بسیاری از کشورهای جهان، منطقه خاورمیانه را کانون مشکلات و کشمکشها میدانند. متأسفانه دیدگاه آنها درست به نظر میرسد؛ زیرا مشکلات ناشی از اشغال سرزمینهای عربی توسط اسرائیل، زورگویی و ستم رژیم آن بر فلسطینیها از یک سو و اوضاع نابهنجار لیبی، سوریه، عراق و یمن و مداخلات ایران و ترکیه از سوی دیگر، همه حاکی از معضلات و ناهنجاری هایی است که خاورمیانه با آن دست و پنجه نرم میکند.
برخی به این باور اند که بسیاری از کشورهای عربی مشغول مشکلات و چالشهای خود هستند و در شرایط کنونی توجه سیاسی به مسئله فلسطین کمتر صورت میگیرد، بخشی از این دیدگاه هم درست است. در این میان، برخی دیگر معتقدند که به دلیل اختلاف موجود میان تشکیلات خودگردان فلسطین و سازمان حماس، مسئله فلسطین از درون دچار آشفتگی شده است، افزون بر آنکه فلسطینیها در انتخابات پیشرو مشغول خواهند شد و فرصت مذاکره با اسرائیل را نخواهند داشت. این دیدگاه نیز واقعیت را تا حدی بازگو میکند.
این در حالی است که برخی از طرفها به ویژه اسرائیل، تعامل با همه مشکلات منطقه را در یک زمان واحد مناسب نمیدانند و به این باور اند که باید مسائلِ آسانتر و واقعیتر را در اولویت قرار داد و رسیدگی به مسئله فلسطین را به زمان دیگری گذاشت. در واقع، این ارزیابی مصداق زنده همان مقوله مشهور "سخن حقى است كه از آن اراده باطل میشود"، است.
بنده بر عکس بدین باورم که تعامل با همه مسائل در یک زمان، هم ضروری و هم فراخور مصلحت است؛ زیرا از یک سو حق سلب شده را باید به عنوان یک مسئولیت به صاحبش بر گرداند، از سوی دیگر به تأخیر انداختن مشکلات، آنها را در آینده پیچیدهتر میکند.
افزون بر مشکلات و چالشهاییکه مسئله فلسطین با آن روبهرو است، مسئولیت به بنبست رسیدن فرایند صلح در فلسطین، در درجه نخست به جریان راستگرای تلآویو بر میگردد که با طرح تشکیل دو کشور مخالف است. سخن نتانیاهو در دهه نود را هنوز به یاد دارم که گفت: «نهایت چیزی که میتوان برای فلسطینیها تصور کرد، دستیابی به نوعی از نظام است، شبیه به دولت آندورا». البته روشن است که قدرت این نوع دولت حتی از قدرت یک اداره خودگردان (خود مختار) کمتر است.
افزون بر آن چه گفتم، تعامل با همه مسائل در آن واحد، این مزیت را نیز دارد که اگر کشورهای عربی رشته مذاکرات در مسائل مختلف را در دست داشته باشند، هر طرف فرصت خواهد یافت بدون تأخیر با مشکل خود تعامل کند و منتظر تبادله کمک کشورهای عربی در مسائل مختلف نمانَد که در نتیجه به تقویت مواضع کشورهای عربی منتهی خواهد شد.
البته مصر باید رهبری طرح عربی برای حل مشکل لیبی را بر عهده داشته باشد و فرایند حل مشکل فلسطین و پایان دادن به اشغال سرزمین های عربی توسط اسرائیل را فلسطینیها با مشارکت مصر و اردن به دوش گیرند. همچنان در رابطه به ایران، بایستی رهبری راه حل عربی بر عهده عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورهای عربی خلیج فارس باشد. در تعامل با بحران یمن باز هم رهبری، باید از آن عربستان سعودی و سلطنت عمان باشد. به همین ترتیب در برخورد با سیاستهای ترکیه، بایست مصر و امارات متحده عربی در رأس قرار گیرند.
اینجانب چندی پیش کشورهای عربی را برای به دست گرفتن ابتکار عمل در رابطه به تعیین سیاستهای منطقه و برخورد با منازعات موجود، فرا خواندم. اکنون این موضوع به دو دلیل حائز اهمیت بیشتر شده است: نخست، تغییری که در پی انتخاب رئیس جمهوری جدید آمریکا، در توازنات بینالمللی به وجود آمده است، دوم به این دلیل که برخی سعی دارند نظام سیاسی جدید منطقه ما را برخلاف گذشته، بر اساس هویت خاورمیانهای و به ضرر هویت سیاسی عربی، پیریزی کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روسیه در تلاش است برای حفظ توازن در برابر آمریکا، نفوذ سیاسی خود را در شرق تثبیت کند؛ در مقابل، آمریکا با اینکه از گسترش نفوذ روسیه نگران است، به استثنای پرونده ایران در رابطه به سایر مسائل خاورمیانه با کندی و درنگ عمل میکند. از این جهت انتظار نمیرود که در رابطه به روند صلح اسرائیل – فلسطین، آمریکا فشاری وارد کند. اظهارات آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا نیز بیانگر همین واقعیت است؛ وی در مجلس سنای آمریکا گفت: "با وجودی که طرح تشکیل دو کشور مورد تأیید رئیس جمهور بایدن است، اما دستیابی به این امر، هدفی است دور و دشوار."
این در حالی است که نتانیاهو نخست وزیر فعلی اسرائیل که بر اساس نظر سنجیها پیشتاز انتخابات است، اگر در قدرت باقی بماند، تمرکز بر ایران را بر فرایند صلح با فلسطینیها ترجیح خواهد داد. از سوی دیگر ترکیه و ایران برای گسترش نفوذ خود تلاش میکنند و کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه و ایتالیا در پی تأمین منافع اقتصادی و امنیتی خود هستند.
من هر چند نسبت به بسیاری از سیاستهای اسرائیل، ایران و ترکیه ملاحظه و مخالفت داشته ام، اما به این باورم که ممکن است ما عربها از برخی از روشهای دیپلماتیک آنها پیروی کنیم. به گونه مثال برای تأثیرگذاری در روند بحث مسائل منطقهای، بایستی قبل از کشف و روشن شدن موضوعات مورد نظر، اقدام به تحرک سریع تاکتیکی کنیم، البته همراه با احتیاط و انتظار.
قابل توجه است که رهبران ایران در بالاترین سطح، تلاش دارند توجه دولت جدید آمریکا را به خود جلب کنند و در سیاستهای آن نسبت به خلیج فارس، تأثیر بگذارند؛ آنها بار نخست، بازگشت به برجام را مطرح کردند و گفتند اگر آمریکا به آن باز گردد، ایران نیز به آن باز خواهد گشت؛ اما مشروط به اینکه آمریکا تحریمها را بر دارد و شروط دیگر و طرفهای دیگری به آن اضافه نشود. بعد از آن خبرهایی مبنی بر تماس دو طرف در دفتر سازمان ملل متحد در نیویورک، منتشر شد و اظهارات جواد ظریف در رسانهها پخش شد که ایران و ایالات متحده آمریکا میتوانند، برای احیای برجام گامهای موازی و متقابل بر دارند.
در عین حال ایران برای دستیابی به گزینههای دیگر و ایجاد توازن در نفوذ آمریکا، از تماس مکرر با روسیه و گسترش روابط با چین و اتحادیه اروپا نیز غافل نمانده است.
از سوی دیگر، اسرائیل نیز در برابر تحولات جاری آرام ننشسته است، چنانچه رئیس موساد اعلام کرد که به زودی به آمریکا خواهد رفت و در مورد ایران با مسئولین دولت جدید آمریکا به گفتوگو خواهد نشست. همچنان خبرها و اظهار نظرهای متناقضی از سوی مقامات اسرائیلی منتشر شد که توجه جدی اسرائیل در باره ایران را میرساند؛ از جمله رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفت که اسرائیل در حال آمادگی برای رویارویی مستقیم با ایران است. اما برخی از مقامات دیگر عکس آن را اظهار کردند و از تداوم سیاست فشار بدون درگیری مسلحانه سخن گفتند.
اکنون پرسش این است که کشورهای عربی در کجای این بازی ایستاده اند؟ آیا دیدگاههای خود را در رابطه به سیاستهای ایران و ترکیه به کشورهای بزرگ به ویژه به دولت جدید آمریکا رسانده اند؟ آیا فلسطینیها مسئله فلسطین را با دولت جدید آمریکا در میان گذاشته اند؟ البته اظهاراتی از سوی محمد آشتیه نخست وزیر فلسطین مبنی بر این که تشکیلات خودگردان فلسطین تلاشهایی را به منظور برقراری تماس و تعامل با دولت جدید آمریکا آغاز کرده است، منتشر شد اما پس از آن برخی از مقامات دیگر فلسطینی اظهار داشتند که جانب فلسطینی تا به حال مشغول کنکاش و مشاوره درباره چگونگی تعامل با دولت جدید آمریکا است.
چند روز پیش، مقام آمریکایی که مسئولیت پیگیری امور فلسطین را بر عهده دارد با تشکیلات خودگردان فلسطین تماس بر قرار کرد. بنابراین، ایجاب میکند تشکیلات خودگردان فلسطین با بهرهبرداری از گشایش به وجود آمده در دولت جدید آمریکا نسبت به مسئله فلسطین، پایههای فرایند صلح را در چارچوب مرزهای ۱۹۶۷ تقویت کرده و طرح تشکیل دو کشور را پیگیری کند. البته بهتر است این تلاشها در هماهنگی با سازمان ملل متحد انجام شود.
اکنون فرصت برای گفتوگو و همکاری در بخشهای انسانی به آسانی فراهم شده است؛ از اینرو بهتر است که فلسطینیها تلاش خود را برای آغاز دوباره کمکهای آمریکا به آژانس کمک به پناهندگان فلسطینی، از سر گیرند. اما در عین حال باید تشکیلات خودگردان فلسطین یقین داشته باشد که دولت جدید آمریکا در شرایط کنونی گام جدی و سریعی را در مسیر صلح برنخواهد داشت.
در رابطه به ایران، هرچند بازگشت به برجام مورد توجه جدی دولت جدید آمریکا قرار دارد، اما با در نظر داشت انتخابات پیشرو در ایران، آمریکا ترجیح خواهد داد این اقدام را تا زمان برگزاری انتخابات ایران به تأخیر اندازد. کشورهای عربی بایستی از این فرصت استفاده کنند تا رویدادها بر ما پیشی نگیرند؛ آنها در این مدت باید مواضع و دیدگاههای خود را ثبت کنند تا در چارچوب مذاکرات متعلق به برجام در نظر گرفته شود، برابر است که این مذاکرات با آمریکا انجام شود یا با سایر کشورهای شریک در برجام.
در فرجام میتوان گفت که کشورهای عربی بایستی به عنوان گام نخست، در تشکیل بستر سیاسی جدید در منطقه سهم بگیرند و جایگاه خود را در محاسبات بینالمللی تثبیت کنند. آنها برای حل منازعات منطقهای باید دست به تحرکات دیپلماتیک تاکتیکی و حساب شدهای بزنند، تا مقدمهای باشد برای گامهای بعدی که باید با تفصیلات بهتر و ابتکار و جرأت بیشتری در آینده بر داشته شود.
کشورهای عربی باید تلاشهای خود را برای تحقق آرمانهای اعراب و فلسطینیان در مذاکرات صلح و برای تغییر واقعیت موجود میان ایران و اعراب و پایان دادن به خشونت در یمن ادامه دهند. در رابطه به بحران لیبی، راه حل باید در چارچوب منطقه و جامعه جهانی ارائه شود، اما این گام باید با تأنی و در زمان مناسب و با در نظرداشت جدیت سایر طرفهای ذیدخل، برداشته شود.
© IndependentArabia