به قول خود جلال مقامی «بگذارید واقعیت را بگویم که با ادامه روند فعلی چند سال آینده شاهد این اتفاق خواهیم بود که دوبله (صداپیشگی) ایران از آن جایگاه رفیع به سطحی نازلی برسد.»
جلال مقامی درگذشت و با درگذشت او یکی از صداهای فاخر و دلنشین برای همیشه خاموش شد و امروز هر صدایی که خاموش میشود بدون جایگزین است و تاسفی عمیق را به همراه میآورد. زمانی صنعت «دوبله» ایران شهرت جهانی داشت و یکی از بهترین دوبلههای جهان در ایران اتفاق میافتاد. هنرمندان دوبله با کمترین امکانات، بالاترین کارایی را داشتند. متاسفانه مانند بسیاری از صنایع دیگر، صنعت دوبله هم با آمدن جمهوری اسلامی رو به نابودی گذاشت. دوبلرها هر چند بین اهالی سینما و تلویزیون یا دوستداران دوبله مشهور هستند اما بین مردم عادی کمتر شناخته شدهاند و تصور عمومی این بود که بازیگران همین صداهایی را دارند که با آنها آشنا هستیم.
وقتی بهار به سرزمینی میآید همه درختان سرسبز میشوند و شکوفه میدهند و همه گلها با هم باز میشوند و جلوه میفروشند. نیمه دوم دهه سی و تمام دهه چهل خورشیدی دوران شکوفایی هنرمندان بود چه در عرصه شعر و ادبیات چه در زمینه سینما و تئاتر و ستارههایی در این دوران درخشیدند که فعلا تا عصری دیگر و شکوفایی دیگر باید سالها به انتظار بنشینیم تا امثال آنها دوباره ظهور کنند.
جلال مقامی که زاده نخستین سال دهه بیست خورشیدی در کاشان بود، در دوران شکوفایی سیاسی جامعه ایرانی در سالهای بیست تا سیودو کودک بود اما خمیرمایهاش ورز آمد تا چند سال بعد به بار و بربنشیند. او در ۱۳۳۷ به توصیه حیدر صارمی وارد کار صداپیشگی شد. صارمی در نقش «جانی دالر» در برنامه « ارادتمند، جانی دالر» که برنامه محبوب رادیویی دهه سی و چهل خورشیدی بود برای کسانی که این برنامه را میشنیدند صدای شناخته شدهای بود. به هر حال مقامی خیلی زود جای خود را در این کار باز کرد. او استاد خود را در مصاحبههای گوناگون هوشنگ لطیفپور میداند البته لطیفپور استاد بسیاری از دوبلورهای همنسل مقامی بود. لطیفپور از نخستین مدیران دوبلاژ تلویزیون ملی ایران بود و ما صدای او را در فیلمهای بسیاری شنیدهایم اما احتمالا نمیدانیم که صدای گرم راوی «دایی جان ناپلئون» (ناصر تقوایی) کار اوست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جلال مقامی با صداهای بسیاری در گوش جانمان نشسته است بهویژه برای نسلی که در دوران پادشاهی محمدرضا شاه به سینما برای دیدن فیلمهای روز جهان میرفتند و به دوبلههای درخشان عادت داشتند و بیشک همین دوبلههای درخشان نقش مهمی در فروش بالای این فیلمها در ایران آن زمان داشت. مقامی جوانی بسیاری از بازیگران محبوب جهانی را گویندگی کرد و گوینده ثابت عمر شریف، رابرت ردفورد، وارن بیتی بود و گویندگی «رابین ویلیامز» در سریال «لبه تاریکی» هم از دوبلههای بیاد ماندنی اوست دهها فیلم و نقش از جلال مقامی به یادگار مانده است که اشاره به همه آنها در حوصله این جُستار نمیگنجد اما چیزی که در ذهن نسلهای بعد از او به یادگار ماند و اکنون اکثرا او را آن میشناسند، نه آن دهها گویندگیست نه نقشهای کوچکی که در سینما و تلویزیون بازی کرد چیزی که از او بیاد دارند اجرای برنامه «دیدنیها» ست.
در سالهای نخستینی که جمهوری اسلامی داشت پا سفت میکرد، تلویزیون از هر برنامه جذابی تهی شده بود. جذابترین برنامهاش «راز بقا» به گویندگی «داود نماینده» بود و البته هنوز ماهوارهها و اینترنت هم نیامده بود تا مردم عطای برنامههای سانسوری تلویزیون را به لقایاش ببخشند. در این میان ناگهان برنامهای به نام «دیدنیها» با اجرای دلنشین جلال مقامی ساخته و پخش شد.
پخشِ «دیدنیها» از ۱۳۶۲ آغاز شد و به مدت ۱۲ سال ادامه یافت. این برنامه به یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیونی در ایران آن زمان تبدیل شد و اکنون برنامهای نوستالژیک آن نسل محسوب میشود. دیدنیها برنامه سادهای بود. مجری، جلال مقامی، در پلاتوی سادهای نشسته بود و در موارد مختلفی حرف میزد و تکهای فیلم هم نمایش میدادند. بخشهای مختلف این برنامه از منابع گوناگونی تامین میشد. منابعی مانند: تولیدات داخلی، آرشیو صدا و سیما، دفاتر نمایندگی صدا و سیما در پاریس، لندن، بن و فیلمهای ارسالی از سوی بینندگان... از این نوع برنامهها در تلویزیونهای معروف جهان پخش میشد اما برای مردم ایران تازگی داشت و جزو معدود برنامههای پربیننده و سرگرم کننده آن سالها به شمار میرفت. بیشک صدای گرم و شخصیت دوستداشتنی جلال مقامی نقش مهمی در محبوبیت این برنامه داشت. اکنون وقتی خبر درگذشت جلال مقامی پخش میشود، بینندههای آن سالها که همه اعضای خانواده را شامل میشد، آهی از سَر حَسرت میکشند. این سرنوشت غریبانه دوبلورها است که با کارهای بزرگشان در یادها نمانند و با نقشهای کوچکی که بازی کردهاند به یادآورده شوند.
جلال مقامی عاشق دوبله و گویندگی بود و عشق خود را با خانم رفعت هاشمپور تقسیم کرد. خانم هاشمپور که از پیشکسوتان دوبله ایران بود با مقامی در هنگام کار آشنا شدند و در سال ۱۳۴۳ ازدواج کردند. آنها یک دختر به نام مرجان دارند که دارای دو فرزند است و سالهاست که در فرانسه زندگی میکند. یکی از درخشانترین گویندگیهای هاشمپور، گویندگی در «بربادرفته» (به کارگردانی ویکتور فلمینگ) بهجای «ویوین لی» در نقش اسکارلت بود. همان کار برای ماندگار شدنش کافی بود اما در بسیاری از آثار دیگر درخشید از جمله در فیلم «میخواهم زنده بمانم» (به کارگردانی رابرت وایز) که بهجای «سوزان هیوارد» (به نقش باربارا گراهام) حرف زد.
نوشتن در مورد خانم هاشمپور هم به اندازه آقای جلال مقامی درازدامن خواهد شد اما همینقدر میتوان گفت که این دو در عین حال که عاشق دوبله بودند عاشق یکدیگر هم بودند و «جلال» تاب دوری «رفعت» را نیاورد و یک سال پس از او خاموش شد. به قول خود جلال مقامی «بگذارید واقعیت را بگویم که با ادامه روند فعلی چند سال آینده شاهد این اتفاق خواهیم بود که دوبله ایران از آن جایگاه رفیع به سطحی نازلی برسد.»