شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی اظهار داشت که «هیچ کشوری نمیتواند حضور شبهنظامیان را در مرزهای خود بپذیرد.» البته این سخن، یک بیانیه سیاسی یا «شعار» نیست، بلکه حقیقت آن در علوم سیاسی و معاهدات بینالمللی به اثبات رسیده است، زیرا حضور چنین گروههای نامنظمی در مرزها که مطابق قانون بینالمللی نمیتوانند در مجامع بینالمللی پاسخگو باشند، عملا یک تهدید است.
مرزهای کشورها به صورت معمول با همکاری مشترک و از هر دو جهت کنترل میشوند. بنابراین، اگر کشوری بر مرزهایش حاکم نباشد و آنها را بدون کنترل رها کند تا به پناهگاهی امن برای گروههای مسلح، شبهنظامیان یا باندهای خارج از قانون تبدیل شوند، کشورهای همسایه را با خطر روبهرو میکند.
اگر چنین استدلالی در تضاد با واقعیت باشد، پس چگونه حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، گفت که برای جنگ با افراطگرایان به سوریه میرود تا مانع نفوذ آنها به لبنان شود، در غیر اینصورت داعش به زودی به قلب بیروت میرسد. (البته در صورتیکه این گفته بحثبرانگیز، بیانکننده هدف واقعی وی برای جنگ در سوریه باشد.)
البته بدون بازگشت به چند سال گذشته و تحولاتی که یمن شاهد آنها بود، نمیتوان حقیقت اوضاع و عامل اصلی مداخله عربستان سعودی و ائتلاف عربی را به منظور حمایت از دولت مشروع یمن دریافت و این پرسش را مطرح کرد که چرا عربستان سعودی و ائتلاف عربی برای دفاع از خود، از مرزهای عربستان سعودی پا فراتر گذاشتهاند؟
در تابستان سال ۲۰۱۴، هنگامی که من در تلاش برای پیگیری تحولات یمن بودم و ایجاب میکرد برای پیبردن به اوضاع و رخدادهایی که در یمن اتفاق میافتاد، با افراد آگاه در امور یمن در تماس باشم، با یکی از همکاران یمنی که در آن زمان در صنعا، پایتخت یمن زندگی میکردم، صحبت کردم و از وی پرسیدم که «در صنعا چه اتفاقی افتاده است؟» او در پاسخ گفت که در صنعا، مردم به دلایل معیشتی مربوط به تصمیم لغو یارانه مشتقات نفتی دست به تظاهرات زدهاند.
شنیدن این خبر، با توجه به خیزشهای مردمی موسوم به «بهار عربی» که از ابتدای سال ۲۰۱۱ آغاز شده بود و پیوسته گسترش مییافت، تعجبآور نبود، به ویژه اینکه مردم در اغلب کشورهای عربی مخالفت خود را با برخی از سیاستها ابراز میداشتند و خواستار آزادی بیان بودند.
در ماه اوت سال ۲۰۱۴، همهروزه با این همکارم در تماس بودم تا از تحولات و حوادثی که در یمن رخ میداد اطلاع داشته باشم. همین بود که در دوم سپتامبر ۲۰۱۴، عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهوری یمن، اعلام کرد که دولت یارانه مشتقات نفتی را بار دیگر اجرا میکند تا قیمتها را به نرخ قبلی برگرداند. در نتیجه، اگر اعتراضهای صنعا به دلیل افزایش قیمتها بود پس بایستی با لغو تصمیم قطع یارانه، تظاهرات پایان مییافت، زیرا خواستههای معترضان برآورده شده بود، اما تداوم تظاهرات ابعاد دیگری را نمایان کرد و نشان داد که پروژه دیگری در راه است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
چند روز بعد، در سپتامبر ۲۰۱۴، اطلاعاتی از همکارم در یمن دریافت کردم که حاکی از حضور افراد مسلح در چادرهای تحصن، قاچاق سلاح به یمن، نصب بنرهای تبلیغاتی و پرچمهای حوثیها در تجمعات اعتراضی بود. شنیدن این خبر باعث شد به تحولات یمن توجه بیشتری معطوف کنم که چه توطئهای در حال شکلگیری است؟ آیا پروژه دیگری در راه است؟ چه کسی میخواهد از تظاهرات سوءاستفاده کند و پرسشهای بیشمار دیگری در ارتباط با پرونده یمن که ذهنم را به خود مشغول میکرد.
تحولات یمن همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴، وضعیت کاملا دگرگون شد و حوثیها پس از اخراج مقامهای دولتی از صنعا، قدرت را در دست گرفتند. درگیری بین حوثیها، نیروهای علی عبدالله صالح و نیروهای علی محسن الاحمر آغاز شد و حوثیها پس از چهار روز درگیری به مقر لشکر اول زرهی به رهبری علی محسن الاحمر و دانشگاه الایمان حمله کرده و بدون اینکه از جانب نیروهای امنیتی با مقاومتی روبهرو شوند، نهادهای امنیتی، پادگانها و وزارتخانهها را تصرف کردند. سپس، اعضای بخش ارشاد معنوی وزارت دفاع حمایت خود را از آنچه به عنوان «انقلاب مردمی» خواندند، اعلام کردند، در حالیکه ماهیت تظاهرات، عملا بر خلاف اصطلاحی بود که آنها به کار میبردند.
قابل یادآوری است که چادرهای تحصن که برای اشغال صنعا برپا شده بود، شباهت بسیاری به «تحصن بیروت» در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، داشت که پرچمهای زردرنگ حزبالله و متحدانش در «جنبش میهنی آزاد» به رهبری مشیل عون، رئیس جمهور کنونی لبنان، در همهجا برافراشته شده بوند. در صنعا نیز همه چیز شباهت به استراتژی حزبالله برای اشغال لبنان داشت، طوریکه در پایان سال ۲۰۰۸، حزبالله به بیروت حمله کرد و با زور اسلحه کودتایی را علیه دولت لبنان تحمیل کرد. شبهنظامیان حوثی نیز همین استراتژی را در صنعا دنبال کردند.
پس از آن، یمن وارد یک درگیری خونین شد و سرازیر شدن سلاحهای بسیاری از ایران برای شبهنظامیان حوثی، حقیقت را آشکار کرد که تهران از کودتاچیان حوثی حمایت میکند و آنها کپیای از حزبالله هستند و رهبر حوثیها در حرکات و اشارههایی که در جریان سخنرانیهایش انجام میدهد، عملا به عنوان نسخهای از دبیر کل حزبالله به نظر میآید. علاوه بر اینکه بنا به اظهارات حزبالله، شمار زیادی از اعضای حزبالله در یمن حضور دارند و به حوثیها مشاوره و آموزش نظامی میدهند. تلویزیون «المسیره» وابسته به حوثیها نیز برنامههای خود را از حومه جنوبی بیروت که مقر حزبالله است، پخش میکند.
البته تا آن زمان عربستان سعودی در یمن مداخله نکرده بود، زیرا نخستین حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در ۲۵ ماه مارس ۲۰۱۵ انجام شد؛ درست یک سال و نیم پس از کودتای حوثیها و اعلام وفاداری آنها به رژیم ایران.
گفتن این تاریخها باعث میشود از جعل واقعیتها جلوگیری شود و نشان دهد که در واقع، این رژیم ایران بود که نخستین بار از طریق شبهنظامیان حوثی وفادار به خود، عربستان سعودی را تهدید کرد. بنابراین، موقعیت عربستان سعودی در جنگ کنونی که در یمن جریان دارد، موضع دفاعی برای محافظت از سرزمینهای آن کشور است و آنچه را عربستان سعودی انجام میدهد برابر با قوانین و معاهدات بینالمللی است.
با این حال، تردیدی نیست که تغییر جغرافیای منطقه توسط رژیم تهران و انتقال مرزهای ایران به مجاورت عربستان سعودی، افزون بر تهدیدهای لفظی و نظامی (ارسال موشکها، پرتابهای جنگی و مینهای دریایی ساخت ایران به حوثیها)، ریاض را وادار به دادن پاسخ دفاعی میکرد.
در نتیجه، میتوان گفت که رژیم تهران برای رسیدن به مرزهای عربستان سعودی و بهرهبرداری از «حیاط خلوتی» که توسط شبهنظامیان حوثی برایش در منطقه ایجاد کرده بود، در صدد اشغال یمن شد، در حالیکه عربستان سعودی به درخواست عبد ربه منصور، رئیس جمهوری یمن، از ائتلاف عربی برای حمایت از دولت مشروع یمن، پاسخ داد. بنابراین، باید قبل از گوش دادن به تبلیغات مقامهای رژیم ایران که سعی میکنند خود را در موقعیت«دفاع از مردم یمن در برابر محاصره عربی»، وانمود کنند، به جزئیات گفتهشده توجه کرد تا واقعیت آنچه در یمن رخ میدهد برملا شود که رژيم ایران به عنوان بخشی از پروژه توسعهطلبانهاش که هدف از آن برهم زدن ثبات و امنیت در منطقه است، یمن را به میدان جنگ نافرجامی تبدیل کرده است.