مدیران جمهوری اسلامی طیف متنوعی دارند: برخی اصلاح طلب و برخی اصولگرا، برخی عملگرا و برخی سنتگرا، و برخی سوپر ثروتمند و برخی کمتر ثروتمند هستند. به همین دلیل نمیتوان آنها را یک کاسه کرده و همه را از یک جنس و قماش دانست. اما وجوه مشترک آنها کم نیست، مثل قرض گرفتن خودروی اختصاصی دولتی، سفر خارج با ارز دولتی و منابع ویژه، درست کردن کار برای اقوام و خویشان، بالاخص برای اقوام و خویشان همسر، کارچاق کنی برای رفقا و توصیه شدهها و نیز تن دادن به هرگونه خفت برای حفظ مقام. آنها بدون استثنا زمانی که در مقام خود تثبیت میشوند، میروند به دنبال تثبیت وضعیت اقتصادی (اختصاص منابع دولتی به خود از طرق گوناگون مثل خصولتی سازی یا کسب قرارداد به اسم خویشاوندان) و ارتقای منزلت اجتماعی خود (کسب مدرک بالاتر در حین مدیریت).
دو ویژگی دیگر، که از جمله ویژگیهای مشترک رایج اکثر مدیران جمهوری اسلامی است، عشق به برگزاری جلسه با مشاوران و مدیران (به ندرت با کارکنان زیر دست) در حدی فراتر از تصور است و دیگری نشستن بر روی صندلیهای ظاهرا چرمی چرخدار که ارتفاع زیادی دارند و در آنها می توان فرو رفت. چرا برگزاری جلساتی که در بیحاصلی اکثر آنها شکی نیست و صندلیهایی خاص تا این حد برای آنها مهم است.
جلسه برای هیچ
مدیران جمهوری اسلامی (به استثنای مدیران بخشهایی با خدمات ضروری مثل بیمارستانها یا اورژانش و آتشنشانی) عملا کاری انجام نمیدهند و کار آنها صرف منابع کشور برای هیچ و پوچ است. فرض کنید همین امروز همه نهادهایی مثل رادیو و تلویزیون دولتی، شورای نگهبان، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف، وزارت ارشاد، مجمع تشخیص مصلحت، دستگاه رهبری و صدها تشکیلات و سازمان دیگر تعطیل شوند. هیچ اتفاقی در کشور نمیافتد و هیچ وجهی از زندگی مردم تعطیل نمی شود، بهجز آن که هزاران میلیارد تومان در بودجه صرفهجویی میشود.
در چنین شرایطی مدیران باید به خود، کارکنان و مردم نشان دهند که دارند کاری میکنند و کار آنها مهم است. برگزاری جلسه یکی از این «نشان دادن» هاست. کارهای دیگر مدیران دولتی و حکومتی برگزاری مراسم نماز، بازدیدهای بدون قصد و هدف، حساب کشیهای صوری با گیر دادن به کارکنانی که خوشایند آنها نیستند و اخراج افرادی است که باید موقعیتهای شغلی را برای اقوام و خویشان خالی کنند. اگر از روی صندلی خود تکانی هم می خورند برای پیاده روی و گردهماییهای سیاسی و مناسبتی یا شرکت در راهپیماییهای کلیدی برای حفظ نظام و رفتن به دیدار رهبر یا مقامات بالاتر است.
تغییر دکوراسیون
از مخارجی که مدیران جمهوری اسلامی بدون استثنا در ابتدای مدیریت یا حین آن انجام می دهند تغییر دکوراسیون اتاق خود است به اضافه یک اتاق جنبی بزرگ برای جلسات. برخی از مدیران در مقیاسهای میلیارد تومانی برای این کار خرج می کنند. برخی از آنها (مثل رئیس دولت) حتی برای خود حمام سونا هم در محیط کار می سازند تا جلسات ویژه خود را آنجا برگزار کنند و زیر دستان هر روز غبطه آنها را بخورند و اگر کسی به آن راه داده شد، خود را از مقربان درگاه تصور کند و احساس خوبی به او دست دهد.
صندلی چرمی
صندلی ظاهرا چرمی چرخدار از منظر مدیران جمهوری اسلامی نماد تشخص، بزرگی، هیبت و اقتدار است. مدیرانی که اکثرا از حراست و پاسداری می آیند و دیپلم ردی هستند و مدارک قلابی و پولی گرفتهاند، باید به نحوی برای خودشان ابهت بسازند. صندلی برای آنها ابهتآور است. البته آنها کسانی را هم استخدام میکنند که صندلی چرمی مقهورشان میکند. این مدیران از همان نسلی هستند که در محیط عمومی دمپایی می پوشیدند و پیرانهایشان را روی شلوارهای چند ماه نشُسته میانداختند و روی زمین مینشستند تا «خلقی» باشند. بنا به تصور آنها چرم نشانه اشرافیت و طبقه بالاست، در حالیکه این صندلیها اساسا چرمی نیستند و در واقع پلاستیکیاند. همین پلاستیک ظاهر چرمی به آنها احساس خوبی میدهد. اشرافیت اسلامی امروز در پلاستیک چرم نما، آی فون، خودروی «اس یو وی» و ویلا خلاصه شده است.
نردبان ترقی
صندلی ریاست نماد نردبان ترقی یک شبه بدون هیچگونه شایستگی نیز هست و هرچه با شکوهتر باشد، خریدار بیشتری پیدا می کند. کسب شغل مدیریتی ارتقای اجتماعی را در جمهوری اسلامی تضمین میکند، چون با آن آنقدر امتیاز و امکانات میآید که دیگر بازگشت فرد به موقعیت گذشته را غیر ممکن میکند. یکی از این امتیازات حقوق مدیریتی مادامالعمر است. وقتی حقوق دولتی کسی در جمهوری اسلامی بالا رفت دیگر پایین نمیآید، حتی اگر شغلی پایینتر به او واگذار شود. البته مدیری در جمهوری اسلامی نیست که به شغل سابق پایینتر خود برگشته باشد؛ آنها یا بازنشسته میشوند، یا به شرکتهای دولتی میروند یا جایی برای مشاوره و عضویت در هیئت امنا پیدا می کنند که پرداخت حقوق مدیریتی را تضمین کند.
طبقه جدید
کسب عنوان مدیریتی در جمهوری اسلامی مساوی است با تغییر طبقه اجتماعی. بسیاری از مدیران آن قدر تغییر پیدا میکنند که سبک زندگیشان کاملا عوض میشود. آنها ممکن است برای تضمین منابع و امتیازات در مراسم مذهبی و سیاسی شرکت کنند و حلقههای سابق را داشته باشند؛ اما نحوه مسافرت، تغذیه، مسکن، محله، خودرو، و هزاران چیز دیگر آنها تغییر پیدا میکند. جمهوری اسلامی با همین روش یک طبقه حاکم برخوردار، مسلط، دارای نفوذ در حوزه کسب و کار و سیاست و نهادها ایجاد کرده است. بسیاری از شهروندان عادی مذهبی در چهل سال گذشته ریزش کردهاند، اما این طبقه مدیران ریزش نکرده چون هر چه دارد از نظام است. خامنهای به خوبی از نقش امتیازات در به هم پیوسته نگاه داشتن قشر حاکم آگاه است و از هرچه سخن بگوید در باب امتیازات این قشر ساکت است. به همین دلیل مبارزه با فساد و سوءاستفاده از قدرت در جمهوری اسلامی یک لطیفه سوگناک است.