زمانی که روسها در دیماه سال ۱۳۵۸ به افغانستان هجوم آوردند، باور داشتند که با ضربهای برقآسا، همه مخالفان دولت تحت حمایت شوروی را از بین میبرند و حاکمیت دولت ببرک کارمل بر سراسر افغانستان را تحکیم میکنند، اما این فقط یک رویا بود؛ زیرا خیلی سریعتر از آنچه به فکر روسها خطور کند، ارتش سرخ تا گلو در باتلاق جنگ افغانستان گیر کرد.
روسها که میپنداشتند برای زمان کوتاهی در افغانستان باقی خواهند ماند، ناگزیر شدند بیش از ۹ سال در میان دود و آتشی که مجاهدین بر سر آنان آوار کردند، دستوپا بزنند. هزینه بیش از حد ارتش سرخ در افغانستان، محکومیتهای بینالمللی، رکود اقتصادی فزاینده شوروی وقت و مهمتر از همه، تنشهای درونحزبی، این کشور را تا آستانه زوال پیش برد.
زمانی که میخاییل گورباچف در سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵) قدرت را در شوروی آن زمان به دست گرفت، نخستین اقدامش، ایجاد اصلاحات عمقی در این کشور پهناور بود. او اصلاحات خود را تحت دو عنوان «گلاسنوست» و «پروسترویکا» آغاز و تلاش کرد تا شوروی را از گرداب سیاسی-اقتصادیای که دامنگیرش شده بود، وارهاند.
گورباچف بهخوبی میدانست که یکی از عوامل مهم زوال این کشور، هجوم به افغانستان است؛ به همین دلیل، نخستین برنامه وی خروج ارتش سرخ از افغانستان بود. البته گورباچف نمیخواست به محض خروج روسها، قدرت در افغانستان هم از دست چهرههای وابسته به این کشور خارج شود؛ به همین دلیل، طرح مصالحه و آشتی را به دکتر نجیبالله، رئیسجمهور وقت افغانستان، پیشنهاد داد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دولت افغانستان از این طرح استقبال کرد اما مجاهدین، به این روند آشتی توجه چندانی نشان ندادند و روسها و دولت افغانستان، ناگزیر دست به دامان سازمان ملل متحد شدند. مذاکرات و گفتوگوهای زیادی با میانجیگری سازمان ملل متحد، میان دولت افغانستان، پاکستان، امریکا و مجاهدین صورت گرفت. در ۲۶ فروردین سال ۱۳۶۷ توافقنامه میان دولت افغانستان، پاکستان، امریکا و شوروی آن زمان به امضا رسید که روند خروج روسها از افغانستان را تسهیل میکرد.
از اواسط اردیبهشتماه سال ۱۳۶۷، روند خروج روسها از افغانستان آغاز شد و در۲۶ بهمن ۱۳۶۷ (۱۵ فوریه ۱۹۸۹)، آخرین سرباز ارتش سرخ افغانستان را ترک کرد. مجاهدین همه ساله در افغانستان این روز را بهعنوان روز شکست روسها تجلیل میکردند؛ اما خروج روسها، به معنای تمام شدن جنگ در افغانستان نبود. مجاهدین مجبور شدند تا چهار سال دیگر در مقابل دولت تحتالحمایه شوروی بجنگند.
زمانی که شوروی از هم پاشید و به ۱۵ کشور مستقل تقسیم شد و روسها در عرصه اقتصادی با بدترین رکود در تاریخ صد ساله حکومت اتحاد جماهیر شوروی روبهرو شدند، دولت افغانستان نیز از هم پاشید؛ زیرا روسها دیگر توانایی کمک به افغانستان را نداشتند.
دولت افغانستان پس از آنکه روسها تمامی کمکهای تسلیحاتی و پولی خود به آنان را قطع کرد، نتوانست در مقابل سیل حملات مجاهدین مقاومت کند و در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۷۱، دولت دکتر نجیبالله، به دست مجاهدین سقوط کرد. پنداشته میشد که با خروج روسها و تسلط مجاهدین در افغانستان، جنگ در این کشور پایان یابد، اما نه تنها جنگ در افغانستان تمام نشد، بلکه ابعاد گستردهتری نیز یافت. مجاهدین نتوانستند برای ایجاد یک دولت همهشمول با یکدیگر به توافق برسند و در نتیجه، جنگهای درونحزبی، افغانستان آتش گرفته را به خاکستر نشاند.
میراث ۹ سال تهاجم ارتش سرخ در افغانستان، ویرانی نزدیک به ۷۰ درصد از خاک این کشور بود. تقریبا تمامی زیرساختهای کشاورزی، اقتصادی و فرهنگی در افغانستان تخریب شدند. روسها در حدود ۱۱۵ هزار نیروی ارتش سرخ را در افغانستان پیاده کردند. حاصل این هجوم، نزدیک به ۱۵ هزار کشته ارتش سرخ در افغانستان بود. بیش از ۵۰ هزار نیروی نظامی روسها نیز در افغانستان زخمی شدند. اما در این سو، مجاهدین هم نزدیک به ۹۰ هزار تن تلفات داشتند. با این حال، تلفات اصلی را در افغانستان مردم غیرنظامی متحمل شدند. برآورد میشود از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۱، بین ۶۰۰ هزار تا دو میلیون غیرنظامی در جنگ افغانستان کشته و بیش از پنج میلیون افغان نیز مجبور به مهاجرت به خارج از این کشور شدهاند.
گفته میشود که جنگ افغانستان، کلید از هم پاشیدن شوروی بود؛ با این حال، با گذشت بیش از ۳۰ سال از خروج ارتش سرخ از افغانستان، این کشور همچنان درگیر جنگ است و با وجود تلاشهای جهانی، جنگ در این کشور هنوز تمام نشده است.