نوشتن در مورد «قصیده گاو سفید» که تنها در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر و هفتاد و یکمین جشنواره برلین شرکت کرده، کاری بس دشوار است زیرا از سویی باید فیلم را تحلیل کرد که بدون بیان داستان آن، کاری دشوار است و از سوی دیگر نباید داستان آن افشا شود و به اصطلاح لو برود و لذت دیدن آن کاهش پیدا کند و از آنجا که شرکت فرانسوی «توتم فیلمز» امتیاز پخش «قصیده گاو سفید» را به دست آورده است و بهزودی در کشورهای زیادی عرضه میشود، این موضوع حساستر هم هست. هر چند دیدن فیلم به هر حال جذابیتهای خود را دارد اما در این جستار تلاش شده است در حد تماشای آنونس فیلم به داستان آن پرداخته شود.
داستان فیلم درباره زنی به نام «مینا» (مریم مقدم) است که با دختر ناشنوای خود، «بیتا» (آوین پوررئوفی) زندگی میکند. همسرش، بابک، به جرم قصاص اعدام شده و اکنون پس از گذشت نزدیک به یک سال، معلوم شده که بیگناه بوده و نباید اعدام میشده است. تنها پاسخی که مینا میشنود این است که دیه او پرداخت میشود اما او این را ناکافی میداند و میخواهد قاضی که حکم را صادر کرده ببیند. در ادامه داستان، شخصی که خود را «رضا اسفندیاری» (علیرضا ثانیفر)، از دوستان بابک، معرفی میکند، نزد مینا میآید و میگوید به بابک ۱۰ میلیون تومان بدهکار بوده و آمده است آن را بپردازد و بین آنها رابطه و صمیمیتی برقرار میشود که به فاجعه منجر میشود... .
نام فیلم و نقش «گاو سفید» در آن مورد بحث بوده است و کارگردان تنها به این بسنده کرده که نمادین است و توضیح این که نماد چیست را به عهده بینندگان گذاشته است. به هر حال به نظر میرسد منظور «گاو سفید» است که در مصر باستان مقدس شمرده میشد و به نام «آپیس» از آن یاد میکردند. گاو سفیدی که «مینا» نیز نامیده میشد و فراموش نکنیم که نام شخصیت اصلی داستان هم «مینا» است. در روم باستان، کاهنان زیادی در مشاغل مرتبط با گاو آپیس کار میکردند؛ از جمله تیمار و نگهداری از گاو آپیس زنده، مراسم قربانی کردن هر ساله، مراسم نگاهداری مومیاییهای گاوهای آپیس مرده که محل کسب و درآمد خوبی برای آنان بود و این به اعتراضات اجتماعی منجر شد تا این رسم برچیده شود. به هر حال با «قصیده مینا» روبهرو هستیم.
غلامرضا موسوی که از سال ۱۳۶۰ با تهیه «آفتابنشینها» (مهدی صباغزاده) به سینمای ایران دوران جدید وارد شد، تهیهکننده بیحاشیهای است و به نظر میرسد با تهیه «قصیده گاو سفید» خود را درگیر حاشیههای آن هم بکند. او در نشست خبری جشنواره سی و هشتم فجر، پای فیلم ایستاد و تمام قد از آن دفاع کرد. امیدوارم برای اکران آن در داخل کشور هم تمام تلاش خود را بکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نخستین فیلم بهتاش صناعیها، «احتمال باران اسیدی» است. فیلمنامه آن نیز مشترکا با «مریم مقدم» نوشته شد و خانم مقدم هم در آن بازی میکرد. این فیلم در بخش نگاه نو جشنواره فجر سی و سوم، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه اصلی را برنده شد؛ هر چند این فیلم با حواشی زیادی روبهرو شد و گفتند در مورد همجنسگرایی است اما بدون هیچ مانعی و تنها با چند اصلاحیه پخش شد و مورد استقبال هم قرار گرفت.
«قصیده گاو سفید» هر چند در جشنواره فجر نامزد دریافت بهترین بازیگر زن برای «مریم مقدم» در نقش مینا و بهترین فیلمنامه برای بهتاش صناعیها، مریم مقدم و مهرداد کوروشنیا، فیلمنامهنویسان این فیلم شد، اما جنجالیترین فیلم این جشنواره هم محسوب میشود؛ نه به دلیل «شکل» که به دلیل مضمون و محتوای آن که ضد حکم قصاص و نفی آیه قرآن تلقی شد.
علیه «قصیده گاو سفید» نقدهای تندی صورت گرفته است. از همان نشست خبری در پردیس سینمایی ملت در حاشیه جشنواره فجر تا روزنامه کیهان و خبرگزاری تسنیم و برنامه هفت مسعود فراستی. نقدهایی که عمدتا مضمونی است و البته در یک مورد که خانم مقدم بیحجاب ظاهر میشود و به اتاق «رضا» میرود، نقد شکلی هم صورت گرفته است.
«قصیده گاو سفید» علیه قصاص نیست، علیه اعدام است؛ زیرا خطا در آن قابل برگشت نیست و این اصلیترین نقدی است که در هر کشوری که «اعدام» وجود دارد به اصل اعدام میشود و برای همین است که در اکثر کشورهای جهان حکم اعدام لغو شده و حداکثر مجازات ۲۵ سال حبس است. ضمنا نکته مهم این است که حکم اعدام در این کشورها، مانند سایر احکام قضایی قابل نقد و مخالفت است اما چون در جمهوری اسلامی به احکام قدسیت الهی میدهند قابل نقد نیست، حکم خدا است و باید اجرا شود. در حالی که خودشان میگویند اگر مصلحت در آن باشد که حتی نماز و روزه هم تعطیل شود، باید تعطیل کرد و چه مصلحتی بالاتر از مرگ انسان بیگناه به دلیل وجود قانون «اعدام»!؟
فیلم با رفتن مینا به زندان برای آخرین ملاقات با همسرش که صبح قرار است اعدام شود شروع میشود. وقتی مینا پیش بابک میرود و در بسته میشود و شیون از آن سوی در بالا میگیرد، دوربین پشت در بسته به عقب میرود و ما را یاد «محکومبهمرگی گریخته است» (روبر برسون) میاندازند؛ هر چند در این جا محکوم ما نمیگریزد و اعدام میشود.
از حاشیهها و مضمون جسورانه «قصیده گاو سفید» که بگذریم، از حیث فیلمنامه میتوان به آن ایرادهایی گرفت. آنقدر که داستان فیلم لو نرود باید گفت اتفاقی که برای میثم، پسر رضا میافتد، کاملا بیمورد است. اخراج بر اثر اعتصاب هر چند انعکاس اعتصابات کارگری است و جای قدردانی دارد، اما جایی در ساختار داستان ندارد. از این ایرادهای ریز میتوان چندتای دیگر نام برد اما بزرگترین ایراد داستان در این است که مینا بسیار دروغ میگوید، به دختر ناشنوایش دروغ میگوید، به همکارانش دروغ میگوید و این موجب میشود دروغ بزرگ رضا، کوچک شود. بیشتر به نظر میرسد فیلم، فرهادیطور، در حول موضوع «دروغ» ژانربندی شده است که طبعا چنین نیست و مسئله، «اعدام» است. اگر تمام دروغهای مینا حذف شود، فیلم جانمایه بسیار قویتری به خود میگیرد. در شکل فعلی مینا دروغ میگوید، رضا هم دروغ میگوید؛ پس چه دلیلی دارد رضا را محکوم کنیم و مینا را محکوم نکنیم؟
ایراد ساختاری دیگر این است که بین روایت «مینا» و روایت «رضا» خلط میشود و ما با دو خط روایی روبهرو هستیم که طبعا روایت «رضا» باید حذف میشد تا روایت «مینا» جان بهتری میگرفت.
در مورد پایانبندی فیلم هم باید گفت یکی از بهترین پایانبندیهای فیلمهای سالهای اخیر بود.
امیدوارم «قصیده گاو سفید» از سدسانسور بگذرد و در ایران به نمایش عمومی در بیاید یا دستکم در یکی از این سکوها و پلاتفرمهای نمایش خانگی به نمایش در بیاید و در پخش جهانی هم موفق شود تا تعداد زیادی بتوانند این فیلم جسورانه را تماشا کنند و بتوان به جزئیات بیشتری از فیلم اشاره کرد و اینگونه دست بسته در مورد آن ننوشت.
سینمای ایران نیاز به چنین فیلمهای جسورانهای دارد تا بتواند به نقد اجتماعی از وضعیت فعلی برسد و افقی تازه گشوده شود.