یعقوب ظروفچی که ترانههایش شادی و طرب و طراوت برای مخاطبان آثارش، به ویژه ایرانیان و ترکهای آذری زبان، به ارمغان میآورد، روز ۲۳ شهریور در کشور آذربایجان بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. خوانندهای که میتوانست حداقل یک دهه دیگر بخواند و حنجره داودیاش با آن صدای تِنور خوشلحن و جذاب، انتشار دهنده و نغمهسرای ترانهها و قطعات دیگری باشد، مشخص نیست که چرا باید در اثر کرونا از دنیا برود، آن هم در کشوری که مسئولان بهداشت آن، واکسینهکردن افراد را از همان روزهای نخست توزیع واکسن شروع کرده بودند، و ظروفچی که ۶۷ سال سن داشت و واجد شرایط دریافت واکسن در همان روزهای نخست بود، مشخص نشد که آیا واکسن دریافت کرده بود، یا نه.
ظروفچی آموزش موسیقی را در اوان کودکی آغاز کرد. شهر تبریز و هنرستان موسیقی آن شهر که همتراز با هنرستان موسیقی تهران بود، در آن سالها مهد موسیقی به شمار میرفت و هر کسی که اندک استعدادی داشت، به سرعت جلب و جذب محافل هنری میشد. ظروفچی در یکی از معدود گفتوگوهایی که از او برجای مانده است (گفتوگو با شبکه تلویزیونی ایرانیان کانادا-CsTvfarsi)، از آن دوران یاد میکند و این که در هشت سالگی با حضور در یک برنامه موفق در تبریز با ترانه زیبای ترکی«"جیک جیک جوجه لرِم»، خود را به جامعه هنری منطقه معرفی کرد. این شور و شوق به موسیقی سبب شد تا به سمت تحصیل در هنرستان موسیقی سوق یابد. ۱۴ ساله که شد، تقریبا نوجوانی شناختهشده در شهر تبریز بود و با رهبری آساتور صفریان، رهبر وقت ارکستر سمفونیک تبریز، به صورت ماهانه برای همشهریان خود و نیز شبکه تلویزیونی اجرای برنامه میکرد.
وقتی برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۵۲ به تهران و دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران آمد، فرصتی فراختر برایش فراهم شد که بتواند محافل بزرگتری را کشف کند. صدا و خوانندگیاش دو شومن معروف آن سالها را به سمتش کشاند و این همان نقطهای بود که به گفته ظروفچی در همان گفتوگو، او را به مردم ایران معرفی کرد. آن دو تن، فریدون فرخزاد و پرویز قریبافشار بودند که برنامههای تلویزیونی آنها در زمره پربینندهترین برنامهها به شمار میرفت و هنرمندان بسیاری علاقهمند بودند در برنامههای آنان حضور یابند، چرا که میدانستند حضور در آن برنامهها، به خصوص برنامه فریدون فرخزاد، میتواند کلید شهرت و معروفیت آنها باشد. همین شهرت و البته حضور ظروفچی در گروه کُر اپرای تالار رودکی سبب شد تا به گفته خودش، به طور متوسط در طول هر ماه یک اجرا در آن تالار به صحنه ببرد.
در سالهای قبل از انقلاب از او ۴ آلبوم منتشر شد و میتوان گفت در آن سالها او معروفترین خواننده آذریزبان مقیم پایتخت بود که به همراه عابدینزاده و علمیه، توانستند فضای شعری و موسیقایی این گونه موسیقی را از وضعیتی بهاصطلاح «کوچه بازاری» و عامهپسند، به سمت اجراهای شهریشده ونسبتا هنریتر سوق دهند و پای آن را به برنامههای جدیتر موسیقی باز کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
او در این سالها اشعاری از علیرضا نابدل را خواند که از چهرههای برجسته و به نوعی در زمره اعضای هسته اولیه سازمان چریکهای فدایی خلق در ایران بود که در سال ۱۳۵۰ اعدام شد. گرایشهای چپ و کمونیستی ظروفچی بعدها و حتی زمانی که او به آلمان مهاجرت کرد، در او باقی ماند و همکاریهایی با گروههای چپ و کمونیستی در آلمان انجام داد که از جمله آنها میتوان به اجرایی در یک برنامه مشترک در کنار رشید بهبودف در سالهای دهه ۸۰ یاد کرد.
پس از انقلاب و کوچ به دیار غربت
نظامِ حاکمِ پس از انقلاب ۵۷ ایران، تقریبا تومار هر فعالیت موسیقایی را برچید. ظروفچی نیز از این تحول در امان نماند و لذا تصمیم گرفت در همان سال نخست پس از انقلاب به اروپا کوچ کند. در اروپا، او به هامبورگ آلمان رفت و گذشته از تحصیل در شاخه وُکال اپرا، توانست در نزدیک به هشت سالی که در آن دیار زیست، اجراهای متعددی را به صحنه ببرد. در همین دوران بود که اتفاقی تازه در زندگی هنری او به وقوع پیوست و آن حضور در کنار رشیدبهبودف، خواننده اسطورهای موسیقی ترکی آذری بود. به گفته ظروفچی در همان گفتوگوی تلویزیونی، بهبودف در سال ۱۹۸۵ به دعوت جامعه کمونیستی آلمان به هامبورگ آمد و آنها همزمان از او هم دعوت کرده بودند که اجرای برنامه داشته باشد. تا قبل از اجرای برنامه، بهبودف با او مانند یک فرد عادی برخورد میکرد. اما وقتی اجرای ظروفچی به پایان رسید، بهبودف از صدایش بسیار تعریف، و از او به عنوان فردی یاد کرد که میتواند ردپا و جانشینش در موسیقی باشد.
سفر به آمریکا و اجرا در شهرهای مختلف
فضای اروپا به دلیل حضور کمشمار ایرانیان و پراکنده بودن آنها سبب شد تا ظروفچی پس از هشت سال فعالیت، به فکر سفر به آمریکا بیفتد و از اواخر دهه هشتاد میلادی در آمریکا سکنی گزیند. این فرصت، امکانی را برای او فراهم کرد که تقریبا در اکثر شهرهای آمریکا کنسرت برگزار کند. به گفته خودش، در تمامی نزدیک به ۲۰ سال فعالیتش، او هر هفته در یکی از شهرهای آمریکا برنامه داشت و از این منظر، میتوان از او به عنوان یکی از پرکارترین خوانندگان ایرانی حاضر در آمریکا یاد کرد. به گفته ظروفچی، او پیش از انقلاب در ایران چهار آلبوم منتشر کرده بود، اما در آمریکا ۱۶ سی دی انتشار داد که برخی از ترانههای آنها را هم خود سرود و تنها تنظیمش با دیگران بود.
ظروفچی سالهای آخر عمرش را در آذربایجان اقامت گزید. از سال ۲۰۰۹ به آذربایجان رفت؛ مکانی که به نوعی «هموطنان آن سوی آب» او حضور داشتند، و نزدیکی به ترکیه نیز سبب شد تا کنسرتهای مختلفی در شهرهای ترکیه، بهخصوص در مناطق آذری زبان آن، اجرا کند.
به گفته خودش، در مدت حضورش در آذربایجان شش آلبوم منتشر کرد که تازه جدا از کنسرتهای بیشماری است که در آذربایجان و ترکیه به صحنه برد. در آذربایجان او از سوی ابوالفضل ایلچیبیگ (رئیس جمهوری آذربایجان) تقدیر شد و اجراهای متعدد او با ارکسترسمفونیک آذربایجان نیز تحسین بسیاری را برانگیخت؛ بهخصوص که آن ارکستر برخی از بهترین آثار خوانده شده او در سالیان فعالیت خوانندگیاش را با عنوان« بهترینهای ظروفچی» اجرا، و در قالب یک سی دی منتشر کردند.
۵۰ ترانهای که منتشر نشد
در کارنامه کاری ظروفچی، چنان که خود اشاره کرده است، بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ ترانه هست که عمده آنها در ۲۶ آلبوم و سیدی گردآوری و منتشر شده است. او اما در همان گفتوگو اشاره میکند که حدود ۵۰ ترانه او نیز هنوز فرصت انتشار نیافته است و علاقه داشت که آنها را نیز بازتنظیم و منتشر کند. این حسرت، به همراه حسرت اجرای کنسرتی در شهر زادگاهش، با او باقی ماند و او در روز ۲۳ شهریور به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان «یئنی کلینیکا»ی شهر باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، درگذشت.