همزمان با گیر و دار آمریکا و ایران در مذاکرات بازگشت به برجام در وین و پیچیدهتر شدن درگیریها میان شبه نظامیان وابسته به تهران و جریانهای مقاومت میهنی علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه، این پرسش استراتژیک مطرح میشود که رژیم ایران در زمان حکومت جو بایدن یعنی تا پائیز ۲۰۲۴ به چه اقداماتی دست خواهد زد؟ به بیان دیگر در صورتیکه مذاکرات وین کامیاب شود و آمریکا به برجام باز گردد، رژیم ایران در سه و نیم سال باقی مانده از دولت بایدن، در صدد تحقق چه اهدافی در سطح سیاسی، دیپلماسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی خواهد بود؟
به نظر میرسد، دولت آیتاللهها همان استراتژیِ را در دوران جو بایدن پیش خواهد گرفت که در زمان اوباما اتخاذ کرده بود. استراتژی که بر یک معادله بسیار ساده استوار است، یعنی تا زمانیکه هدف آمریکا تنها اجرایی شدن توافق هستهای باشد و اقدام به حمله نظامی علیه ایران نکند، ایران از این فرصت بهرهبرداری میکند و با مانور دادن به وعدههای عمل به تعهدات هستهای، تمام اهداف غیر هستهای خود را متحقق خواهد کرد. درست همان کاری که در زمان اوباما و دو سال نخست دوره ترامپ انجام داد. (چون با وجود تغییر دولتها، بروکراسی در آمریکا تا زمانیکه سیاست تغییر نکند، به کار خود ادامه میدهد. از این جهت وضعیت همچنان در دوسال اول ترامپ ادامه یافت، تا این که ترامپ سیاست خود را در قبال پرونده هستهای تغییر داد و عملکرد دولت نیز تغییر کرد.)
اگر فرض را به این بگذاریم که صرف نظر از تاکتیکهای دیپلماتیک، سیاست بایدن بازگشت به توافق هستهای است و او عملا به آن باز گردد و هیچ گونه رویداد غیر منتظرهای هم رخ ندهد، در آن صورت عمل کرد رژیم ایران تا سال ۲۰۲۴ به قرار زیر خواهد بود:
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در بخش اقتصادی
رژیم ایران اکنون زیر فشار شدید اقتصادی قرار دارد؛ زیرا قیچی تحریمهای آمریکا، بسیاری از شاهرگهایی که بودجه هزینههای امپراتوریش را تأمین میکرد، قطع کرده است. از این جهت رژیم جمهوری اسلامی برای اینکه مخارج دولتش در داخل، هزینههای شبه نظامیان و لابیهایش را در منطقه و جهان تأمین کند، نخستین اولویتش، این خواهد بود که از دولت آمریکا بخواهد تا تمام پولهای بلوکه شده تهران در کشورهای مختلف را که قابل آزاد شدن است، آزاد کند و به تهران باز گرداند. رهبران رژیم ایران بر اساس ارزیابی لابیگرانهای آنها در واشنگتن، به این باور اند که دولت آمریکا برای اینکه با مخالفان توافق هستهای در داخل آمریکا، درگیر نشود، نخست مقدار اندکی از داراییها ایران در کشورهای جهان سوم را آزاد میکند و پس از آن به عنوان مقدمهای بر عادی سازی روابط، تحریمها را بر میدارد، تا به شریانهای اقتصادی ایران، زندگی و حیات باز گردد. البته به شرطیکه تهران بر محور خود پیشگام شده، به یک سلسله عقبنشینیهای ملموس و قابل رؤیت در افکار عمومی آمریکا، تن در دهد.
در بخش نظامی
پس از برداشته شدن تحریمها و بازگشت داراییهای بلوکه شده، چون دیگر کنترلی از سوی جامعه جهانی و دولت آمریکا، بر این داراییها نخواهد بود، ایران این پولها را در چارچوب بیرون از توافق هستهای تنظیم کرده و در خرید انواع مختلف سلاح، اعم از موشکها، هواپیماها، رادارها، قائقها، زیردریایی و دستگاههای الکترونیکی پیشرفته، هزینه خواهد کرد و در نتیجه تواناییهای نظامی خود را بالا خواهد برد. البته رهبران جمهوری اسلامی ایران این محاسبه را نزد خود دارند که دولت آمریکا، نسبت به خرید سلاح موضع مخالف خواهد گرفت و از آن انتقاد خواهد کرد، اما این را نیز میدانند که آمریکا به حدی به توافق هستهای دلبستگی دارد که به خاطر خرید سلاح، رشته ارتباط را قطع نخواهد کرد و از برجام بیرون نخواهد شد. این حالت از نگاه تاریخی شبیه به حالتی است که در آلمان نازی در اواخر دهه سوم قرن بیستم رخ داد، زمانی که آلمان بر خلاف معاهدات قبلی، اقدام به خرید سلاح کرد، اما متفقین به مجازات آلمان دست نزدند.
هدف ایران از مجهز کردنش با سلاحهای استراتژیک، رسیدن به وضعیت بازدارندگی است. زیرا اگر تهران خودش را با سلاحهای ویرانگر مجهز کند، حالتی از بازدارندگی دائمی در برابر دشمنان منطقهای و بینالمللیاش، ایجاد خواهد شد و در نتیجه نظام حاکم در تهران از تهدیدهای دشمنان خارجی و تهدیدهای مخالفان داخلیِ احتمالا مرتبط به خارج، در امان خواهد ماند. خلاصه ایران میخواهد با استفاده از پولهای به دست آمده از توافق هستهای، باز دارندگی ایجاد کند و خود را از مداخله نظامی بیرونی مصون نگه دارد. چون در آن صورت هزینه هر ماجراجویی نظامی بر ضد ایران بسیار سنگین و غیر قابل پذیرش خواهد بود. در واقع ایران میخواهد، قدرت بازدارندگی خود را تا سطح کره شمالی و شاید هم تا سطح چین بالا ببرد.
در بخش دیپلماتیک
تحریمهای آمریکا تا حدودی ایران را از متحدان آمریکا و از بانکها و نهادهای مالی و اقتصادی مرتبط به آنها، منزوی کرده است. اما با بازگشت آمریکا به برجام و حتی با جریان یافتن مذاکرات، ایران از انزوا میبرآید. ایران در اوج تحریمها از درهای عقبی با روسیه و چین تماس داشت و از راه شبکههای منافع با کشورهای اروپایی در مراوده بود. اما در صورتیکه مشکلات خود را با دولت آمریکا حل کند، از انزوای بینالمللی به گونه کامل بیرون خواهد شد و به عنوان یک دولت عادی در منطقه و جهان پذیرفته خواهد شد و یک ایران جدید به کمک ایالات متحده آمریکا در عرصه بینالمللی ظهور خواهد کرد.
در بخش حقوق بشر
استراتژی دیگریکه ایران با بهرهبرداری از بازگشت آمریکا به توافق هستهای، در پیش خواهد گرفت، این است که پرونده حقوق بشر در ایران را با مداخلات خارجی، پیوند خواهد زد و در نتیجه هرگاه واشنگتن به خاطر سرکوب کردن جامعه مدنی و پایمال کردن حقوق اقلیتها در ایران، بر تهران فشار آورد، تهران واشنگتن را به خروج از برجام و بازگشت به غنی سازی اورانیوم، تهدید خواهد کرد که در فرجام مبارزات دموکراتیک در درون ایران، وابسته به سرمایهگذاری غربی در این کشور خواهد شد. البته مقامات ایرانی پیشبین هستند که واشنگتن به دلیل پایمال شدن حقوق بشر در ایران، اظهار نگرانی خواهد کرد، اما میدانند که هیچگاه به اقدامات ریشهایِ دست نخواهد زد که برجام را مورد تهدید قرار دهد.
خوانش احتمالی ایران این است که دولت بایدن به نحوی در مسائل متعلق به بازگشت به برجام، غرق خواهد شد و ایران فرصت خواهد یافت که تا زمان فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ به سیاستها و برنامههای خود ادامه دهد، بدون اینکه با واکنش جدیِ از سوی آمریکا علیه خودش یا متحدانش، روبهرو شود. از سوی دیگر، ممکن است اقدام آمریکا برای توقف جنگ در یمن و فشار آوردن بر اسرائیل برای کاستن از تنش با ایران، سپاه پاسداران را امیدوار کرده باشد که واشنگتن در مقابل رفتار ایران، تماشاگر خواهد بود. اما اگر پرونده توافق هستهای با پرونده مداخلات ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن پیوند زده شود، محاسبات برآیند پیچیده و دشوارتر خواهد شد. با این حال، تهران به این باور است که به بهانه توافق هستهای، میتواند اراده خود را بر آمریکا در رابطه به کشورهای یاد شده، تحمیل کند. آیا ایران به این کار پیروز خواهد شد یا خیر؟ در مقاله آینده به آن خواهیم پرداخت.
© IndependentArabia