چند ماه پیش و به دنبال پیروزیهای پیدرپی نیروهای طالبان بر ارتش افغانستان و به کنترل در آمدن بخشهای وسیعی از خاک این کشور به دست این گروه، روزنامهنگاری در کنفرانس مطبوعاتی از جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا پرسید: «آیا طالبان میتواند افغانستان را تصرف کند؟» بایدن با اطمینان کامل پاسخ داد که « نه!» روزنامهنگار پرسید: «چرا؟» بایدن در پاسخ چنین توجیه کرد: «افغانستان در حال حاضر ۳۰۰ هزار سرباز آموزشدیده دارد و این سربازان مانند ارتشهای کشورهای دیگر به همه امکانات نظامی و تجهیزات جنگی مجهزند، افزون برآنکه ارتش افغانستان در حال حاضر نیروی هوایی دارد، در حالی که شمار جنگجویان طالبان حدود ۷۵ هزار نفر است؛ بنابراین طالبان توان مقابله با این ارتش و پیروزی در افغانستان را ندارد.» بایدن با اطمینان خاطر افزود: «من به توانایی ارتش افغانستان اطمینان دارم؛ زیرا نیروهای مسلح افغانستان علاوه براینکه آموزشهای بسیاری دیده و به بهترین ابزارهای جنگی مجهزند، در میدان نبرد نیز کارایی و مهارت زیادی دارند.»
پس از گذشت چند هفته از این اظهارات، کابل به دست جنگجویان طالبان افتاد که هم تعدادشان اندک بود و هم مهارت جنگی و تجهیزات نظامی قابل توجهی نداشتند و در پی آن، افغانستان با چنان سرعت و شتابی به سمت سراشیبی سقوط پیش رفت که جهان متحیر و شگفتزده شد.
علیرغم اعتماد بیاساس آمریکا به تواناییهای ارتش افغانستان، آنچه در این کشور اتفاق افتاد از هر نظر فاجعهبار است. پس از ۲۰ سال آموزش، آمادهسازی و مسلح کردن که دولتهای پیدرپی آمریکا برای آنها و ایجاد ارتش قوی و مجهز با پیشرفتهترین تجهیزات جنگی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار در افغانستان هزینه کردند، این ارتش با سرعتی عجیب و باورنکردنی از هم پاشید و در عرض تنها چند روز از یک گروه مسلح و غیرمنظم که تعداد افراد آن کمتر از یک پنجم نیروهای ارتش افغانستان بود، شکست خورد.
بزرگترین شگفتی و تعجب این بود که ارتش ملی افغانستان نه تنها در مقابل جنگجویان طالبان هیچ مقاومت واقعی از خود نشان نداد، بلکه برخی از واحدهای ارتش بدون هیچ درگیری و مقاومتی مقابل طالبان پا به فرار گذاشتند. شمار دیگری از آنها هم برای اینکه جان سالم به در ببرند، به طالبان تسلیم شدند و برخی دیگر با سلاحها و ابزار جنگی که در دست داشتند، به کشورهای همسایه گریختند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که دلایل فروپاشی ناگهانی و سریع ارتش افغانستان در مقابل جنگجویان طالبان چیست؟
شکی نیست که دستیابی به دلایل و عوامل کلی این فروپاشی مستلزم سالها مطالعه و بحث و بررسی است برخی معتقدند هدف از واگذاری افغانستان به طالبان تلاش برای فراهمسازی زمینه حضور گروههای شبه نظامی ضد چین است. حضور گروههای مسلح متخاصم با چین در افغانستان مطمئنا محیط ناامنی را ایجاد میکند که مانع از تحقق پروژه چین میشود و این امر در فرجام به سود ایالاتمتحده تمام میشود؛ بهویژه اینکه آمریکا همواره چین را برای منافع خود در سراسر جهان تهدید اصلی میداند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این حال و صرف نظر از نظریههایی که در مورد احتمال همدستی آمریکا مطرح میشود، برای شکست سریع و شتابان ارتش افغانستان در مواجهه با طالبان میتوان دلایل متعددی جستوجو کرد.
دلیل اول این است که ایالاتمتحده بدون توجه به ماهیت و ویژگی جامعه فقیر افغانستان که نرخ بیسوادی در آن به ۶۰ درصد میرسد و مردم آن آداب و رسوم و سنتها و باورهای متفاوتی دارند، تصمیم گرفت ارتش این کشور را بر اساس یک مدل غربی شکل دهد. این در حالی است که اغلب مردم افغانستان به پیوندهای قومی و مذهبی بیش از هر پیوند دیگری از جمله پیوندهای ملی و میهنی، اهمیت میدهند؛ برخلاف ارتشهای غربی که پیوند ملی عمدهترین عاملی است که وحدت و همبستگی آنها را تضمین میکند.
به همین دلیل ارتشی که در افغانستان تشکیل شد، فاقد انسجام و هماهنگی بود و سربازان این ارتش سلاحهای خود را چون باری سنگین بر شانههای خود میدیدند که مانع از فرارشان از دست طالبان میشد؛ بهویژه اینکه جنگجویان طالبان شهرها و استانهای افغانستان را با شتابی دور از باور تسخیر میکردند و این موفقیت را گاه با زور و گاه با سازش به دست میآوردند.
دومین دلیل شکست ارتش افغانستان فساد گستردهای بود که همه نهادهای دولتی این کشور از جمله رهبری نظامی را در برگرفته بود. البته فروپاشی شتابزده ارتش افغانستان برای ناظرانی که از واقعیت اوضاع این کشور آگاهی دارند، غیرمنتظره و غافلگیرکننده نیست. از مدتها پیش به این سو، رسانههای غربی در مورد نگرانی از گسترش فساد رهبران نظامی و سیاسی افغانستان صحبت میکردند و پیوسته این بحث مطرح میشد که تداوم و گسترش روزافزون فساد مانع از توانایی ارتش در مدیریت مواد و تجهیزات میشود و در نتیجه، سربازان در موارد بسیاری به دلیل اینکه بخش بزرگی از مواد و تجهیزات پیش از رسیدن به مقصد، به سرقت میرفت، از دستیابی به اقلام موردنیاز محروم بودند.
بر اساس برخی گزارشها، شماری از واحدهای نظامی افغان که به مناطق دورافتاده اعزام شده بودند، در طول چندین سال بدون آنکه تدارک کافی به آنها برسد یا با واحدهای دیگری جایگزین شوند، همچنان رها شده بودند و همین امر باعث شد طالبان بتوانند مناطق تحت کنترل آنها را به راحتی تصرف کنند.
دلیل دیگر شکست سریع ارتش افغانستان، روحیه ضعیف سربازان و اعتماد نداشتن آنها به برنامههای دولت بود. اکثر شهروندان افغانستان ارتش را نهادی میدیدند که علیرغم افزایش نرخ بیکاری در جامعه میتواند برای آنها فرصت شغلی فراهم کند. از سوی دیگر، افسران و سربازان ارتش ملی افغانستان و حتی اعضای طالبان این واقعیت را پذیرفته بودند که دولتی که یک گروه فاسد آن را رهبری کند، ارزش آن را ندارد که کسی برای دفاع و حمایتش قربانی شود. البته این واقعیت هرگز بر مقامهای دولت آمریکا که از همه تحولات افغانستان آگاهی دارند، پوشیده نبود.
تردیدی نیست که پول، تجهیزات و فناوری مدرن به تنهایی نمیتوانند به سربازها برای جنگیدن در میدان نبرد، انجام ماموریتهای محوله و فداکاری انگیزه دهند.
ایالاتمتحده بیش از یک تریلیون دلار در تلاشهای ناموفق ۲۰ سال گذشته برای بازسازی افغانستان از دست داده است؛ با این حال، افغانستان بار دیگر به دست طالبان سقوط کرد و مرحله جدیدی از سردرگمی و بیاطمینان در مورد آینده این کشور شروع شده است.