بحران لبنان ابعاد بسیار و گوناگونی دارد. در بعد اقتصادی، این کشور در یک قدمی فروپاشی کامل قرار گرفته است و چارهای هم برای برونرفت از آن وجود ندارد؛ علت آن تسلط مافیای مالی و سیاسی حاکم بر سرنوشت لبنان است که گاهی متحد و هماهنگ، داراییهای این کشور را میدزدند و گاهی بر سر تقسیم آن با هم نزاع میکنند. در بعد سیاسی نیز در حالی که برادران عرب و دوستان بینالمللی تلاش میکنند تا ما را برای برونرفت از این بحران کمک کنند و شماری از نیروهای سیاسی در لبنان هم آمادگی خود را برای ایجاد تغییر نشان میدهند، اما نیروهای سیاسی دیگری در لبنان هستند که در تبانی با قدرتهای منطقهای، سعی میکنند از بحران موجود به سود اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خودشان بهرهبرداری کنند.
از سوی دیگر، انتخابات مجلس که اذهان همه را به خود مشغول کرده، در راه است، اما نمیتوان آن را بالاترین عمل سیاسی در لبنان دانست و تنها به آن امید بست؛ زیرا نیروی سیاسی مسلح، انتخابات را تضمینی برای انتقال صلحآمیز و دموکراتیک قدرت نمیداند. چنانچه از سال ۲۰۰۵ تاکنون با وجود اینکه نیروهای طرفدار تغییر، اکثریت کرسیها را به دست آوردهاند، اما نتوانستهاند اعمال قدرت کنند؛ زیرا نیروی مسلح صرفنظر از تعداد کم کرسیهایش، اقتدار را از آنها سلب کرده است.
در واقع انتخابات فعلی، کارزاری است میان نیروهای بسیار و گوناگون؛ کارزاری میان «محور مقاومت» به رهبری ایران و «حزبالله» و نیروهای مخالف آنها که طرفدار تغییرند و علیه تسلط بیگانه میجنگند، گرچه تاکنون نتوانستهاند بر گرد یک محور واحد با هم جمع شوند. به بیان دیگر انتخابات فعلی، کارزاری است میان نیروهای طرفدار بازگرداندن هویت عربی و نقش تاریخی سلب شده از لبنان که خواهان انتقال قدرت بر مبنای دموکراسی و مشارکت سیاسیاند و نیروی مسلحی که خواستار تسلط مذهبی و ایدئولوژیک بر لبنان است و میخواهد این کشور را بر مدار جمهوری اسلامی ایران و با عنوان بخشی از پروژه ولایت فقیه اداره کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در این کارزار، نیروهای طرفدار تغییر به کمک محور عربی و بینالمللی نیاز دارند که در مقابل محور رژیم ایران بایستند؛ اما بدبختی این است که این کارزار گاهی با ذهنیت تجاری و نان به نرخ روز خوردن مدیریت میشود و در آن از قوانین بازیهایی مانند پوکر و چکرز استفاده میشود. در حالی که طرف مقابل، کارزار را به روش بازی شطرنج پیش میبرد. میدان بازی هم سرزمینی است که به زودی زیر فشار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، همراه بازیکنان خود فرو میریزد.
تئودور هانف در کتابی که درباره جنگ لبنان نوشته است، میگوید: «بازی از کشمکش بر سر «غنائم» که قابل تقسیم است به کشمکش بر سر «اصول و ارزشها» مانند هویت و اقتدار که قابل تقسیم نیست، منتقل شده است ». آری! امروز ما قربانی سیاستی شدهایم که ادامه جنگ با ابزارهای دیگر صورت میگیرد. برخلاف تئوری جنگ کلاوزویتس که میگوید: «جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر است».
حال این پرسش مطرح میشود که تا کجا میتوان لبنان را مجبور کرد که در مواجهه با اسرائیل و ایران، در مسیر مخالف برادران عربش حرکت کند؟ یا به تعبیر دیگر، چرا پس از خروج نیروهای سوری، لبنان در معرض خطر همیشگی اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؟ برای یافتن پاسخ باید به تاریخ جنگ لبنان نگاه کنیم؛ جنگی که پیش از کارزار انتخابات آغاز شده است و پس از آن نیز ادامه خواهد داشت؛ زیرا حسن نصرالله مکرر گفته است: «برای حفاظت از لبنان هیچ راه دیگری به جز مقاومت اسلامی وجود ندارد». او با این سخن نقش ارتش را نادیده میگیرد و نقش مردم را در تنظیم مقاومت میهنی هیچ میانگارد و از مردم میخواهد که برای بقای نیروی مسلح حزبالله رای بدهند تا به گمانش پیروزی جنگ سیاسی ژوئیه ۲۰۰۶ تکرار شود.
اکنون نیروهای سیاسی طرفدار تغییر و خواستار احیای نقش ارتش و تشکیل دولت نیرومند راهی جز تشکیل یک جبهه متحد و گسترده ندارند تا بتوانند با دستی پر وارد جنگ پس از انتخابات شوند؛ جنگی که هیچ طرفی با پیروزی در انتخابات، برنده آن نخواهد شد. اگر به گفته شکسپیر «غمها یکی یکی نمیآیند»، شکست هم تنها زمانی به سراغ این نیروها میآید که یکی یکی و پراکنده وارد جنگ و کارزار شوند.
جای خوشی است که افکار عامه جهان هم از این نیروها پشتیبانی میکند؛ چندی پیش همه شنیدند که آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد در نامهای به شورای امنیت نوشت: «وجود سلاح خارج از چهارچوب مشروع، امنیت و ثبات لبنان را تهدید میکند».
© IndependentArabia