برجسته به دادگاه فراخوانده و زندانی شدند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در آمریکا اما، نه تنها رسانهها حضور موثر و پرقدرتی دارند، بلکه هیچ نهاد و قدرتی امکان ایجاد محدودیت را برای آنها ندارد. پیگیری و تحقیق رسانهها و تدقیق در جزییات تحولات به گونهای است که در همین صبح روز ۱۱ نوامبر، نیویورک تایمز (از رسانههای معتبر آمریکایی) از منابع مطلع گزارشی در صفحه اول خود انعکاس داد که ادعا میکند هیچ تقلبی در انتخابات آمریکا صورت نگرفته است و یا واشینگتن پست خبرنگاری را پیگیر گفتوگو با کارمند اداره پست پنسیلوانیا کرد که شهادت میداد، در اداره پست پنسیلوانیا بینظمیهای گستردهای در رای گیری صورت گرفته است که همین ادعا مبنای درخواست سناتور لیندسی گراهام و حتی ویلیام بار (وزیر دادگستری آمریکا) قرار گرفت. آن فرد امروز ادعای خود را پس گرفت. یا در توییتر و زیر پستهای مهمترین مقام کشور (ریاست جمهوری) عبارت گمراهکننده درج میشود تا به مخاطب نشان دهند که سخن پرقدرتترین فرد کشور نادرست و گمراهکننده است.
نکته مهم در این زد و خورد فکری و قضایی حضور موثر رسانههاست. رسانه به تعبیر یورگن هابرماس، نظریهپرداز حوزه عمومی، تمامی آراء و عقاید را در معرض افکار عمومی مینهد. پس از آن است که افکار و آراء متضاد، در مواجهه با حقیقت یکی، یکی رنگ میبازند. چرا که در سوی دیگر نهادها و افکار و آرای طرف مقابل هم آزاد است تا شکایت کند، وکیل استخدام کند، اسناد و مدارک جمع کند و یا حتی همانند معاون جمهوریخواه ایالت تگزاس جایزه یک میلیون دلاری تعیین کند که بتواند اگر تقلبی صورت گرفته کشف و معرفی کند. همه این کوششها نه در پشت صحنه که در جلوی افکار عمومی رخ میدهد و این همان دیدگاهی است که هابرماس معتقد است که هرچقدر این زد و خورد فکری شدید باشد در نهایت به دلیل آن که چیزی به نام محدودیت و سانسور جلوی این تضارب آراء را نمیتواند بگیرد، حقیقت ماجرا در آیندهای نزدیک آشکار و اعتماد به جامعه بازمیگردد.
بنابراین حتی فارغ از این که ترامپ برنده شود یا پیروزی بایدن اواسط دسامبر از سوی برگزینندگان رای الکترال، مهر تایید بخورد، برنده اصلی این تنازع فکری، مردم و افکار عمومی آمریکا هستند که شاهد بیطرف این زد و خوردند و تمامی جوانب و زوایای آن را از هر طرف در رسانههایی با گرایشهای فکری مختلف، دنبال میکنند. ارسال صد میلیون رای از طریق پست، خود از اعتماد مردم آمریکا به نظام رایگیری خبر میدهد. ضمن آن که برای این اعتمادسازی، به نظر میرسد روند شمارش آراء در ایالتهای بحثبرانگیز و محل نزاع (یا صحنه نبرد) پیش چشم رسانهها و با دقت و کندی تعمدی انجام میشود. حتی در صبح روز ۱۱ نوامبر مقام اجرایی اصلی انتخابات در ایالت جورجیا (براد رافنسپرگر)، از بازشماری دستی تمامی آراء خبر داد که نشان میدهد برای آنها فرد مهم نیست، بلکه این نهاد انتخاباتی است که باید اعتمادساز باشد.
نهاد قضایی مستقل و نهاد قضایی زیر فرمان حکومت
از تمامی اینها برتر و بالاتر استقلال نهاد قضایی است، این استقلال قضایی در سالهای قبل از شکلگیری انقلاب ایران به قدری مورد توجه بود که نخستین پیشنویس قانون اساسی ایران (از سوی دکتر حسن حبیبی) با تکیه بر قانون اساسی آمریکا نوشته شد، که متاسفانه در همان ابتدا به کناری نهاده شد و سپس با کنارنهادن پیشنویس دوم، فضا برای نوشتن قانون فعلی که به تناقضات بسیاری آغشته است، هموار شد.
استقلال نهاد قضایی و قاضیهای فدرال و ایالتی به گونهای است که حتی بسیاری از شکایتهای آقای ترامپ، به دلیل فقدان ادله و اسناد کافی از سوی قضات ایالتی در همان مراحل بدوی رد شدند.
حال همین را مقایسه کنید با نهاد قضایی در ایران که نه تنها به هیچشکایتی در زمینه انتخابات سال ۸۸ رسیدگی نکرد که با دستگیری و برگزاری دادگاههای فرمایشی، اندک اعتماد باقیمانده به نهاد انتخاباتی را از بین برد.
از جمله معروفترین دادگاهها برگزاری دادگاه محمدرضا خاتمی بود. دادگاهی که مصداق ضربالمثل «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» به شمار میرود، چرا که بانیان دادگاه میخواستند با کشاندن آقای خاتمی به دادگاه زهرچشمی از بقیه بگیرند اما خاتمی با اسناد و آمار ارآئه شده از سوی نهادهای برگزار کننده انتخابات ثابت کرد که هشت میلیون رای جابهجا شده است.
در چنین فضایی است که مقایسه آن چه که در انتخابات آمریکا میگذرد با آن چه در ایران گذشته و خواهد گذشت، قیاسی معالفارق است و تنها خاصیت آن، روشنشدن افکار عمومی است نسبت به آن چه که در ایران برسرشان آمد با آن چه که در این سوی آب و در انتخابات آمریکا گذشت.