بغداد و بیروت، در برابر منازعه آمریکا و ایران، در حالت دشواری قرار گرفته اند. هر دو به طور رسمی، شعار میدهند که: « خود را دور باید نگه داشت » و هر دو خط قرمزی برای طرفهای درگیر، تعیین کرده اند که بایست، از آن عبور نکنند. اما در عین حال هر دو خوب میدانند که واقعیت چیزی دیگری است. از این جهت، هر دو از خطرات برخورد امنیتی و نظامی میان ایران و آمریکا، در نگرانی به سر میبرند.
در عراق، ایران هم نفوذ سیاسی و مردمی دارد و هم شاخه نظامی، به نام « حشد شعبی » که به رسمیت شناخته شده است. آمریکا هم در این کشور، هم نفوذ سیاسی دارد و هم حضور نظامی با توافق خود عراقیها.
به همین ترتیب، ایران در لبنان، هم نفوذ سیاسی و مردمی دارد و هم نیروی نظامی و سیاسی، به نام « حزب الله » که به یک بازیگر منطقهای تبدیل شده است. همچنان، آمریکا در لبنان دارای نفوذ سیاسی و اقتصادی است، بدون اینکه حضور نظامی داشته باشد.
طرفداران ایران در عراق و لبنان، در عین حالی که آمریکا را « دشمن امپریالیستی » میخوانند، نیاز رسمی خود به آمریکا را درک میکنند.
عراق نیازمند آمریکا است، تا از امنیت آسمانش نگه داری کند و جنگ بر ضد داعش را به آخر رساند و نیروهای نظامی اش را آموزش دهد و تسهیلات اعتباری برای وزارت دفاعش فراهم کند و با استفاده از نفوذ خود در صندوق ارز بین المللی و بانک جهانی، کمکهای مالی و اقتصادی برایش، مهیا سازد.
لبنان نیازمند آمریکا است، تا کمک تسلیحاتی و امنیتی، به ارتشش تهیه کند و در بخش بانکداری و دستیابی به وامهای بین المللی و عربی و در ترسیم مرزهای آبی و زمینی اش با اسرائیل، دستش را بگیرد.
در لبنان، کسی نیست که خواهان منحل شدن ارتش باشد، اما در عراق یوسف ناصری از شبه نظامیان « النجباء » خواستار این شد که ارتش منحل و حشد شعبی جایگزین آن شود. هرچند بسیاریها، سخن او را محکوم کردند و در بغداد و استانها در دفاع از ارتش، تظاهرات صورت گرفت و رهبران حشد، موضع ناصری را نظر شخصی او تلقی کردند .
مخالفت با امثال ناصری و دفاع از ارتش، هم در عراق و هم در لبنان، یک موضع مثبت است در برابر یک واقعیت منفی که به گفته ماکس وبر، مخالفتی است با دولت بر سر کار، به بهانه احتکار خشونت مشروع و تشکیل یک ارتش ایدئولوژیک مذهبی، موازی با ارتش آن.
روح الله خمینی، سپاه پاسداران را در کنار ارتش، تأسیس کرد. قانون اساسی ایران به آنها مسئولیت فرامرزی قایل شد و رسالتی که برای آنها تعیین کرد، عبارت است از: « جهاد به خاطر گسترش حاکمیت قانون الهی در جهان » و تشکیل « امت واحده و حکومت واحده مستضعفین در زمین».
به همین ترتیب،« حزب الله » به خاطر پروژه حاکمیت و مقاومت در برابر اشغال اسرائیل، در لبنان تأسیس گردید. در عراق هم شبه نظامیان عراقی توسط « سپاه قدس » به فرماندهی قاسم سلیمانی آموزش داده شده و مسلح شدند و پس از بروز خطر « داعش » و فتوای « جهاد کفایی » آیت الله سیستانی، زیر نام « حشد شعبی » عرض اندام کردند. همچنین است وضع « انصار الله » حوثی در یمن و وضع « مقاومت میهنی » در سوریه همراه با شبه نظامیان عراقی، « زینبیون » پاکستانی و « فاطمیون » افغانی که توسط سپاه، بسیج کرده شدند.
نخست وزیر سابق عراق دکتر حیدر عبادی، حشد شعبی را در چارچوب قانون آورد، اما از لحاظ اجرایی به مشکل رو برو شد. عبادی اخیرا اعتراف کرد که بازرس حشد به وی گفته است: « تعداد حشد در واقعیت ۶۰ هزار نفر است، اما در ورق ۱۵۰ هزار نفر». این پدیدهای است که شامل حال همه نیروهای مسلح به وجود آمده پس از حمله آمریکا، میشود که اکنون به نام « نظامیان خیالی » خوانده میشوند. گفته می شود، یکی از علل فروپاشی گروههای مسلح عراقی مجهز با سلاح آمریکایی پیشرفته، در برابر دهها نفر رزمندگان داعش، در جنگ موصل، وجود همین نظامیان خیالی بود.
نخست وزیر فعلی عراق عادل عبد المهدی، چندی پیش دستور صادر کرد که تشکیل اداری حشد شعبی بازسازی شود و گروههای حشد، رابطه سیاسی خود را با همه احزاب و سازمانهایی که به آنها تعلق دارند، قطع کنند و فعالیتهایشان را زیر چتر ستاد مشترک ارتش عراق، تنظیم کنند. زمانی که ابو مهدی المهندس، مرد شماره ۲ در فرماندهی حشد شعبی، خواستار ستاد مشترک جداگانه برای حشد شد، عبادی به عنوان فرمانده کل قوا، آن را رد کرد.
با این حال، کس نمیداند دستور عبدالمهدی، تا کجا اجرایی خواهد شد؛ چون تا کنون بازی در عراق از راه عاجز نمایی، پیش رفته است. هرچند دستور نخست وزیر، تا هنوز در تهران به اعتراضی رو برو نشده و رئیس هیأت حشد شعبی فالح الفیاض هم به آن علاقمندی نشان داده است، اما اگر بیشتر ریشه یابی شود، میتوان پیشبینی کرد که نخست وزیر فعلی به همان بن بستی مواجه خواهد شد که نخست وزیر سابق مواجه شده بود؛ زیرا یکی از فرماندهان حشد به صراحت اظهار داشت که: « حشد، پروژه امت و مرجعیت است. » با در نظر داشت این که جایی برای فهم اشتباه پروژه امت، وجود ندارد.
چندی پيشتر از وی، یک فرمانده دیگر حشد نیز گفت: « دستور نخست وزیر بما ربطی ندارد، ما از دستورات ولی فقیه، از طریق ژنرال سلیمانی، فرمان میبریم. » این در حالی است که تا هنوز رویارویی نظامی میان آمریکا و ایران، رخ نداده است، پس در صورتی که رویارویی رخ دهد چه خواهدشد؟
توجیه حشد شعبی، برای بقا، تاریخ گذشتهی آن در جنگ بر ضد داعش است؛ چون پس از نزدیک شدن داعش به بغداد و صدور فتوای سیستانی، حشد شعبی در زیر چتر هوایی همپیمانان بین المللی، نقش مهمی در جنگ بر ضد داعش، بازی کرد.
اما آنچه افراد حشد شعبی، در نینوا، صلاح الدین و انبار پس از طرد تروریستها از سرزمین «دولت خلافت»، در حق مردم انجام میدهند، نسخهای است برای بازگشت داعش، به شکل دیگر؛ چون سازمان های ایدئولوژیک، همدیگر را تقویت میکنند، هرچند که از راه دشمنی باشد. در جهان هم چیزی به نام مقاومت ابدی وجود ندارد. همانگونه که در لبنان و عراق و جاهای دیگر وضع چنین است.
© IndependentArabia