تصور کنید شبی را که درغربت از سفری دور یا نزدیک با قطار برگشتهاید. یا روزی که هشت ساعت در یک کشور خارجی و دور از وطن کار کردهاید و خسته از کار و روزمرگیها پا به ایستگاه قطار میگذارید تا به خانه برگردید. مدتهاست به ایران سفر نکردهاید و دلتان بدجور هوس حال وهوای وطن کرده است. ناگهان صدای موسیقی آرامبخش و دلنواز «تا بهار دلنشین آمده سوی چمن... ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن»، عاشقانهای از دهه سی شمسی، ساخته روحالله خالقی، از دوردستها، آن هم درایستگاه اصلی قطار شهر برلین در قلب اروپا به گوشتان میرسد. چه حس و حالی پیدا میکنید؟
وقتی به محل قرار رسیدم، جمعیتی انبوه گرداگرد نوازندگان جمع شده بودند. ملودی «تا بهار دلنشین... » نواخته میشد، اما با موسیقی تلفیق شده بود که رنگی دیگر داشت.
یلدا یزدانی نوازنده تار، همراه با ماهان میرعرب، گیتاریست، نوازنده عود، آهنگساز و تنظیمکننده آهنگ ایرانی با نورا تیله از آلمان (نوازنده پرکاشن و تنبک ایرانی) و کارلوس لیبدنسکی آرژانتینی (نوازنده باندونیون) در جشنواره تانگو، ایرانی مینواختند. آلمانیها و مردمانی از دیگر ملیتها با موسیقی تانگویی که رنگ ایرانی داشت میرقصیدند. جالب اینکه هموطنان ایرانی حاضر، به محض نواخته شدن تار به سبک ایرانی میرقصیدند؛ حرکتی که برای حاضران بسیار جالب بود و جشنواره را بسیار جذابتر میکرد. این موزیک واین همراهی، مردم را به وجد آورده بود.
اما رقص تانگوچیست و خاستگاه آن کجاست؟ تانگو یکی از رقصهای مجلسی است که خاستگاه آن شهرهای بوئنوس آیرس آرژانتین و مونته ویدئو در اروگوئه است. فرم اولیه تانگو با نام کریولو معروف بوده است. اما امروز سبکهای زیادی از این رقص رایج است؛ از جمله تانگوی چینی، فنلاندی، آنتیک، و معاصر، که شرکت کنندگان در این جشنواره همین آخری (تانگوی معاصر) را میرقصیدند.
آندریاس روخول، مدیراپرای معاصر شهر برلین و مونا ایزابل، رقصنده و صاحب یکی از مکانهای برگزاری رقص تانگو در برلین به نام «تانگولفت»، از برگزارکنندگان این جشنواره، یک شب از دو شب جشنواره را بهخاطر آشنایی و علاقهش به موسیقی ایرانی از زمان برگزاری جشنواره آواز زنان ایران در برلین، به این نام یعنی «ایرانی»، نامگذاری کرد.
این همه همدلی و شوری که بهواسطه موسیقی تلفیقی ( ایرانی-آلمانی- آرژانتینی) و رقص آرژانتینی- اوروگوئهای حاضران را در بر گرفته بود، تحسین برانگیز بود.
چطور میتوان اینهمه غریبه از ملیتهای گوناگون را در یک شب کنار هم گرد آورد و علاوه بر شنیدن و معرفی موسیقی و رقص یک کشورآسیایی، آنها را در یک کشوراروپایی به شیوه کشورهایی در آمریکای جنوبی رقصاند و خستگی روح و جسم را از تن آنها در کرد؟ هنر ایجاد تفاهم فرهنگی و احترام گذاشتن به یکدیگر در کنار ستایش هنر، کاری است بس بزرگ و ستودنی.
غریبه یا آشنا، دست در دست هم، چشم در چشم هم، با هم تانگو میرقصند. نگاه جنسیتی دیده نمیشود. رقص در اینجا ابتذال بهشمار نمیآید. همان هنر دوم پس از موسیقی است.
نکته قابل توجه شب تانگوی ایرانی این بود که زوجهای پا به سن گذاشته خیلی زیبا و حرفهایتر میرقصیدند و این نتیجه برنامه مدارس آلمان و برخی از دیگر کشورهای اروپایی است که رقص بهعنوان یک هنر جزو برنامههای درسی آنها بوده است. حس و حالشان خیلی زیباست. گویی زوج مسن امروزی، یاد زمانی افتاده بودند که دختر و پسر جوانی بودند، و دست در دست معشوقشان میرقصند.
پایان هر قطعهای که با تم ایرانی اجرا میشد، با تشویق بسیار حضار مواجه بود. با چند نفر که صحبت کردم، همه از حظ و لذت عمیقی که از این همه زیبایی، بهخصوص رقص و موسیقی تلفیقی گفتند. تارنوازی دختر ایرانی برایشان تازگی داشت. پس از اجرای گروه به سراغ یلدا یزدانی، یکی از نوازندگان ایرانی رفتم و با او در مورد این شب دلنشین به صحبت نشستم. درباره تاریخچه جشنواره تانگو در برلین میگوید: «این جشنواره سابقه ای ده ساله دارد و من به عنوان نخستین نوازنده ایرانی از هفت سال پیش (سال ۲۰۱۲ میلادی) با ساز تار به این جشنواره پیوستم. درتانگوی معاصر تلاش میشود از ترکیب موسیقیهای نقاط مختلف جهان، تانگو اجرا شود. دربیشتر نقاط دنیا وقتی جشنواره رقص تانگو برگزار میشود، بیشترین تمرکز بر رقص است. اما جشنواره تانگوی معاصر در برلین جزو معدود جشنوارههایی است که موسیقی زنده، معاصر و تلفیقی از انواع ملیتها دارد».
صحبتهای او درباره نخستین تجربهاش ازجشنواره تانگوی معاصر برلین شنیدنی است. می گوید: «یادم است اولین بارکه در این جشنواره شرکت کردم، در استانبول دانشجوی موسیقی بودم وهنرمندی به نام مارتین پوسگا مرا به این جشنواره دعوت کرد تا با هم تار و ساکسیفون اجرا کنیم، وبا خانمی آلمانی به نام یودیت برندنبورگ که ساز باندونیون مینواخت، اجرای دیگری داشته باشم. وقتی محل برگزاری این جشنواره را پرسیدم، و گفتند که قرار است در ایستگاه قطار شهر برلین برگزار شود، بسیار برایم عجیب بود، زیرا برگزارکننده این جشنواره سالنهای تخصصی و زیادی در زمینه موسیقی در اختیار داشت. از او پرسیدم که چطور و چرا این جشنواره را در ایستگاه قطار و درعمومیترین مکان ممکن، برگزار میکند. او هم در جواب گفت، ما دوست داریم جشنواره تانگو معاصر برای همه مردم برگزار شود. در کنسرتهای دیگر بهطور معمول مردم باید پول بپردازند و در سالن کنسرت شرکت کنند، و این فقط مخصوص قشر خاصی میشود. اما وقتی در یک مکان عمومی برگزار میشود، یعنی عموم مردم میتوانند شرکت کننده باشند. آدمهایی که این نوع موسیقی را نشنیدهاند و موقعیتی برای این گونه رقصیدن را نداشتهاند، حالا بدون آنکه برای آن برنامهریزی کرده باشند، فرصت شنیدن ورقصیدن برایشان فراهم میشود».
یلدا در ادامه میگوید: «برای من این جشنواره جذابترین جشنوارهای است که در آن ساز میزنم. چرا که آدمهایی که خیلی وقتٔها هرگز همدیگر را نمیشناسند، در آن شرکت میکنند و آن را تماشا میکنند، و برای لحظاتی حتی با هم میرقصند و ارتباط برقرار میکنند، و اینها همه از قدرت هنر موسیقی و رقص است که میتواند همه را دور هم جمع کند. این جشنواره از این جهت بسیار احساس خوبی به من میدهد».
او همچنین میگوید که از نکات جذاب دیگر، ساختمان چند طبقه ایستگاه اصلی قطار برلین است که دقیقا آن را شبیه سالنهای موسیقی اپرا کرده است و مردم دورتادور میایستند و از طبقات مختلف، این رخداد هنری و فرهنگی را تماشا میکنند. علاوه براین، هرسال تعداد زیادی موسیقیدان و رقصنده از کشورهای مختلف به برلین سفر میکنند تا در این جشنواره شرکت کنند.
ماهان میرعرب با سابقه طولانی ۲۱ ساله در موسیقی و انتشار ۳۰ آلبوم مشترک در نوازندگی با هنرمندان جهانی و شش آلبوم خصوصی، برای نخستین بار پا به دنیای تانگو گذاشته است.
ماهان میگوید: «از نظر ملودی سعی کردم گوشهها و ردیفهای ایرانی را با توجه بههارمونی که کارلوس لیبدنسکی موسیقیدان آرژانتینی محیا کرده بود، اجرا کنم. همچنین، ما سه آهنگ هم از ساختههای خودم که ترکیبی از موسیقی جاز و ایرانی است، اجرا کردیم. فرقی که جشنواره تانگو برلین با دیگر جشنوارهها دارد، معاصر بودن آن است. چرا که در تانگوی سنتی سازها متفاوت هستند و از آکاردئون، پیانو و گیتار استفاده میشود. اما گیتاری که من در این شب استفاده کردم، گیتار فرتلس بود، تا بتوانم پردهها و فواصل موسیقی ایرانی را اجرا کنم».
چه زبانی قابل فهمتر از هنر و موسیقی برای مردم جهان است؛ زبان صلح، مهربانی و دوستی، و چه جالب است که هر سازی، نوایی دارد که در زمان خود، میتوان آن را تنظیم کرد و در شرایط مختلف اجرا کرد. مثل همه انسانها، از رنگ و نژادهای مختلف، که میتوانند گاهی با رنگ هنر، یکرنگ شوند و در کنار هم قرار بگیرند.