وضعیت اسفناک مخاطبان مطبوعات در ایران مسئلهای نیست که بر کسی پوشیده باشد. شمارگان چاپ نشریات کاهش جدی یافته و فروش مطبوعات نزدیک به صفر است. ضرورت انتشار بسیاری روزنامهها در این وضع با تردید روبروست. در یک جمله میتوان گفت: «چند دهه سانسور، دروغ و تهدید، مخاطبی برای مطبوعات ایران باقی نگذاشته است.»
بهجز روزنامههایی که به لطف حمایتهای دولتی سرپا ماندهاند، مابقی یا منتشر نمیشوند یا بهاستثناء چند عنوان تیراژشان میان یک تا پنج هزار نسخه در نوسان است. نشریات و روزنامههایی که در ظاهر منتشر میشوند نیز به کیوسکهای مطبوعاتی تهران نیز نمیرسند.
این روزها در ایران دو نمونه مطبوعات فعالاند؛ دولتیها و وابستهها به نهادهای حکومتی و احزاب سیاسی و مستقلها. همانطور که اشاره شد گروه اول یا «نورچشمیها» شانس بهره بردن از رانتها کاغذ، توزیع در ادارات و دریافت آگهیهای دولتی را دارند، ولی فروش این دسته از نشریات معمولا به حدی پایین است که به گفته کیوسکداران سطح شهر تهران عملا هر آنچه توزیع میشود برگشتی است.
گروه دوم نشریات و روزنامههایی که با هزینه شخصی منتشر میشوند یا همان «غیرخودیها»، نهتنها شانس بهره بردن از سهمیه کاغذ، آگهی و توزیع در ادارات را ندارند، بلکه با توجه به شرایط بد اقتصادی امکان گرفتن آگهی از مؤسسات یا شرکتهای تجاری متمول را نیز از دست دادهاند. نشریاتی که با کاهش تیراژ و نیرو تلاش میکنند تا جای ممکن دوام بیاورند.
اما وضع بغرنج مطبوعات در ایران ضلع دیگری هم دارد که همان مکانیسم عرضه و فروش است. کیوسکهای مطبوعاتی سطح شهر تهران این روزها به هر چیزی شبیه هستند جز محل توزیع و فروش نشریات.
وقتی در خیابانهای تهران گشتی میزنیم و به کیوسکهای متعدد این شهر نگاه میکنیم متوجه میشویم مهمترین جایگاههای توزیع مطبوعات، تنها بخش کوچکی را به معدود روزنامهها و نشریات موجود اختصاص دادهاند و باقی فضای داخل و بیرونشان با سیگار، آبمیوه، ماسک و الکل و انواع خوراکی انباشته شده است. فروش اقلام غیر مطبوعاتی اگرچه نقض قوانین کیوسکها است؛ اما به خاطر آنکه شهرداری بهعنوان مالک، درآمد فراوانی از این فضاهای شهری دارد، اهمیت اصلی را به دوام و دریافت اجارهبهای سنگین داده است.
عکس از ایندیپندنت فارسیاسفند سال گذشته سید علی مفاخریان، مدیرعامل وقت شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران اعلام کرد: «شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل، جابهجایی کیوسکها و اجارهبهای آنها را کنترل میکند. هرکدام از کیوسکها به سه دسته درجهبندی میشوند و بر مبنای این درجهبندی و کارکرد، برایشان اجارهبها تعریف میشود.»
این سخنان در پی شایعه افزایش چند صد برابری اجاره کیوسکها طرح شد. افزایش قیمتی که سال قبلش نیز چیزی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصد بود. در نهایت با ارسال نامه به کیوسکهای تهران مشخص شد در کمال ناباوری مبلغ مدنظر شهرداری برای تمدید اجارهها شامل افزایش بهایی ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی است.
همان زمان برخی از کیوسکداران معترض بودند که وقتی دولت به خاطر شرایط کرونایی حداکثر افزایش اجاره املاک را ۲۵ درصد اعلام کرده، چگونه شهرداری چنین افزایش بهایی را در نظر گرفته است. از سوی دیگر وضعیت بحرانی فروش نشریات نیز روشنگر این موضوع بود که عملاً اقتصاد کیوسکهای مطبوعات با این افزایش اجاره دیگر نمیتواند وابسته به فروش نشریات باشد. کما اینکه به گفته این کیوسکداران در یک دهه گذشته اگر امکان فروش دخانیات، خوراکی و محصولات متفرقه نبود همان اجاره پیشین هم از طریق فروش نشریات به دست نمیآمد.
بنابراین میتوان تأیید کرد آنچه شمایل کیوسکهای مطبوعاتی را کاملاً تغییر داده و آنها را به خواربارفروشیهای کوچک بدل کرده، بخشی مرتبط با هزینههای غیرمعقول اجاره کیوسکها و بخش دیگر عدم تمایل مردم به خرید نشریات است. دیگر از دوران طلایی دهه هفتاد که به دلیل استقبال مردم از روزنامهها برخی از آنها حتی در دو نوبت چاپ میشدند خبری نیست.
یکی از کیوسکداران مرکز شهر تهران میگوید: «از میان بیش از صد عنوان روزنامه سراسری شاید فقط سه تا شش عنوان به دکهها میآیند. نشریات هم که هر روز با وجود افزایش قیمت تیراژی پایینتر پیدا میکنند که حتی به تعداد کیوسکهای تهران هم نیست. حتی نشریات خانوادگی یا جدول هم که از قدیم همیشه فروشی تضمین شده داشتند این روزها با وجود کاهش تیراژشان بازهم جز معدود نسخههای فروش رفته، مرجوع میشوند. در این وضعیت اگر همین سیگار و آبمیوه نبود واقعاً باید بعد از ده سال این کیوسک را تعطیل میکردیم.»
یکی دیگر از همین کیوسکها که جز دو سه عنوان تاریخگذشته هیچ نشریهای را در کیوسکش ندارد میگوید: «روزنامهها که دیگر عملاً فروشی ندارند، برخی نشریات فرهنگی و هنری هم که در حوالی انقلاب مشتری خودشان را داشتند این روزها سر از کتابفروشیها درمیآورند. این چند عنوان روزنامه هم برای خالی نبودن عریضه چیدهایم وگرنه میزان درآمدم از فروش نشریات و روزنامهها یکهزارم اجاره همین کیوسک هم نیست چه برسد به اینکه خرج زندگیام را تأمین کند.»
وضعیت کیوسکهای مطبوعاتی در مناطق مختلف شهر متفاوت است. در مناطق شمال شهر اگرچه تعداد نشریات و روزنامههای بیشتری را میتوان در دکهها دید، ولی آنجا هم به دلیل بالاتر بودن اجاره کیوسک اقلامی که کنار نشریات فروخته میشوند به جای آبمیوه و کیک، شکلاتهای خارجی و سیگارهای وارداتی گرانقیمت است.
در سوی مقابل کیوسکهای مرکز تا جنوب شهر تعداد نشریات و روزنامههایشان کمتر و اقلامی که میفروشند کیک و آبمیوه و سیگار و چای و نسکافه است. یکی از کیوسکداران سمت خیابان جمهوری میگوید: «بیشترین سود برای سیگار نخی و چای و آب جوش است. بعد به لطف کرونا فروش ماسک و الکل جیبی. البته هنوز هم گهگاهی روزنامه میفروشیم ولی اینکه تأثیری در دخلم داشته باشد شبیه شوخی است. همان چند نسخه فروش روزنامه هم مربوط به روزنامههای ورزشی میشود.»
این کیوسکدار به بستههای باز نشده برخی نشریات اشاره میکند و میگوید: «حتی رغبت باز کردنش را هم ندارم چون در بیست روزی که اینها آمده یک نسخه هم درخواست نداشته است. بستهبندی شده نگه داشتم که سر موعد مرجوع کنم.»
در حوالی خیابان فردوسی کار از فروش چای و آبمیوه گذشته است و یکی از کیوسکها فلافل سرخکرده میفروشد. وقتی در مورد غیر قانونی بودن این فعالیت میپرسیم، میگوید: «شهرداری اجارهاش بهوقت بگیرد، کاری به اینکه چه میفروشیم ندارد. چون خودشان هم میدانند با این اجارهای که میگیرند هیچ کیوسکداری نمیتواند با فروش روزنامه و مجله آن را تأمین کند. اگر هرازگاه گیری هم بدهند بیشتر برای تلکه کردن است.»
وضعیت کیوسکهای مطبوعاتی ویترین واضحی از شرایط اسفناک مطبوعات در ایران است. نشریات و روزنامههایی که اگرچه تعدادشان در سطح استانداردهای جهانی است ولی از نظر تیراژ و فروش وضعی غیرقابلباور دارند.
یکی از مدیران نشریات میگوید: «خیلی از روزنامهها از طریق ارتباطاتی که با چاپخانهها دارند تنها با چاپ چند نسخه، از اداره مطبوعات اعلام وصول میگیرند که تعطیل نشوند. برخی دیگر هم که به دلیل وابستگی به نهادهای خاص اصلاً دغدغه فروش ندارند چون هزینههایشان جای دیگری و برای اهداف دیگری تأمین میشود. وگرنه چرا بسیاری از این روزنامهها و نشریات را روی هیچ کیوسکی نمیبینیم و اگر هم ببینیم بر مبنای آمار مراکز توزیع عملاً بیش از ۹۵ درصد میزان توزیع شده مرجوع میشود؟»
این روزها کیوسکهای مطبوعاتی در حوزه خدمات خوراکی و دخانیات فعال هستند و اگر از آنها بپرسید معدود نشریات روی کیوسکشان در چه حوزهای انتشار یافتهاند، اظهار بیاطلاعی میکنند. چرا که محل درآمدشان اگرچه بهظاهر مرتبط با نشریات است ولی در عمل فروش این نشریات بهاندازه میزان اجاره یک روز کاری آنها در ماه هم نمیرسد.
با تردید روبروست. در یک جمله میتوان گفت: «چند دهه سانسور، دروغ و تهدید مخاطبی برای مطبوعات ایران باقی نگذاشته است.»
بهجز روزنامههایی که به لطف حمایتهای دولتی سرپا ماندهاند، مابقی یا منتشر نمیشوند یا بهاستثناء چند عنوان تیراژشان میان یک تا پنج هزار نسخه در نوسان است. نشریات و روزنامههایی اگرچه در ظاهر منتشر میشوند اما به کیوسکهای مطبوعاتی تهران نیز نمیرسند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این روزها در ایران با دو نمونه مطبوعات فعال هستند؛ دولتیها و وابستهها به نهادهای حکومتی و احزاب سیاسی و مستقلها. همانطور که اشاره شد گروه اول یا «نورچشمیها» شانس بهره بردن از رانتها کاغذ، توزیع در ادارات و دریافت آگهیهای دولتی را دارند، ولی فروش این دسته از نشریات معمولاً به حدی پایین است که به گفته کیوسک داران سطح شهر تهران عملاً هر آنچه توزیع میشود برگشتی است.
گروه دوم نشریات و روزنامهها که با هزینه شخصی منتشر میشوند یا همان «غیرخودیها»، نهتنها شانس بهره بردن از سهمیه کاغذ، آگهی و توزیع در ادارات را ندارند، بلکه با توجه به شرایط بد اقتصادی امکان گرفتن آگهی از مؤسسات یا شرکتهای تجاری متمول را نیز ازدستدادهاند. نشریاتی که با کاهش تیراژ و نیرو تلاش میکنند تا جای ممکن دوام بیاورند.
اما وضع بغرنج مطبوعات در ایران ضلع دیگری هم دارد که همان مکانیسم عرضه و فروش است. کیوسکهای مطبوعاتی سطح شهر تهران این روزها به هر چیزی شبیه هستند جز محل توزیع و فروش نشریات.
وقتی در خیابانهای تهران کشتی میزنیم و به کیوسکهای متعدد این شهر نگاه میکنیم متوجه میشویم مهمترین جایگاههای توزیع مطبوعات، تنها بخش کوچکی را به معدود روزنامهها و نشریات موجود اختصاص دادهاند و باقی فضای داخل و بیرونشان با سیگار، آبمیوه، ماسک و الکل و انواع خوراکی انباشته شده است. فروش اقلام غیر مطبوعاتی اگرچه نقض قوانین کیوسکها است. اما به خاطر آنکه شهرداری بهعنوان مالک درآمد فراوانی از این فضاهای شهری دارد، اهمیت اصلی را به دوام و دریافت اجارهبهای سنگین داده است.
اسفند سال گذشته سید علی مفاخریان، مدیرعامل وقت شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران اعلام کرد: «شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل درزمینهٔ جابهجایی کیوسک و اجارهبهای آنها کنترل میشود. هرکدام از کیوسکها در سه مرتبه درجهبندی میشوند و بر مبنای این درجهبندی و کارکرد، برایشان اجارهبها تعریف میشود.»
این سخنان در پی شایعه افزایش چند صد برابری قیمت اجاره کیوسکها طرح شد. افزایش قیمتی که سال قبلش نیز چیزی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصد بود. در نهایت با ارسال نامه به کیوسکهای تهران مشخص شد در کمال ناباوری مبلغ مدنظر شهرداری برای تمدید اجارهها شامل افزایش بهایی ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی است.
همان زمان برخی از کیوسکداران معترض بودند که وقتی دولت به خاطر شرایط کرونایی حداکثر افزایش اجاره املاک را ۲۵ درصد اعلام کرده چگونه شهرداری چنین افزایش بهایی را در نظر گرفته است. از سوی دیگر وضعیت بحرانی فروش نشریات نیز روشنگر این موضوع بود که عملاً اقتصاد کیوسکهای مطبوعات با این افزایش بهای اجاره دیگر نمیتواند وابسته به فروش نشریات باشد. کما اینکه به گفته این کیوسکداران در یک دهه گذشته اگر امکان فروش دخانیات، خوراکی و محصولات متفرقه نبود همان اجاره پیشین هم از طریق فروش نشریات به دست نمیآمد.
بنابراین میتوان تأیید کرد آنچه شمایل کیوسکهای مطبوعاتی را کاملا تغییر داده و آنها را به خواربارفروشیهای کوچک بدل کرده، بخشی مرتبط با هزینههای غیرمعقول اجاره کیوسکها و بخش دیگر عدم تمایل مردم به خرید نشریات است. دیگر از دوران طلایی دهه هفتاد که به دلیل استقبال مردم از روزنامهها برخی از آنها حتی در دو نوبت چاپ میشدند خبری نیست.
یکی از کیوسک داران مرکز شهر تهران میگوید: «از میان بیش از صد عنوان روزنامه سراسری شاید فقط سه تا شش عنوان به دکهها میآیند. نشریات هم که هر روز با وجود افزایش قیمت تیراژی پایینتر پیدا میکنند که حتی به تعداد کیوسکهای تهران هم نیست. حتی نشریات خانوادگی یا جدول هم که از قدیم همیشه فروشی تضمین شده داشتند این روزها با وجود کاهش تیراژشان بازهم جز معدود نسخههای فروش رفته، مرجوع میشوند. در این وضعیت اگر همین سیگار و آبمیوه نبود واقعاً باید بعد از ده سال این کیوسک را تعطیل میکردیم.»
یکی دیگر از همین کیوسکها که جز دو سه عنوان تاریخ گذشته هیچ نشریهای را در کیوسکش ندارد میگوید: «روزنامهها که دیگر عملاً فروشی ندارند. برخی نشریات فرهنگی و هنری هم که در حوالی انقلاب مشتری خودشان را داشتند این روزها سر از کتابفروشیها درمیآورند. این چند عنوان روزنامه هم برای خالی نبودن عریضه چیدهایم وگرنه میزان درآمدم از فروش نشریات و روزنامهها یکهزارم مبلغ اجاره همین کیوسک هم نیست چه برسد به اینکه خرج زندگیام را تأمین کند.»
عکس از ایندیپندنت فارسیوضعیت کیوسکهای مطبوعاتی در مناطق مختلف شهر متفاوت است. در مناطق شمال شهر اگرچه تعداد نشریات و روزنامههای بیشتری را میتوان بر دکهها دید، ولی آنجا هم به دلیل بالاتر بودن اجاره کیوسک اقلامی که کنار نشریات فروخته میشوند به جای آبمیوه و کیک در اختیار شکلاتهای خارجی و سیگارهای وارداتی گرانقیمت است.
در سوی مقابل کیوسکهای مرکز تا جنوب شهر تعداد نشریات و روزنامههایشان کمتر و اقلامی که میفروشند کیک و آبمیوه و سیگار و چای و نسکافه است. یکی از کیوسکداران سمت خیابان جمهوری میگوید: «بیشترین سود برای سیگار نخی و چای و آب جوش است. بعد به لطف کرونا فروش ماسک و الکل جیبی. البته هنوز هم گهگاهی روزنامه میفروشیم ولی اینکه تأثیری در دخلم داشته باشد شبیه شوخی است. همان چند نسخه فروش روزنامه هم مربوط به روزنامههای ورزشی میشود.»
این کیوسکدار به بستههای باز نشده برخی نشریات اشاره میکند و میگوید: «حتی رغبت باز کردنش را هم ندارم چون در بیست روزی که اینها آمده یک نسخه هم درخواست نداشته است. بستهبندی شده نگه داشتم که سر موعد مرجوع کنم.»
در حوالی خیابان فردوسی کار از فروش چای و آبمیوه گذشته است و یکی از کیوسکها فلافل سرخکرده و میفروشد. وقتی در مورد تخلف بودن این فعالیت میپرسیم، میگوید: «شهرداری اجارهاش بهوقت باشد کاری به اینکه چه میفروشیم ندارد. چون خودشان هم میدانند با این اجارهای که میگیرند هیچ کیوسک داری نمیتواند با فروش روزنامه و مجله آن را تأمین کند. اگر هرازگاه گیری هم بدهند بیشتر برای تلکه کردن است.»
وضعیت کیوسکهای مطبوعاتی ویترین واضحی از شرایط اسفناک مطبوعات در ایران است. نشریات و روزنامههایی که اگرچه تعدادشان در سطح استانداردهای جهانی است ولی از نظر تیراژ و فروش وضعی غیر قابل باور دارند.
یکی از مدیران نشریات میگوید: «خیلی از روزنامهها از طریق ارتباطاتی که با چاپخانهها دارند تنها با چاپ چند نسخه از اداره مطبوعات اعلام وصول میگیرند که تعطیل نشوند. برخی دیگر هم که به دلیل وابستگی به نهادهای خاص اصلاً دغدغه فروش ندارند چون هزینههایشان جای دیگری و برای اهداف دیگری تأمین میشود. وگرنه چرا بسیاری از این روزنامهها و نشریات را روی هیچ کیوسکی نمیبینیم و اگر هم ببینیم بر مبنای آمار مراکز توزیع عملاً بیش از ۹۵ درصد میزان توزیع شده مرجوع میشود؟»
این روزها کیوسکهای مطبوعاتی در حوزه خدمات خوراکی و دخانیات فعالاند و اگر از آنها بپرسید معدود نشریات روی کیوسکشان در چه حوزهای انتشار یافتهاند، اظهار بیاطلاعی میکنند. چرا که محل درآمدشان اگرچه بهظاهر مرتبط با نشریات است ولی در عمل فروش این نشریات بهاندازه میزان اجاره یک روز کاری آنها در ماه هم نمیرسد.