در تصور رایج فارسیزبانان افغان و ایرانی، کافهنشینی امر شهری و روشنفکرانه است. خانمهاله میرمیری در کتاب از «قهوهخانه تا کافه»، ظهور و رشد کافهنشینی را به مدرنیته نسبت داده است. اما بنا به روایت ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی، قهوهخانههای باشکوه و دلانگیز از دوران صفویه در ایران وجود داشته است که نظیرش در فرانسه آن زمان نبود. در مصر، در چند قرن گذشته، قهوهخانههای سنتی و مدرن بیشتر بخشی از زندگی اجتماعی و سرگرمی مردم بوده است تا نمودی از تحول در تفکرات اجتماعی و سیاسی یک طبقه خاص مانند بورژوازی شهری. چنانکه بعدتر گفته خواهد شد، کافهها، چه قهوهخانه سنتی چه استارباکس در مرکز شهر قاهره، مکانی برای بازتاب نامتعارف بودن تعاملات و واقعیتهای موجود جامعهاند.
قبل از اصفهان، ورود قهوهخانه به خاورمیانه به قرن پانزدهم میلادی برمیگردد. به گفته دالیا و امینه، قهوهخانهها یک قرن بعد بهسرعت گسترش یافتند و به بخش مهم زندگی در شهرهای خاورمیانه تبدیل شدند که «فضای لازم را برای مراودات اجتماعی و فرهنگی مساعد ساختهاند؛ چیزی که قبلا شبیه آن وجود نداشته است». صوفیان در رواج و محبوبیت قهوه در خاورمیانه نقش داشتند. صوفیان «قهوه را به خاطر سرحال ماندن مینوشیدند. چون به آنها کمک میکرد که شب بیدار بمانند و ذکر بگویند».
نویسندگان این کتاب جایگاه کافهها در فرهنگ مردم مصر، به خصوص قاهره، را از منظر مطالعات مردمشناسی و فرهنگی بررسی کردهاند. در واقع، با این کافهها که مردم در آن برای وقتگذرانی، بحثهای سیاسی و اجتماعی، و مراودات فرهنگی و ادبی جمع میشوند، میتوان جامعه مصر را شناخت. کافههای سنتی و مدرن بخش جداییناپذیر ادبیات، سینما و هنر مصر هستند که قصهها و شخصیتهای داستانی و سینمایی در آن به تصویر کشیده میشوند. کافهها برای سینمای ملودرام مصر، چیزی شبیه کابارهها در سینمای معروف به «فیلمفارسی» ایران است.
کافهها به دلیل محبوبیت خود، هم محل روشنفکران و فعالان سیاسیاند و هم مردم عادی. روشنفکران و نویسندگان مصری کافههای مخصوص خود را دارند که در آنجا برای هم شعر و داستان میخوانند، و بحث سیاسی، ادبی، و اجتماعی میکنند. فضای این کافهها، به خصوص در کافههای سنتی، عمدتاً مردانه است که مردان تا پاس شب در آنجا مینشینند، میخندند، قلیان میکشند و نرد بازی میکنند تا اندکی از بار زندگی روزمره را از شانههای خود بکاهند و با دوستان خود خوش بگذرانند.
برخی از این کافهها بسیار قدیمیاند؛ از جمله قهوهخانه سنتی «الفشاوی» که در سال ۱۷۷۳ تاسیس شده است. در کنار این کافههای سنتی، قهوه فروشیهای زنجیرهای بینالمللی مانند «استارباکس» نیز در شهرهای بزرگ مصر، به خصوص مراکز بزرگ خرید، باز شدهاند که مشتریانشان عمدتاً از میان نسل جوان است و البته جایگاه و کارکرد فرهنگی و اجتماعی کافههای سنتی مصر را ندارند. کافههای سنتی و بینالمللی تفاوتهای طبقاتی و جنسیتی جامعه مصر را به نمایش میگذارند.
نویسندگان، پنج فصل کتاب را به بررسی جایگاه کافه در ادبیات، سینما، آواز، و هنرهای تجسمی اختصاص دادهاند. به گفته آنان، «رابطه میان کافههای عربی، تولید ادبی و فعالیتهای فرهنگی، یک پدیده تاریخی است... رابطه نویسندگان و کافههای محبوبشان بسیار نیرومند است، تا جایی که بازتاب آن را در آثار هنری و ادبیشان میبینیم.» اما، کافهها به دلیل فضای مردانه، جایگاهی کمرنگ در آثار نویسندگان و هنرمندان زن دارند. با این حال، سلوا بکر، داستاننویس نامدار مصری، در مورد کافههای معروفی چون «ریش» و «زهرات البستان» میگوید که نقش بزرگی در حیات ادبی و فکری نویسندگان نسل او داشتهاند.
کافهها در آثار نجیب محفوظ، برنده جایزه نوبل ادبیات، حضوری پررنگ دارند و رویدادهای مهم داستانهای او در آنجا رخ میدهد. نویسندگان کتاب در مورد علاقه شدید محفوظ به قاهره و کافههای آن، میگویند: «همان طور که کافهها بخش جداییناپذیر زندگی و روابط اجتماعیاش بودند، میان شخصیتهای داستانی و کافهها نیز پیوند قوی و واضحی در آثارش وجود دارد.»
کافهها، به خصوص کافههای سنتی، به دلیل آن که بستر تحولات سیاسی و اجتماعی بودهاند، برای محفوظ و دیگر نویسندگان مهم مصری اهمیت داشتهاند. در کتاب «خیابان شکرریزها»ی محفوظ، «کافه احمدعبده جایی توصیف شده است که چندین نسل از مردان جوان به آنجا رفت و آمد میکردند، برسر مسایل سیاسی و جهانی بحث میکردند، و این کافه به هویت سیاسیشان شکل میداد.»
از نظر نویسندگان، کافهها الزاماً مکانهای مترقی نیستند و فضای مردانه آن بازتاب جامعه سنتی مصر است. ولی از نظر سیاسی، کافهها بستر شکلگیری اندیشههای ضددولتی بوده است. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی دولت مصر همیشه کوشیدهاند کافهها را کنترل کنند، و روشنفکران و فعالان سیاسی را از سوی خبرچینها و صاحبان کافهها زیر نظر داشته باشند. برخی از مشتریان آنها، بعدتر به دست نیروهای امنیتی دستگیر شدهاند.
به نقل از کتاب، «کافههای سنتی نقش مهمی در انقلاب ژانویه ۲۰۱۱ بازی کردند. بیدلیل نبود که رژیم [مبارک] سرکوب مخالفان خود را از کافهها، بهخصوص کافههای مرکز شهر آغاز کرد... با انقلاب ژانویه، تب و تاب تازهای فضای کافههای مرکز شهر را فرا گرفت. انقلابیون مشتریان اصلی آنجا بودند که پس از اعتراضات در میدان تحریر، در آنجا نفسی تازه میکردند و بحثهای سیاسی خود را ادامه میدادند.»
نکته مهم این است که هرچند دولت به دنبال کنترل سیاسی فضای کافهها بوده است، اما درهاشان را به روی مردم نبسته است و به این ترتیب، کافهها بخشی از فضای مدنی و سیاسی جامعه مصر باقی ماندهاند.
مشخصات کتاب:
قهوهخانههای مصر: فرهنگ، سیاست و فضای شهری/ دالیا مصطفی و امینه البندری/انتشارات آی.بی.توریس/۱۹۲ ص/۲۰۲۰.