همزمان با اجلاس سران گروه هفت در بیاریتز فرانسه، مجله آمریکایی «فارن افیرز»، بهطور ویژه به این موضوع پرداخته است و زیر عنوان «حال نوبت خودکامگی است»، تاریخ تحولات سیاسی در قرن ۲۰ و آغاز قرن ۲۱ را بهطور مختصر مرور کرده است. مجله مینویسد: «در دهه بیست دموکراتها، در دهههای سی و چهل دیکتاتورها، در دهههای پنجاه و شصت، دموکراتهای ضد استعمار، در دهه هفتاد، سالمندان، در دهه هشتاد، باز دموکراتها، حکومت کردند، حال، بار دیگر نوبت دیکتاتورهای یکهتاز است.»
برخی از کشورهایی که در این اجلاس شرکت کردند، دارای گرایشهای استبدادی و برخی دیگر خودکامگانی خالصند و درمیانشان اختلافات و کشمکشهای چالش برانگیزی وجود دارد که بحرانهای ناشی از نظام سرمایهداری و بحران اتمی رژیم «تئوکراتیک»/ روحانیسالار ایران، از آن جمله است.
در جستوجوی فرانسه باش
اجلاس اخیر سران گروه هفت که میزبانی آن را رئیس جمهوری فرانسه، امانوئل مکرون، برعهده داشت، چهل و پنجمین اجلاس در این سلسله است. نخستین اجلاس آن در ۱۹۷۵ و به ابتکار رییس جمهوری وقت فرانسه، والری ژیسکار دستن، برگزار شد.
همچنانکه ناپلئون گفته است: «در جستوجوی زن باش»، میتوان گفت که در جستوجوی فرانسه باش، چون در سناریوی اروپا و جهان، نقشی وجود دارد که قهرمان یا بازیگر میطلبد. همچنانکه شرایط و اوضاع تاریخی در گذشته، چه در زمان شخصیت تاریخی، ژنرال دوگل، و چه در دوران مرد خردمند، فرانسوا میتران، به فرانسه برای ایفای نقشش کمک کرد، امروز هم اوضاع و شرایط برای مکرون، مساعد به نظر میرسد. زیرا رییس جمهوری آمریکا با دوست و دشمن در حال جنگ است، آلمان در روزهای آخر نخستوزیر نیرومندش، آنگلا مرکل، قرار دارد، بریتانیا از یک طرف در آستانه خروج از اتحادیه اروپا است و از طرف دیگر به یک پوپولیست عوامفریب به نام بوریس جانسون دچار است که بر کرسی چرچیل و تاچر تکیه زده است، ایتالیا گرفتار مشکلات سیاسی و اقتصادیای است که تازهترین آن، سقوط حکومت به سبب جاهطلبی وزیر کشورش متیو سالوینی است، کانادا، فروتن و فرودست است، و ژاپن، مشغول گرفتاریهای خود با کره و چین است و روسیهای که جهان از بازیابی نیروی گذشته آن در هراس است.
اما مکرون که توانست در مدت کمی از کشوواکش احزاب راست، میانه و چپ عبور کند و به ریاست جمهوری دست یابد، اندیشههای زیادی در سر دارد و شیفته بازی در نقش میانجی است. او باور دارد که نظام بینالمللی نیازمند بازنگری است، و تا کنون طرحهایی برای مهندسی اروپا ارائه کرده است؛ هرچند، قدرت و وزن لازم را در اختیار ندارد.
میدان بازی باز است
مکرون، پیشنهاد میانجیگری در جنگ تجاری میان آمریکا و چین را داد و ترامپ را به خشم آورد. او رییس جمهوری پوتین را بعد از ملحق کردن کریمه به خاک روسیه، در تفریحگاه تابستانی خود در قلعه بریگونسون دعوت کرد، اما نتیجهای به دست نیاورد، هم چنانکه تلاشش برای متقاعد کردن پوتین به توقف خشونت در ادلب، بیثمر ماند. وی برای پادرمیانی میان آمریکا و ایران نیز همواره کوشیده است؛ چنانچه پذیرای وزیر امور خارجه ایران، جواد ظریف در پاریس شد و او را به بیاریتز نیز دعوت کرد و در دیدار خود با وی، تلاش کرد تا در اجلاس گروه هفت به یک موضع واحد در قبال ایران دست یابد، و هنوز هم میدان بازی برای او برای فراهم کردن زمینه ملاقات ترامپ – روحانی، باز است.
ژنرال دوگل گفته بود: «فرانسه از نگاه سیاسی و نظامی دولت بزرگی نیست، به همین دلیل باید دارای سیاست بزرگ باشد.» اما میانجیگریها هرچند در سرد کردن بحرانها مفید است، نمیتواند «سیاست بزرگ» باشد.
تحقق هدفی که در اجلاس سران گروه هفت در بیاریتز در نظر گرفته شده بود، یعنی «مبارزه با نابرابری»، بعید به نظر میرسد. زیرا فاصله میان درآمد و توزیع ثروت در آمریکا و اروپا، بهجای آنکه کم شود، رو به افزایش است. دعوت نمایندگانی از کشورهای فقیر به «باشگاه کشورهای ثروتمند» در بیاریتز هم چیزی بیش از یک تعارف نیست. گذشته از آن، بزرگترین چالش برای این باشگاه، از کشور ثروتمندی میآید که کمونیست است و از منظر درآمد ملی، بعد از آمریکا مرتبه دوم را احراز کرده است، و ژاپن را به مقام سوم رانده است. آن کشور، چین است.
جنگ سرد
در کنفرانسهایی که پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برگزار میشد، فضا متأثر از جنگ سرد میان دو ابرقدرت روزگار بود و بحثها و گفتوگوها بیشتر پیرامون کشمکشهای نظام سرمایهداری و نظام سوسیالیستی میچرخید. اما امروز، بیشتر به مشکلات ناشی از نظام سرمایهداری و اختلافات موجود میان اعضای باشگاه ثروتمندان درباره گازهای گلخانهای و هزینههای نظامی و شاخصهای تجاری، دور میزند.
از سال ۱۹۷۵ تا کنون، تغییرات زیادی در جهان رخ داده است. از امضای معاهده محدودیت موشکهای هستهای میانبرد و کوتاهبرد و محدودیت سلاح تهاجمی استارت ۳، تا انهاء معاهدات و بازگشت مجدد به مسابقه تسلیحاتی، از فخرفروشی کشورهای جهان سوم برای اخراج پایگاههای نظامی بیگانه، تا صف کشیدن در دروازههای کشورهای بزرگ که «بیایید و در خاک ما پایگاه نظامی باز کنید»، از افزایش دولتهای مبتنی بر دموکراسی و مردم سالاری، تا برقرار شدن نظامهای «اوتوکراتیک» و یکهسالار در ترکیه، مجارستان، برزیل، فیلیپین، روسیه و جاهای دیگر، از گسترش جهانی شدن و طرح نظریات «پایان تاریخ» و پایان جغرافیا، تا اوج گرفتن تعصبات قومی و نژادپرستی و مطالبات جداییخواهانه در درون دولتها، و از سازمان تجارت جهانی تا جنگهای تجاری.
کشمکش منافع
فهرست تغییرات و دگرگونیهایی که از گذشته تا حال در جهان رخ داده است، طولانی است. قرن ۲۰، قرن ایدئولوژیها بود، چه ایدئولوژیهای جهانی، مانند مارکسیسم- لینینیسم، و چه ناسیونالیسم توسعهطلب، مانند نازیسم و فاشیسم. اما قرن ۲۱ بشریت را به قرن ۱۹ بازگرداند؛ قرن کشمکش بر سر منافع.
در قرن ۲۱ مشکلات اقتصادی، طبیعتی جهانی بهخود گرفته است. اگر در یک کشور ظاهر شود، همه جهان را فرامیگیرد. مشکلات اقتصادی، طبقه متوسط را به حاشیه میراند و طبقه فقیر را فقیرتر میکند، و تندروی دینی، افراطگرایی راست، و عوامگرایی را افزایش میدهد. این در حالی است که چپگرایی در اروپا رو به افول است، و دور نخواهد بود که در فرانسه که بزرگترین پایگاه آن بهشمار میرفت، بهکلی ناپدید شود.
پس، به گفته آلبر کامو (نویسنده فقید فرانسوی) «باید امید اختراع کرد» تا براساس گفته امیلی دیکنسون (شاعر فقید آمریکایی)، «پیش از پیش از آینده لذت ببریم».
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© IndependentArabia