این پدِرسِگ شوم ما را کرده چون شوم غریبون

سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته‌اند

نمازخواندن در جلسه با وزیرخارجه و معاونانش برای نزدیکی به خدا!

چه خوش گفت سعدی

بزرگ فرمانده ما، سعدی شیرازی در کتاب گلستان حکایتی دارد که:

«یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید. گفت: ای حکیم! از من چیزی بخواه. گفت: جامهٔ خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی.

امیدوار بود آدمى به خیر کسان - مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

سالار دزدان را بر او رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی بر او مزید کرد و درمی چند.»

البته سعدی عزیز اگر امروز این حکایت شیرین را بازنویسی می‌کرد، به جای آن دشنام «حرامزاده»، حرفی دیگر می‌گذاشت که امروز، ازدواج‌های سفید و روابط جنسی آزاد و سالم در بین جوانان ایران و جهان، چندان تعداد نوزادان بی عقد و ثبت را زیاد کرده که بکار بردن «حرامزاده» و «تخم حرام» و «ولدالزنا»، توهین به قشر بی‌تقصیری از انسان‌هایی است که خودشان کمترین نقشی در این حرامزادگی!، و به دنیا آمدن بی استعانت آخوند و کمک کشیش و یاری خاخام...، نداشته‌اند.

حالا حرف سعدی که مال هشتصد سال پیش است و کلمه‌ای بی‌منظور از قول عاجزِ درمانده‌ای نقل کرده. این غربی‌های متمدن از هفتاد سال پیش کارتون شیرین و جهانگیرشان «تام‌اند جری» درگیر اشارات تبعیض نژادی و تحقیر سیاهان بوده، تازه می گویند بدآموزی خشونتی هم برای بچه‌ها دارد. چهل سال پیش هم یک سریال کمدی پربیننده: «مواظب زبانت باش» از تلویزیون لندن پخش می‌شد که حالا جزو کارهای نکوهیده نژادپرستی طبقه بندی شده بی آنکه در زمان پخشش چنین شائبه‌هایی بهش آویزان باشد.

سنجه‌ها و معیارهای امروز با چهل سال پیش و هفتاد سال پیش و هفتصد سال پیش فرق کرده و دیدها عوض شده. شاید اگر سعدی عزیز امروز حکایتش را نوشته بود، انجمن‌های دوستداران حیوانات هم هزارتا کامنت زیر حکایتش می‌نوشتند که چرا یارو می‌خواسته سنگ بردارد بزند به سگ‌ها؟ حالا بهشان حالی کن می‌خواسته سگ‌ها را دفع کند، وگرنه تکه پاره‌اش می‌کردند. نه خیر، بیخود یارو می‌خواسته سگ را با سنگ بزند. تازه شاعر هم بوده! اصلاً سعدی بیخود این حرف را زده!

اما به نظر من سعدی خوب چیزی گفته. هفت هشت صد سال است که همین «سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته‌اند.» به کار هزاران مَثَل و مقاله و تأویل و تفسیر آمده و فی‌المجلس هم من می‌خواهم به کارش ببرم.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

وقتی دیدم یک آقایی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در جلسه‌ای با حضور وزیر امور خارجه و معاونانشان دارد نماز می‌خواند و از آنسو به کشاورزان اصفهانی اجازه ندادند در زاینده رود نماز بخوانند، بی اختیار حرف سعدی را زیر لب تکرار کردم: «چه بد فعل مردمند (در بعضی نسخ گلستان) که سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته‌اند.»

در پی جفاهایی که به هموطنان اصفهانی و کشاورزان خسته جان آن حوالی شد، غزل تازه‌ام را تقدیم می‌کنم به همه اصفهانی‌ها و غیر اصفهانی‌هایی که می‌توانند با لهجه شیرین اصفهانی آن را بخوانند.

خط فقر در اصفهان

صُب یهو دیدم که خطی فقر از بامم گذشتس
شب دوباره اومدس از سفره شامم گذشتس
 
سفره میگم یعنی از دیزی و ماهیتابه، اینور
اونور از بشقاب و دیس و کاسه و جامم گذشتس
 
خطی فقر البته تنها دشمنی با من ندارِد
تازگی هم رفتس و از جیبی اقوامم گذشتس
 
خواستم محوش کونم با کار و کوشش، ای دریغا
کار این صابمرده از هر سعی و اقدامم گذشتس
 
خواستم از خود بوشورم خطی فقر لعنتی را
دیدم از صابون و لیف و دوشی حمامم گذشتس
 
بر لبی زاینده رودِ خشک یکهو مثلی ساچمه
تقّ و تق از گوش و چشم و کلی اندامم گذشتس
 
بهر ما یک حال و روزی خوش نذاشتس لامروت
هم ز احوالم گذشتس، هم ز ایامم گذشتس
 
چون از اول اهل رانت و دزدی و گرگی نبودم
هم ز آغازم گذشتس، هم ز انجامم گذشتس
 
این پدِرسِگ شوم ما را کرده چون شوم غریبون
لامپ را سوزونده، از فیلیپس و اُسرامم گذشتس
 
اتحاد خط فقر و خط تحریمس، خدایا 
 این موازی در وین دیدم ز برجامم گذشتس
 
اصفهونی هستم اما خنده‌ای بر لب ندارم
چونکه عهدی وحدِت و دوران ارحامم گذشتس
 
این چه وضعس؟ قُر زدم یک خرده‌ای اون روز و، شومش
خواب دیدم خطی فقر از حکم اعدامم گذشتس!

***

فیسبوک ۲۴ ساعته هادی خرسندی

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه