هرچند صادق هدایت مهمترین و معروفترین نویسنده ایرانی است، ولی به رغم گذشت هفتاد سال از درگذشتش، برخی از آثار او همچنان در ایران به صورت زیرزمینی به فروش میرود. اگر چه در مقاطعی برخی ازآثار او فرصت انتشار رسمی یافتند، اما در تمامی این سالها، چه قبل و چه بعد از انقلاب، چاپ آثارش با چالشهای فراوانی روبهرو بود. حتی مهمترین اثر او که تا امروز هم معروفترین رمان ایرانی است، یعنی بوف کور، به رغم گذشت ۸۵ سال از نخستین انتشار آن، همچنان در ایران ممنوعالچاپ است؛ اثری که نخستین بار در هند منتشر شد و به گفته خانم حورا یاوری، در نشست هشتادمین سال انتشار بوف کور (که ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ در هند و به عنوان یکی از شبهای بخارای خارج از ایران برگزار شد)، «نویسندهای از ایران به هند آمد و چندی در شهر بمبئي زیست و بوف کور را نوشت» و آن را در ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه به هزینه خودش در آنجا چاپ کرد.
هدایت در زمان مرگش شهرت بالایی داشت، به نحوی که تمامی نشریات و روزنامههای ایران صفحات زیادی را به او و تحلیل آثارش اختصاص دادند. کتاب «عقاید و افکار درباره صادق هدایت» که در سال ۱۳۴۶ و از سوی انتشارات بحر خزر منتشر شد، گردآوری مجموعهای است از مطالب و یادداشتهایی که بلافاصله بعد از مرگ هدایت در مطبوعات ایران منعکس شد. این کتابِ نزدیک به ۲۰۰ صفحهای نشان میدهد که در فاصله مرگ هدایت تا چند ماه پس از آن (۱۹ فروردین ۱۳۳۰ تا پایان خرداد همان سال)، بحث و گفتوگو و اظهارنظر درباره او و آثارش و تاثیری که بر ادبیات دوره تجدد داشت، حجمی انبوه از مطالب نشریات را به خود اختصاص داده بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در همین مجموعه است که نخستین بار دکتر ایرج افشار در مقالهای (منتشر شده در شماره سوم مجله جهان نو) فهرستی از آثار منتشر شده یا نشده هدایت را در شماره نیمه دوم خردادماه ۱۳۳۰ و تقریبا همزمان با چهلمین روز درگذشت او به دست میدهد.
افشار با تأکید بر این که شهرت هدایت به داستاننویسی او بود، به قصدش از فهرستکردن آثار غیرداستانی هدایت اشاره کرده که با محوریت ادبیات گذشته و فرهنگ عامیانه و تاریخ ایران از او به جای مانده است. این فهرست از آن جهت اهمیت داشت که هدایت نویسندهای چندوجهی بود و نوشتههایش در انواع و اقسام نشریات منتشر میشد و در آن زمان فردی و کسی نبود که از این مطالب فهرستی منتشر کند، و کوشش افشار سبب شد تا ناشران و عموم مخاطبان دریابند که هدایت، جدا از داستاننویسی در زمینههای دیگر نیز دستی چیره داشت.
ناشران و انتشار بیمزد و دستمزد آثار هدایت
در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ نشر ایران هنوز بال و پری نگشوده بود و این که تصور شود نویسندهای بتواند با دستمزد ناشی از نویسندگی و داستاننویسی امرار معاش کند، تقریبا محال بود. حتی ناشرانی بودند که از نویسندگان پول میگرفتند تا اثرشان را منتشر میکردند.
عبدالرحیم جعفری در کتاب خاطراتش مینویسد: «هدایت کتابهای خود را با پول خودش در ۲۰۰ نسخه چاپ میکرد و به عدهای معدود از دوستان خود هدیه میکرد.» (در جست وجوی صبح-ص ۴۶۰)
جعفری در همین کتاب مینویسد: «یکی از ناشران معروف آن زمان که فرد متدینی هم بود، چند اثر از صادق هدایت را بدون اجازه او چاپ کرده بود. وقتی هدایت اطلاع پیدا میکند ناراحت میشود و به اتفاق حسن قائمیان و انجوی شیرازی، سه نفری برای اعتراض به ناشر مزبور مراجعه میکنند و ناشر میگوید، آثارت را به خرج خودم چاپ کردم و معروفت کردهام حالا حرف داری؟!» (همان- ص ۴۵۷).
شم اقتصادی و نگاه منظومهای عبدالرحیم جعفری به عرصه نشر و مولفان و نویسندگان آن، سبب شد تا او در همان ایام درگذشت هدایت به سراغ انتشار مجموعه آثار او برود. او اما راه ناشران دیگر را طی نکرد، بلکه به دنبال آن بود که امتیاز انتشار آثار هدایت را به دست آورد و به چاپ آنها به صورت قانونی اقدام کند. لذا چنان که خود در خاطراتش آورده است، در تابستان همان سال، ابتدا به سراغ منوچهر کلبادی از دوستان هدایت میرود که میشنود باید در این زمینه با پدر هدایت هم صحبت کند و عملا او را سر میدواند، و جعفری مأیوس از این کار موقتا کار را رها میکند تا این که انتشارات معرفت مجموعه داستان «سگ ولگرد» هدایت را در هیاتی نازیبا و به گفته جعفری با «چاپ بسیار نامرغوب و کاغذ کاهی منتشر میکند که اعتراض و نارضایتی و گله دوستان هدایت را موجب میشود.» (ص ۴۶۳)
توصیه سیمین دانشور به جعفری درباره انتشار مجموعه آثار هدایت
جعفری که از دنبال کردن انتشار آثار هدایت مأیوس شده بود، محرک اصلی پیگیری دوباره انتشار این آثار را سیمین دانشور میداند که آن زمان با جلال بود و هر دو از دوستان صادق هدایت. سیمین به او گفته بود، «جعفری! از جوانهای حزبی یاد بگیر. میبینی برای رسیدن به هدفشان چه سماجتی به خرج میدهند؟ تو هم باید دنبال کار دریافت امتیاز چاپ کتابهای هدایت را بگیری و ول نکنی.» (همان. ص ۴۶۴)
به گفته آقای جعفری، پس از آن بود که او پیگیر دوباره موضوع شد و از طریق دکتر پرویز ناتلخانلری به پدر صادق هدایت (اعتضادالملک) معرفی شد. او از ملاقات نخست با اعتضادالملک در منزلش در خیابان روزولت خبر داد و گفت «برای آن که خیال آنها را راحت کنم، همان ابتدا پیشنهاد حقالتالیف ۲۰ درصد را دادم.» (همان ص ۴۶۶) و این دوبرابر حقالتالیفی بود که انتشارات معرفت برای کتاب «سگ ولگرد» به آنها داده بود و همین پیشنهاد سبب شد تا «اعتضادالملک برای چاپ هر کتاب و چاپ مجدد آن یک قرارداد جداگانه تنظیم میکرد و … این گونه تمامی آثار هدایت، به جز «توپ مروارید» و «افسانه آفرینش»، ظرف دو سه سال ۲ هزار جلد از هر کتاب به فروش میرسید.)همان. ص ۴۶۶)
جعفری برای مجموعه آثار هدایت طرح جلد یکسانی هم در نظر گرفته بود و حتی در سال ۱۳۳۶ از حسن قائمیان، که از دوستان هدایت بود، خواست تا نوشتههای هدایت در مطبوعات و این و سو و آن سو را جمع، و در کتابی منتشر کند؛ کتابی که بعدها «نوشتههای پراکنده هدایت» نام گرفت و به همراه کتاب «یادبودنامه هدایت» در همان سال منتشر شد.
سانسور و جلوگیری ازانتشار «حاجیآقا» و خمیر کردن کلیه آثار در بعد از انقلاب
آثار هدایت اما مشکلاتی داشت که از جمله آنها اختلاف میان ورثه با محمود هدایت (برادر صادق) بود که سبب شد تا آنها اثر را به ناشر دیگری دهند و کار به دادگاه و شکایت کشید و در همین گیرودار بود که به مرور و با توسعه سانسور در دوره شاه، ساواک هم به سراغ ناشر آثار هدایت آمد. به نوشته جعفری، در سال ۱۳۴۶ از شعبه ساواک گلوبندک او را احضار کردند. مامور ساواک از کشو خود نامهای را به او نشان داد که از سفارت ایران در پاکستان به وزارت خارجه و از آنجا به ساواک رسیده بود. در نامه اشاره شده بود که به رضاشاه در صفحاتی از کتاب اهانت شده است. جعفری پاسخ داد: «این کتاب سالهاست که چاپ میشود و اعتراضی نشده است»، که مامور ساواک میگوید، «شما دیگر حق ندارید این کتاب را چاپ کنید، اگر از این کتابها موجود دارید از بین ببرید و اقدام به فروش نکنید.» (ص ۴۶۹)
ماجرای جلوگیری از انتشار آثار هدایت در بعد از انقلاب اما تلختر است. چرا که به نوشته آقای جعفری، «پس از اشغال و تصرف موسسه امیرکبیر موجودی تمام کتابهای هدایت را که به بهترین شکل چاپ و صحافی شده بود، حتی فواید گیاهخواری و مازیار و کتاب سگ ولگرد، به عنوان این که کتابها ضاله است، خمیر شد.» (ص ۴۶۹) در گفتوگویی که جهانگیر هدایت (برادرزاده و وارث آثار هدایت) در ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ با سایت بیبی سی فارسی انجام داد، به ممنوعیت ۱۴ ساله آثار صادق هدایت در بعد از انقلاب ایران اشاره شده است. پس از این تاریخ که تقریبا همزمان با سالهای پایانی وزارت ارشاد سید محمد خاتمی در دولت هاشمی رفسنجانی بود، به این کتابها اجازه انتشار میدهند. اما به گفته آقای هدایت برای انتشار بوف کور هشتاد مورد اصلاحی پیشنهاد دادند که در نهایت با عدم پذیرش آنها، از انتشار آن سرباز زدند. به گفته آقای هدایت، علاوه بر انتشارات امیرکبیر، انتشارات جاویدان هم آثار هدایت را منتشر میکرد که هر دوی آنها از سوی وراث از چنین حقی برخوردار بودند.
مقدمه رضا داوری، مجوزی بر کتاب صادق هدایت
از جمله اتفاقات جالب در زمینه نشر آثار هدایت، مقدمه دکتر رضا داوری بر کتاب «مجموعهای از آثار صادق هدایت» بود که نخستین بار به کوشش محمد بهارلو و از سوی انتشارات طرح نو در سال ۱۳۷۲ منتشر شد. ناشر در مقدمه مینویسد که بعد از ۱۷ سال این مجموعه منتشر میشود، اما نکته عجیب ماجرا مقدمه رضا داوری، استاد فلسفه، بر این کتاب بود. بعدها مشخص شد که این مقدمه که در نقد و رد دیدگاههای صادق هدایت نوشته شد، عملا توصیه دستگاه ممیزی و سانسور وزارت ارشاد بود برای آن که ناشر بتواند مجوز انتشار آثار هدایت را بگیرد. بعدها هم دستگاه سانسور ارشاد از همین شیوه برای انتشار آثار برخی دیگر از دگراندیشان و حتی روشنفکران دینی بهره برد که از جمله آنها تحمیل یادداشت حسن رحیمپور ازغدی بر کتاب «مدارا و مدیریت مومنان» دکتر سروش بود.
پس از آن، ناشران دیگری هم دست به انتشار آثار صادق هدایت زدند که از جمله آنها انتشارات جامهدران بود که مجموعه آثار هدایت را در بیش از ۲ هزار صفحه و بیش از ۸ جلد و هیاتی شکیل به بازار کتاب عرضه کرد.
اکنون و با توجه به گذشت ۷۰سال از مرگ مولف و تصریح قانون بر حمایت از اثر مولف تا ۵۰ سال پس از فوت مولف، عملا هر ناشری میتواند آثار هدایت را چاپ کند، اما نمیتواند در آن دخل و تصرفی صورت دهد. از همین زاویه است که به گفته جهانگیر هدایت، تنها کتابهایی که به صورت افست و با نمادهای انتشارات امیرکبیر و یا جاویدان منتشر میشوند، در امانتداری و حذف نکردن، بیمسئله هستند. وگرنه به نظر میرسد تمامی آثاری که به نوعی ازسیستم وزارت ارشاد مجوز میگیرند، به احتمال قریب به یقین، با سانسور به بازار کتاب عرضه میشوند و قابل اعتماد نیستند.