هنوز جوهر امضای محمدجواد ظریف پای سند همکاری مشترک ایران و چین خشک نشده بود که بسیاری از مردم ایران در فضای مجازی و در خیابان نسبت به آن اعتراض کردند. فصل مشترک اکثر اعتراضات این بود که حکومت ایران در حال انعقاد یک قرارداد برخلاف منافع ملی است و به همین دلیل آن را از چشم مردم پنهان میکند. حتی دولت ایران برخلاف قانون اساسی، اصل و جزئیات سند را در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار نداد.
برخی دیگر از منتقدان نیز با تأکید بر اینکه ایران به دلیل تحریمهای غرب در موضع ضعف قرار دارد و اقتصاد، ساختار اجتماعی و قدرت چانهزنی در سیاست بینالمللی آن به شدت شکننده است و در وضعیت مناسبی برای قرارداد بستن نیست.
همچنین مدت طولانی قرارداد، نامشخص بودن مفاد آن، نتایج بد قراردادهای پیشین چین در بخش شیلات جنوب ایران، صنعت نفت و تأثیر منفی آن بر زندگی مردم ایران باعث شده تا شدت نگرانیها افزایش یابد.
از سوی دیگر عملکرد چین در بستن قرارداد با کشورهای آفریقایی که مانند ایران حاکمان فاسدی داشتند مزید بر نگرانی شده است. در آن کشورها، چین ابتدا بهصورت سرمایهگذاری یا از طریق وام دادن وارد میشد و برای ضمانت، زیرساختها یا منابع مالی خارجی آن کشورها را بهعنوان وثیقه میگرفت. برای مثال، چین ۸ میلیارد دلار به زامبیا وام میدهد تا دولت آن کشور بر روی زیرساختهای کشورش سرمایهگذاری کند. اما دولت فاسد زامبیا، پول را حیفومیل میکند و نمیتواند اقساط را بهموقع بپردازد. چین هم بهجای وام، رادیو و تلویزیون دولتی، فرودگاه لوزاکا، شرکت برق دولتی، شاهراهها و معادن بزرگ این کشور را مصادره میکند. همین موضوع در مورد چندین کشور دیگر نیز تکرار شده است.
اما اخیراً برخی از نزدیکان وزارت خارجه جمهوری اسلامی سعی کردند با مقایسه سند همکاری ایران و عربستان سعودی، این دو توافق را شبیهسازی کنند.
آیا وضعیت ایران و عربستان سعودی در مقابل چین یکسان است؟
روابط دو کشور جمهوری خلق چین و پادشاهی عربستان نسبتا جوان است. عربستان سعودی در دوران جنگ سرد سیاست کاملا ضد کمونیستی داشت و به همین دلیل آخرین کشور عربی بود که چین را به رسمیت شناخت. جیانگ زمین، نخستین رئیس جمهور چین بود که از عربستان سعودی دیدار کرد. از آن زمان، چندین پادشاه و روسای جمهور از دو کشور سفر متقابل داشتند و چندین قرارداد نیز در مورد همکاری انرژی صورت گرفته است. در سال ۲۰۱۶، پس از سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به ریاض، دو کشور در مورد یک همکاری استراتژیک جامع تر که شامل همکاری در زمینه های اقتصادی ، سیاسی و نظامی باشد توافق کردند.
حامیان سند همکاری ایران و چین به همین توافق استناد میکنند. اما این توافق با آنچه که عربستان سعودی انجام داده کاملاً متمایز است.
برخلاف سند همکاری ایران و چین، توافقی که بین عربستان و چین صورتگرفته کاملاً شفاف و روشن است. مطابق با توافق عربستان و چین، جمهوری خلق چین متعهد شد تا زمینههای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، ذخیره نفت، توسعه مسکن و مسائل مربوط به منابع آب با عربستان همکاری کند. در همین حال، هوآوی به عنوان یک شرکت پیشرو در زمینه فناوری اطلاعات در جهان، مجوز سرمایهگذاری را از عربستان سعودی دریافت کرد.
عربستان سعودی و چین هر دو عضو گروه جی ۲۰، سازمان تجارت جهانی و توافقنامه مبارزه با پولشویی هستند؛ بنابراین هرگونه قراردادی با این کشورها به طور طبیعی میتواند شفاف و متقابل باشد. اما هیچ کشوری به روابط با ایران آن در شرایط فعلی و با توجه به عدم حضور در «اف ای تی اف» و سازمان تجارت جهانی، نگاه بلندمدت و استراتژیک ندارد. حتی برفرض رفع این موانع، حاکمان ایران برخلاف عربستان، همواره با سو ظن به خارجیها نگاه میکنند. دستگیریهای متعدد اتباع خارجی و دو تابعیتی در ایران موید همین موضوع است. در چنین شرایطی بعید به نظر میرسد که کشوری بدون نگرانی حاضر به سرمایهگذاری با نگاه بلندمدت در ایران شود.
در سال ۲۰۱۶، چین و عربستان یک سند همکاریهای جامع و استراتژیک امضا کردند. از آن زمان قراردادهای متعددی بین دو کشور بسته شده است. کمتر از یک سال بعد از امضای آن سند، دو طرف قراردادی به ارزش ۲۰ میلیارد دلار برای سرمایهگذاری در آرامکو امضا کردند. در ماه مارس همان سال قراردادی ۶۵ میلیارد دلاری برای معاملات تجاری در بخشهایی از جمله پالایش نفت، پتروشیمیها و الکترونیک منعقد شد. در فوریه سال ۲۰۱۹ و طی سفر محمد بن سلمان به چین، دو کشور ۳۵ توافقنامه و چهار مجوز برای شرکتهای چینی امضا شد. ارزش کل این قراردادها به حدود ۲۸ میلیارد دلار میرسد.
همچنین بر اساس چشمانداز ۲۰۳۰ در عربستان سعودی که با حمایت محمد بن سلمان تدوین شده، چین در زمینه احداث نیروگاههای بادی و ساخت توربین نیز با عربستان مشارکت میکند. این کار در راستای تنوعبخشی عربستان به سبد انرژی خود و کاستن از وابستگی به نفت است.
از سوی دیگر مبالغی که چین در عربستان سرمایهگذاری کرده هم کاملاً روشن است. تجارت عربستان و چین از حدود ۱ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۰ به بیش از ۷۰ میلیارد دلار تا سال ۲۰۱۳ رشد داشت و طی روند فوق، تجارت دو کشور از روابط اقتصادی سعودی و ایالات متحده پیشی گرفت. همین موضوع ایالات متحده را ترغیب کرد تا سرمایه گذاری و روابط اقتصادی خود را با عربستان افزایش دهد تا جایگاه پیشین خود را حفظ کند. بهعبارتدیگر به دلیل وجود روابط حسنه بین عربستان و غرب، خصوصاً ایالات متحده، این کشور توانست با ایجاد یک رقابت، موازنه تجارت خارجی خود را بین شرق و غرب برقرار کند. موضوعی که با توجه به انزوای ایران و نبود منافع اقتصادی آمریکا و غرب در این کشور، ایران را فاقد جذابیت اقتصادی و در نتیجه امکان انجام مانورهای تجاری اینچنین کرده است. همین موضوع باعث میشود تا در تقابل بین شرق و غرب، ایران عملاً وابسته به شرق باشد و به دلیل اینکه شریانهای اقتصادی آن یکطرفه شده، ناچار به پذیرش هر قرارداد یا توافق تحمیلی است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
چین بزرگترین مشتری نفت عربستان سعودی است و عربستان سعودی نیز به نوبه خود بزرگترین تأمینکننده نفت چین است که حدود ۲۰ درصد تقاضای چین را تأمین میکند. علاوه بر این، عربستان سعودی یک بازار پرسود برای کالاهای مصرفی چینی و یک کشور جذاب برای سرمایهگذاری است. به بیان ساده، نفت در حالی به چین هدایت میشود که سرمایه گذاری و کالاهای مصرفی به عربستان سعودی برگردانده میشود.
وقتی صحبت از اقتصاد میشود، مشارکت عربستان و چین کاملاً متوازن عمل کرده است. موضوع که در تجارت بین ایران و چین رخ نداده است. چین حتی نخستین فروش اسلحه خود به عربستان را با قراردادی ۷۰۰ میلیون دلاری در سال ۲۰۱۱ امضا کرد. اگرچه این قرارداد در مقایسه با تجارت چند ده میلیارد دلاری اسلحه با آمریکا چشمگیر نیست، اما تلاش عربستان برای حفظ توازن اقتصادی و سیاسی را نشان میدهد.
بر اساس آمار منتشر شده از سوی گمرک چین در آذر سال گذشته، ایران جایگاه مهمی در تجارت خارجی چین ندارد و تراز تجاری دو کشور در ۹ ماه نخست سال میلادی گذشته با بیش از ۲ میلیارد دلار به نفع چین بوده است. حجم تجارت بین عربستان با چین نزدیک به ۵ برابر حجم تجارت ایران و چین است.
از سوی دیگر، برخلاف ایران، روابط چین و عربستان نظامی و سیاسی نیست و تنها در سطح اقتصادی قرار دارد. اما ایران به دلیل انزوای بینالمللی، ناچار است تا به چین بهعنوان دارنده حق وتو امتیاز بدهد تا شاید از حمایت آن بهرهمند شود. موضوعی که در مورد عربستان صادق نیست. کشورهای غربی و شرقی به دلیل منافع وسیع اقتصادی که در این کشور دارند، حاضر نیستند هیچگاه عربستان را بهعنوان یک کارت بازی ساده، در منازعات سیاسی خود استفاده کنند. موضوعی که در مورد ایران و دستکم پس از برجام ثابت شده که از سوی شرق و غرب بهراحتی رخ میدهد.