«جاذبه در فیلم یک عنصر اصلی است؛ اگر فرض کنیم فیلمی بهترین پیامها را داشته باشد، اما جاذبه لازم را نداشته باشد، گویی هیچ کار انجام نشده است.»
اگر ندانیم گوینده این جملات کیست، میتواند شبیه سخنان منتقدان فیلم به نظر برسد؛ اما در واقعیت، این بخشی از حرفهای علی خامنهای درباره سینما در سال ۱۳۶۳ است که اخیرا بازنشر شده است. برخلاف ۳۳ سال دوران رهبری، او زمانی که رئیس جمهوری بود، گاهی مقابل خبرنگاران مینشست و مصاحبه میکرد/ ازجمله همین مصاحبه که در آن درباره سینما مفصل صحبت کرد و «جاذبه» را «عنصر اصلی» دانست، نکتهای که با توجه به دیدگاههای دوران رهبری او عجیب به نظر میرسد.
البته او در ادامه این مصاحبه، منظور خود از جذابیت را توضیح میدهد: «بعضی خیال میکنند اگر قرار شد پیام -در اینجا مقصود ما و آنچه به نظر ما محترم و ارزشمند است، پیام انقلاب اسلامی است- در یک فیلم باشد، این فیلم باید به همان اندازه پیه بیجاذبگی را به تنش بمالد! خیال کردهاند که جاذبه داشتن یک فیلم و پیام داشتن آن منافات دارد. یعنی اگر اسلامی و انقلابی نبود، حتما با جاذبه است! این معادله درستی نیست. گاهی خود پیام جاذبه میبخشد.»
تصویر یک علاقهمند به هنر
هرچند رهبر فعلی جمهوری اسلامی در دهه اول بعد از انقلاب ۱۳۵۷، از اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامی و سپس به مدت هشت سال رئیس جمهوری بود، بهعنوان سیاستمدار همواره زیر سایه خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، و میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، قرار داشت. در آن دوران، بر اساس قانون اساسی، ریاستجمهوری بیشتر سمتی تشریفاتی بود و علی خامنهای در بزنگاههای مختلف ناخشنودی خود از جایگاه رئیس جمهوری را بیان کرده بود.
بعد از درگذشت خمینی، او نهتنها سمت رهبری را به دست آورد، که با تغییر قانون اساسی و حذف سمت نخستوزیری، رئیس جمهوری به قدرت اصلی قوه مجریه تبدیل و مناسبات سیاسی دگرگون شد. اما یک چیز تغییر چندانی نکرد: علاقه علی خامنهای به اظهارنظر درباره هنر. یکی از برنامههای ثابت سالانه او دیدار با هنرمندان عرصههای مختلف است و در طول حیات سیاسیاش کوشیده تا از خود تصویری بهعنوان علاقهمند به هنر ارائه دهد که اهل «تحلیل» هم هست. اما بهجرات میتوان گفت که میزان اظهارنظرهای او درباره «سینما» با سایر هنرها قابل مقایسه نیست و اشاره به هنر هفتم را در سخنرانیهای متعددش میتوان ردیابی کرد.
مرور مواضع رهبر جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که او سینما را -همانطور که در مصاحبه سال ۱۳۶۳ گفت- بهعنوان رسانهای تاثیرگذار برای انتقال «پیام» میشناسد که در خدمت انقلاب باشد و به این منظور باید سینماگران هم «انقلابی» باشند. در بخش دیگری از همین مصاحبه، جملهای هست که وجود این ارتباط در ذهن او را کاملا نشان میدهد: «مهمتر از همه مسائل، میدان دادن به عناصر جوان و جدید و انقلابی و کسانی [است] که فکر میکنند انقلاب، قدرت این را پیدا کرده است که حتی سینما را هم متحول کند.»
منتقد همیشگی وضعیت سینما
رهبر جمهوری اسلامی بعد از رسیدن به جایگاه قدرت اول ایران، مدام از سینما انتقاد کرده و آن را از وضعیت مطلوب دور دانسته است. اما شاید تفاوت او با دیگر سیاستمداران ایرانی آن است که به نکات تخصصی و جزئی اشاره میکند. دو سال بعد از رسیدن به رهبری، علی خامنهای در دیدار با مدیران شبکه ۲ تلویزیون، مهمترین «نقص» فیلمهای ایرانی را «فیلمنامه» میداند و میگوید که فیلمها «سراغ چیزهای خیلی کممایه، کمعمق و سطحی» میروند و در ادامه تکرار میکند: «متاسفانه فیلمنامهها هیچ خوب نیستند؛ یعنی خیلی خیلی ناقص و خیلی کم است.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
او چهارم آذر ۱۳۷۱، در دیدار با مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از وضعیت هنر از جمله سینما انتقاد میکند و میگوید که علاوه بر هنرهایی مانند شعر، «در مقوله هنرهای جدید -مثل هنرهای نمایشی و سینما و از این قبیل- ما عقبیم.»
او در دیدار با سینماگران در سوم بهمن ۱۳۷۱، حتی سینمای ایران را با «آثار دیروز و امروز سینمای جهان» مقایسه و تاکید میکند: «ما در سینمای خود از لحاظ کمی عقبیم، از لحاظ کیفی عقبتریم و از لحاظ درونمایههای فیلم و فیلمنامههای خوب و قوی، بسیار عقبیم.» در همین سخنرانی حتی به یکی از مشاهیر سینمای آمریکا اشاره میکند: «چه مانعی دارد که هنرپیشههای برجستهای فرضا مثل چارلی چاپلین در جامعه ما وجود داشته باشند؟»
علاوه بر انتقاد مداوم از وضعیت هنر و سینما، رهبر جمهوری اسلامی وقت و بیوقت استفاده از ظرفیت سینما برای تبلیغ ایدههای مورد پسند خود را مطرح کرده است. مثلا در پیام به سومین سمینار نماز در سال ۱۳۷۳ مینویسد: «وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و صداوسیما از هنر بهویژه هنر سینما برای نشان دادن گوهر نماز و چهره نمازگزار بهره بگیرند.»
اعتقاد خامنهای به اهمیت سینما در طول سالهای رهبریاش نهتنها کم نشد، که حتی بیشتر هم شد. او در یک سخنرانی در سال ۱۳۸۴، سینما را «هنر بسیار پیشرفته و مدرن» خواند. در سخنرانی دیگری در سال ۱۳۸۵ در دیدار با سینماگران، سینما را «هنر برتر»، «روایتگر كاملا مسلط» و «هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی» توصیف کرد. او در همین سخنرانی گفت که تاثیر یک فیلم از سخنرانی یک واعظ دینی «۱۰ برابر، یقینا بیشتر» است. یا در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۹۲ بهصراحت میگوید: «سینما خیلی عنصر جذابی است؛ رسانه فوقالعادهای است؛ یعنی واقعا الان هیچچیزی مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذاری.»
نگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران را بر اساس مجموعه سخنانش میتوان اینطور صورتبندی کرد که او چون سینما را رسانهای مهم میداند، بهشدت خواستار به خدمت گرفتن آن برای اهداف مورد نظر خود است که اغلب در قالب تعبیری مانند «اهداف انقلاب» بیان میشود. در واقع آنچه علی خامنهای میپسندد، بسیار به تعریف سینمای پروپاگاندا نزدیک است؛ شبیه به نگاهی که در دوران کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی به سینما وجود داشت.
علیه هالیوود
به شکل قابل تاملی، الگوی مورد نظر علی خامنهای از سینمای مسلط در خدمت انتقال پیام نه صنعت فیلمسازی شوروی سابق، بلکه «هالیوود» است. در سال ۱۳۸۴، او در دیدار با نمایندگان تشکلهای دانشجویی، میگوید: «امروز برجستهترین و تواناترین مجموعه سینمایی دنیا در هالیوود است.» او در ادامه، هالیوود را «در خدمت اشاعه فحشا، اشاعه پوچی، اشاعه بیهویتی انسان، در خدمت خشونت، در خدمت مشغول کردن بدنه ملتها به یکدیگر» توصیف میکند.
خامنهای در سال ۱۳۸۸ با اشاره به تبلیغات «سرویسهای امنیتی و جاسوسی» رو به حضار میگوید: «هالیوود را شما دستکم نگیرید.» در سخنرانی دیگری در سال ۱۳۹۰، هالیوود را «قله سینمای دنیا» میخواند و اضافه میکند که «بنیانهای اخلاقی را، بنیانهای فکری را، تعالی بشری را تخریب میکند». سال ۱۳۹۱ در دیدار با برگزارکنندگان جشنواره عمار میگوید: «مجموعههای هنری غرب از جمله هالیوود، کاملا سیاسیاند.»
انتقاد صریح از هالیوود در مجموعه سخنان آیتالله خامنهای در سه دهه گذشته، به وفور یافت میشود و او میکوشد صنعت سینمای آمریکا را نه از زاویه سرگرمیسازی برای مردم جهان که از نظر تاثیر تبلیغاتی نقد کند؛ دقیقا همان موضعی که اغلب مورخان سینما درباره سینمای شوروی کمونیستی و دیدگاه لنین و استالین به سینما بهعنوان ابزاری برای اشاعه ایدئولوژی داشتند.
سینماشناس یا سیاستگذار؟
علی خامنهای در موقعیتهای دیگری تلاش کرده است اطلاعات خود را هم به رخ بکشد. مثلا در سخنرانی برای دستاندرکاران صداوسیما در سال ۱۳۸۹، برای آنکه نشان دهد با روند ساخت فیلم و سریال آشنا است، به مراحل تولید این آثار اشاره میکند: «خیلی از مخاطبان این فیلمها نمیدانند. یک فیلم میبینند -یک ساعت یا چند ساعت- یا سریالی به آنها نشان داده میشود، اما پشت سرِ این یک ساعت یا چند ساعت، دنیای عظیمی از کار انجام میگیرد؛ از پیدا کردن سوژه تا نوشتن فیلمنامه، تا پیدا کردن کارگردان و سپردن به کارگردان، تا عوامل تولیدی، تا گریم، دکور و لباس، تا فیلمبرداری، تا تدوین -آن مرحله آخر- و نمایش.»
او که سال ۱۳۸۵ گفته بود از فیلم دیدن «لذت» میبرد، یک دهه بعد در دیدار با هیئت دولت بر «مراقبت» در عرصه سینما و تئاتر تاکید کرد: «من اعتقاد راسخ دارم به آزاداندیشی؛ منتها آزاداندیشی غیر از ولنگاری است.» سینماگران موسوم به «انقلابی» این کلیدواژه «ولنگاری» را بارها استفاده کردهاند تا برخی تولیدات سینمای ایران را زیر سوال ببرند.
رهبر جمهوری اسلامی ایران برای نشان دادن ناخرسندی خود از وضعیت سینما، گاهی وارد جزئیات هم میشود. بهعنوان مثال، در دیدار با دستاندرکاران صداوسیما در سال ۱۳۸۹، میگوید: «بعضی از ارتباطات عشقی دختر و پسر كه توی فیلمها منعكس میشود، بد است، بدآموز است.» در همین دیدار، او مفهوم سینمای انتقادی را با گفتن تعبیر «نق زدن» زیر سوال میبرد: «فرض كنید فیلمی هست كه ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد -چون انتقاد چیز خوبی است دیگر- اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است.»
حساسیت او به سینمای انتقادی چند سال قبلتر آشکار شد. وقتی در سال ۱۳۸۵ در دیدار با کارگردانان سینما تعبیر «سیاهنمایی» را برای طرح موضوعهای انتقادی در سینما به کار برد. در ۱۵ سال گذشته، طرفداران خامنهای به بسیاری از فیلمهای اجتماعی ساخته شده در ایران اتهام «سیاهنمایی» زدهاند.
در واقع علی خامنهای همانطور که در حوزههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با حرفهایش سیاستگذاری میکند، طی ۳۳ سال گذشته در حوزه فرهنگی هم کار مشابهی انجام داده است؛ با این تفاوت که برخی اظهارات او نهتنها بر سیاستهای اجرایی در حوزه هنر و سینما تاثیر گذاشته، بلکه مفاهیم مطرحشده در حرفهایش از طرف افراد و گروههای وابسته، به فضای رسانهای و ادبیات نقد هنر و سینما هم وارد و در مواردی تثبیت شده است.
او بارها هنگام صحبت از سینما گفته است که خود را «کارشناس» نمیداند و نظرش را بهعنوان «تماشاگر» آثار به زبان میآورد. اما قدرت مطلقه او در این سالها و مناسبات معطوف به قدرت در جمهوری اسلامی ایران به شکلی است که دیدگاههای او درباره سینما مستقیم یا غیرمستقیم اجرایی شده است.
او میان انتقاد و «سیاهنمایی» مرز چندانی قائل نیست و به این ترتیب، دولتهای متفاوت سینمای اجتماعی ایران را بهتدریج عقیم کردهاند. او با «ولنگاری» مخالف است و در نتیجه تیغ سانسور تیزتر شده است. او سینما را رسانهای قوی و تاثیرگذار میداند که باید مضامین و پیامهای مورد نظرش را به تماشاگران منتقل کند، پس علاوه بر ارگانهای ریزودرشت فرهنگی، نهادهای امنیتی و نظامی هم وارد عرصه تولید فیلم و سریال شدهاند و میتوان گفت که طی سه دهه گذشته، سیاستگذار اصلی سینما در ایران نه دولتهای مستقر با گرایشهای سیاسی متفاوت، که شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است.