مواضع دولت جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، در حمایت لفظی مبهم و بیحاصل و متناقض («ایران را آزاد میکنیم. ایرانیان ایران را آزاد میکنند») و حتی تحریفآمیز از انقلاب ۱۴۰۱ در عین تداوم اعمال نکردن تحریمها و ماندن بر سر میز مذاکره تا زمانی که حکومت ولایی بر سر میز بود، موجب رنجش معترضان و مخالفان با نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج از دولت بایدن و به طورکلی دمکراتها شده است. این امر بدون تردید در رای دادن ایرانیتبارها به نامزدهای حزب دمکرات تاثیر منفی خواهد گذاشت.
اگر این تاثیر را کنار فاصلهگیری بخشهایی از اقشار دیگر، مثل آفریقایی تبارها، لاتینتبارها، آسیاییتبارها و زنان ساکن حومه شهرها (که بر خلاف ایران، از وضعیت زندگی بهتری برخوردارند) از حزب دمکرات بگذاریم، به احتمال زیاد موجب شکست این حزب در انتخابات ۸ نوامبر ۲۰۲۲ در حفظ اکثریت در مجلس نمایندگان و سنا خواهد شد. همه شواهد از شکست حتمی در حفظ اکثریت در مجلس نمایندگان و احتمال بالای شکست در مجلس سنا حکایت دارند.
اما پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات ۲۰۲۲ در دو مجلس قانونگذاری، چه تاثیری بر سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران در پس زمینه انقلاب ۱۴۰۱ خواهد گذاشت؟ ایرانیان مقیم آمریکا تا چه حد تحت تاثیر این انقلاب، از حزب دمکرات رویگردان شدهاند یا خواهند شد؟
بازگشت اکثریت کنگره به سیاست خارجی ترامپ
بدون شک در هر مجلسی که جمهوریخواهان پیروز شوند، کمیتههای سیاست خارجی و آرای آنها به سمت سیاست خارجی دولت ترامپ تمایل خواهد یافت. علت آن نیز این است که پنداشته میشود دولت ترامپ توانسته بود همزمان با خروج از برجام، برنامه هستهای ایران را منجمد کند، تجاوزها و تنشهای جمهوری اسلامی در منطقه را مهار، و ورود اتباع خود نظام به آمریکا را محدود کند. در کنگره آینده، اعمال تحریمهای پیشین، تشدید تهدیدها علیه حمله به منافع و نیروهای آمریکایی در دنیا، و افزایش تحریمها علیه نهادهای سرکوب (و نه صرفا اشخاصی محدود که مقام آنها تغییر میکند) در سرلوحه اقدامات مدنظر کنگره قرار خواهد گرفت. همچنین، فشار قابلتوجهی بر وزارت خارجه برای تغییر تیم سیاست خارجی با حضور اعضای لابی جمهوری اسلامی ایران، و بر دولت بایدن وارد خواهد شد.
وزارت خارجه دولت بایدن برای شنیدن صدای ایرانیان معترض پس از مرگ مهسا امینی، از پنج ایرانی-آمریکایی دعوت کرد که دوتن آنها به همان جریان دلال و طرفدار مماشات تعلق داشتند؛ در حالیکه صدای مردم ایران را میتوان از هزاران ویدئوی ارسالی از اعتراضات و سرکوبها شنید. دوران این گونه بندبازیها با تغییر اکثریت در دو مجلس قانونگذاری به پایان خواهد رسید. قانونگذاران آمریکایی در مجالس بعدی، وزیر خارجه غایب و بیخاصیت دولت بایدن را به پاسخگویی در مورد سیاست خارجی منفعلانه علیه جمهوری اسلامی ایران مجبور خواهند کرد.
پایان بندبازیها
به باور نگارنده، بعد از انتخابات میاندورهای ۲۰۲۲، دیگر دمکراتها نیازی به حمایتهای مبهم و دوگانه با بهرهگیری از اعتراضات مردم ایران برای پیشبرد برنامههای داخلی خود (مثل حق مادر برای سقطجنین، و در مواردی با کمکهزینه دولت فدرال) با تمسک به انقلاب زنان ایران علیه اسلامگرایی تمامیتخواه و نیز تضمین رای ایرانیان دمکرات اما مخالف حکومت اسلامی، نخواهند داشت. آنها از همین رو به فکرهای ایلهان عمر و رشیده طلیب، و مشاطهگران جمهوری اسلامی در آمریکا با صراحت تمام بازخواهند گشت. حزب دمکرات در سال ۲۰۲۲ حزب «فرهنگ حذف»، «مغز شویی کودکان»، «ترویج حجاب به عنوان تنوع» و ائتلاف با اسلامگرایان (با تامین هزینه ی شورای امریکایی- اسلامی) است و اینها نسبتی با انقلاب سکولار-آزادیگرای زنان و جوانان ایرانی ندارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این تبلیغات میتواند موجب شود که از نگاه برخی از ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، حزب دمکرات (از دوران بیل کلینتون) از یک حزب میانه چپ ولی نه سوسیالیست با اولویت دادن به میهندوستی و احترام به قانون، به حزبی طرفدار آشوب و هرجومرج، تقدم بخشیدن به قبیلهگرایی (تبعیض علیه اروپاییتبارها) در برابر قانونگرایی، حذف مخالفان با توجیه پاکیزگی سیاسی و «دمکراسی در خطر است» (مثل «اسلام در خطر است» آخوندها)، رها کردن جنایتکاران خشن در خیابانها و مرزهای باز با پولپاشی تورمزا و محدود کردن آزادی، تحول یابد. با این باور، چنین حزبی با آرمانهای بنیادین انقلاب ۱۴۰۱ یعنی آزادی بیان، رفع تبعیض، احترام به حقوق بشر، پایان دادن به مغزشویی در مراکز آموزشی، و برابری حقوق زنان و مردان نسبتی ندارد.
به باور نگارنده، یک مثال روشن، موضوع سهمیهبندیها است. دمکراتهای آمریکایی به شدت از سهمیه دانشگاهی و شغلی برای برخی نژادها و جنسیتها، مثل آفریقاییتبارها (جز آفریقایی تبارهایی مثل ایلان ماسک) و نژاد قهوهای (لاتینتبارها، خاورمیانهایها و مانند آن که نه «سیاه» تلقی میشوند و نه «سفید» اروپاییتبار) به استثنای آسیاییتبارها (لابد به علت موفقیت آنها به دلیل سختکوشی) و نیز زنان، طرفداری میکنند. هر ایرانی که تحت تبعیض نظام سهمیهبندی در جمهوری اسلامی تحصیل یا کار کرده باشد، بعید است زیر بار سهمیهبندی برود. ایرانیانی که هم طرفدار انقلاب ۱۴۰۱ و هم طرفدار حزب دمکرات باشند، در یک نقطه مجبور به گرایش به یکی از این دو سمت خواهند شد، چون به باور نگارنده، جمع این دو دشوار است.
اگر یک انقلاب ضدآمریکایی و ضدسرمایهداری در هر کشوری شکل گرفته بود، امروز فعالان سیاسی چپ از آنتیفا تا «جان سیاهان اهمیت دارد» در خیابانهای آمریکا و اروپا به دفاع از آن حضور داشتند و رسانهها شبانهروز اخبار آن را پوشش میدادند. اما انقلاب ۱۴۰۱ به دنبال ارزشهای بنیادین مدرنیسم غربی است که پستمدرنها و ووکها آن را نمیپسندند. به همین دلیل است که تنها برای حفظ آبرو و نمایش رسانهای، چند ثانیه را هر چند روز به این جنبش اختصاص میدهند و زاویه پوشش نیز مسائل داخلی موردنظر دمکراتها، مثل حق زنان بر بدن خود است، در حالیکه انقلاب ۱۴۰۱ را نمیتوان به این موضوع تقلیل داد. گفتن اینکه هر دو حزب آمریکا کاری برای ایران نکردهاند و نمیکنند، تعارض مبانی ارزشی انقلاب ۱۴۰۱ و حزب موجود دمکرات را حل نمیکند.
چهار نسل از ایرانیان مهاجر و گرایش سیاسی غالب آنها
ایرانیان مقیم آمریکا در دهه ۸۰ میلادی به علت ترکیب جمعیتی (نسل اول تبعیدیهایی که از نظام جمهوری اسلامی و اعدامها و مصادرهها و زندانهایش گریخته بودند) و نیز بحران گروگانگیری ۴۴۴ روزه، اکثرا با جمهوریخواهان همراهی داشتند. نسل دوم مهاجران ایرانی به اروپا و آمریکا گریختگان از حذفهای سال ۱۳۶۰ و جنگ بیحاصل با عراق از سال ۱۳۶۱ به بعد بودند. اینها به دلیل دیدن پیامدهای مخرب انقلاب و جنگ، به سمت گروههای صلحطلب متمایل بودند که غالبا در سمت دمکراتها بودند.
به تدریج که بر جمعیت مهاجران ایرانی مقیم آمریکا با خروج نسلهای دوران اصلاحات در دهههای ۷۰ و ۸۰ خورشیدی اضافه میشد، بر تعداد ایرانی-آمریکاییهای متمایل به دمکراتها در نسل سوم مهاجران نیز افزوده میشد. در دوران کلینتون هنوز دروازهها به سوی ایرانیان باز نشده بود و ایرانیان تنها ملتی بودند که در فرودگاه از آنها انگشتنگاری میشد. اما اوباما همه محدودیتها را برداشت و جیرهخواران نزدیک به دولت احمدینژاد و آقازادهها به علاوه اصلاحطلبان در معرض زندان یا آزادشده از زندان، به آمریکا آمدند. اینها به دلیل حمله بوش به عراق و تهماندههای گرایشهای سوسیالیستی و ضداسرائیلی، بیشتر به سمت دمکراتها رفتند.
اما اینک با انقلاب ۱۴۰۱ و نیز دو دهه مماشات حزب دمکرات با نظام جمهوری اسلامی ایران، همراه با رسواییهایی مثل ارسال ۱.۶ میلیارد دلار پول نقد برای آخوندها تا در سرکوب و حمایت از نائبان خود مصرف کنند و در مقابل، حذف سلیمانی و ابومهندس به دست تیم ترامپ، دوران تازهای در گرایش سیاسی ایرانی-آمریکاییها، بالاخص دهه هشتادیهای دانشجو، فرا رسیده است. البته هنوز روشن نیست که تا چه حد ایرانیان نسلهای پیشین گرایش سیاسی خود را از دمکرات به جمهوریخواه، تحت تاثیر سیاست خارجی دمکراتها، تغییر خواهند داد و قانونگذاران جمهوریخواه در دو مجلس آینده تا چه حد در انزوا و تحریم و مهار رژیم اسلامی پیش خواهند رفت. به نظر میآید که صداهای منتقد سیاست خارجی بایدن در برابر رژیم اسلامی از سوی ایرانی-امریکاییها بلندتر شده است و نزدیکی ۸۵ درصد نامزدها به ترامپ، از تغییر سیاست موجود با رهبری رابرت مالی (نه بلینکن) حکایت میکند.
همچنین، با پیروزی جمهوریخواهان در دو مجلس نمایندگان و سنا، نقش لابی جمهوری اسلامی ایران در سیاستگذاری آمریکا در برابر رژیم نکبت و انحطاط، تضعیف خواهد شد. نزدیکی دولت بایدن با لابی بدنام جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند در تغییر گرایش سیاسی ایرانیتبارها در سه نسل اخیر مهاجران نقش ایفا کند. البته سیاست ترامپ در صورت بودن در کاخ سفید، حمایت از انقلابیون ۱۴۰۱ نبود، اما در کنار فشار بیشتر بر رژیم، از خشنودسازی آن کناره میگرفت.