«خبرنگاری لهجهدار!» این عبارت یکی از خطوط قرمزی بود که یکی از استادان روزنامهنگاری من، كاظم زرنگار سردبیر کیهان بینالمللی، برای همکاران جوان خود ترسیم میکرد. از دید او روزنامهنگاری را میشود در سه بخش عرضه کرد. نخستین بخش را «خبر» تشکیل میدهد که در واقع عنصر اصلی کالایی است که به نام روزنامه عرضه میشود. در این بخش، خبرنگار در واقع نقش دوربین عکاسی یا فیلمبرداری را بازی میکند و هدفی جز نشان دادن آنچه دیده است، البته از زاویههای گوناگون ندارد. در این بخش، خبرنگار مانند تماشاگری است که در پردههای قلمکار سنتی حضور دارد: میبیند اما نه در آنچه میگذرد دخالت میکند و نه به تفسیر آنچه میبیند میپردازد. خبرنگاری وقتی لهجهدار میشود که تماشاگر پرده قلمکار، در برابر آنچه میبیند انگشت حیرت به لب میآورد یا با دیدن یکی از بازیگران صحنهای که میبیند نیش خود را تا بناگوش باز میکند. به عبارت دیگر، خبرنگار، دم خروس را از زیر عبای خود نشان میدهد. او دیگر یک ناظر بیطرف نیست. در این بخش روزنامهنگاری به تحلیل آنچه رخ داده است یا قرار است رخ دهد میپردازد. در این بخش، کلیشه معروف به «مثلث تحلیلی» به کار گرفته میشود، یک ضلع از این مثلث را نظر «الف» تشکیل میدهد که با ضلع دوم یا «ب» در تضاد است. ضلع سوم یا «ج» میکوشد تا آمیزهای یا به قول فرنگیان سنتزی از دو نظر دیگر ارائه دهد.
سومین بخش زیر عنوان «اظهار نظر» یا عبارت مد روز «دیدگاه» ارائه میشود. در این بخش، نویسنده نظرات خود را در مورد یک یا چند موضوع بدون لفافه یا تقیه عرضه میکند. او میگوید: من فلانی هستم با فلان عقیده و از دید خودم درباره مسائل اظهار نظر میکنم. به عبارت دیگر، هر نوع گندهنمایی و جوفروشی در این بخش مذموم است. البته در این بخش نیز حفظ احتیاط لازم است به شکلی که عقیده تبدیل به عقده نشود. در بخش اظهار نظر میتوان از همه ابزار جدلی بهره گرفت بی آنکه ضرورت حفظ احترام دیگر عقاید- البته عقایدی که قابل احتراماند- فراموش شود.
به خوبی میتوان دید که دشوارترین بخش روزنامهنگاری ایران بخش اول یعنی خبرنگاری است. در این بخش، دقتی استثنایی در ترسیم تصویر رویدادها ضرورت دارد. بهرهگیری از صفات به جای ترسیم وقایع نشانه تنبلی خبرنگار است. خبرنگاری که از «جمعیتی بزرگ» سخن میگوید دچار این تنبلی است زیرا صفت «بزرگ» از دید همه خوانندگان یکسان نیست. گزارش دادن از «شهری نزدیک به تهران یا لندن» نیز نشانه تنبلی است زیرا صفت «نزدیک» میتواند از یک تا ۱۰۰ کیلومتر یا بیشتر باشد. صفات در واقع مانند چوب بغلهاییاند که مرد لنگ به ناچار به کار میبرد.
دشواری کار خبرنگار، در مقایسه با کار تحلیلگر یا دیدگاهنویس - مثل خود من در این مقاله - در آنچه گفتیم خلاصه نمیشود. او باید صحنه را ترسیم کند، بازیگران در صحنه را بشناساند و در متن تاریخی-فرهنگی- سیاسی آنچه را دیده است قرار دهد.
فکر نوشتن این دیدگاه در آغاز، با خواندن چند گزارش در مجله «نیویورکر» و روزنامه «لوموند» درباره جنبش اعتراضی جاری در ایران و در میان ایرانیان مقیم خارج، شکل گرفت. هیچیک از این گزارشها ممکن نبود از قیف یا غربال کاظم زرنگار بگذرد. حتی میتوانم بگویم که او ممکن بود این گزارشها را شایسته عنوان «اظهار نظر» یا «دیدگاه» نیز نداند. آیا ممکن بود این گزارشهای لهجهدار را به قاطیغوریاس «تبلیغات» یا پروپاگاند تنزل دهد؟ نمیدانم.
اما این گزارشهای بیبیسی فارسی از کنفرانس امنیتی مونیخ بود که کاسه صبر مرا لبریز کرد و به نوشتن این «دیدگاه» منجر شد.
در این گزارشها کوششی آشکار برای تلقین دو تصور متضاد دیده میشود. تصور اول این بود که کنفرانس امنیتی مونیخ یک واقعه مهم جهانی است و عدم دعوت از جمهوری اسلامی نشانه تردید قدرتهای اروپایی نسبت به آینده رژیم خمینیگرای تهران است.
اما واقعیت این است که کنفرانس مونیخ را یک شرکت خصوصی ترتیب میدهد و معرفی آن به عنوان تریبونی برای قدرتهایی اروپایی اغراقآمیز است.
کنفرانس امنیتی مونیخ، مانند سخنسرای اقتصادی داوس و گردهمایی لوسرکل (دایره) در دوران جنگ سرد شکل گرفتند و در شش دهه گذشته مبلغ نظرات زبدگان لیبرال یا نئولیبرال غربی بودهاند. شرکت در این کنفرانسها و بیش از ۲۰ کنفرانس مشابه اما کوچکتر، همواره به دعوت برگزارکنندگان نیست. اشخاص حقوقی یا حقیقی نیز میتوانند با پرداخت حق شرکت - معمولا در حدود ۲۵ هزار دلار- کارت دعوت بگیرند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته برگزارکنندگان این نمایشهای سالانه میکوشند تا با تکیه بر موضوعات روز خود را مهم و بهروز نشان دهند. امسال جنگ اوکراین و بحران سیاسی-اقتصادی در جمهوری اسلامی، سوژههای داغاند. بنابراین کنفرانس امنیتی مونیخ دستور کار خود را با توجه به این دو موضوع شکل میدهد.
اما عدم دعوت از جمهوری اسلامی، بیشک، قابل توجه است. در ۳۰ سال گذشته، قدرتهای اروپایی، گاه همراه با ایالات متحده روی پیروزی جناح «اصلاحطلب» در جمهوری اسلامی شرطبندی کرده بودند و در این مسیر حداکثر کوشش خود را به کار بردند تا تندروها در تهران به حاشیه رانده نشوند. امروز، قدرتهای غربی متوجه شدهاند که این شرط را باختهاند و امکان بازگشت پیروزمندانه «اصلاحطلبان» به مرکز قدرت در ایران، دستکم در آینده نزدیک، وجود ندارد. بدین سان بررسی احتمالات دیگر، بهویژه احتمال شکلگیری جبهه جدیدی از مخالفان رژیم، اهمیت پیدا میکند.
با این حال، عدم دعوت از یک کشور همیشه به معنای دشمنی یا حتی مخالفت با آن نیست. مثلا کنفرانس امنیتی مونیخ که اکنون تبدیل به یک بنیاد غیرانتفاعی شده است از بدو تاسیس در ۱۹۶۳ میلادی تا ۱۹۷۹، سال تغییر رژیم در تهران، تنها یک بار برای ایران دعوتنامه فرستاد. در ۱۹۶۷ میلادی زمانی که ایران در کمک به کاهش تنش بین اعراب و اسرائیل نقشی فعال بر عهده گرفته بود. پس از آن، دولت ایران علاقهای به شرکت در این کنفرانس نداشت زیرا شاه آن را یکی از ابزار قدرتهای غربی در صحنه جنگ سرد میدید و نمیخواست با شرکت در آن نمایش سالانه همسایه شمالی را برنجاند.
دومین تصوری که گزارشهای بیبیسی فارسی عرضه میکرد این بود که شرکت چهرههای شناختهشده از مخالفان جمهوری اسلامی - شاهزاده رضا پهلوی و خانمها مسیح علینژاد و نازنین بنیادی و یکی دو چهره دیگر بریده از «نایاک» - لابی جمهوری اسلامی در آمریکا- اهمیت چندانی ندارد و برعکس، اختلافات آنان را زیر نورافکن قرار میدهد.
خلاصه کنیم: از دید بیبیسی فارسی، کنفرانس امنیتی مونیخ بسیار مهم است اما شرکت چند چهره مخالف جمهوری اسلامی مهم نیست.
ارائه یک نمونه از این خبرنگاری لهجهدار را در آخرین گزارش بیبیسی فارسی از کنفرانس مونیخ میتوان دید. میخوانیم: «در آخرین روز کنفرانس، طرفداران رضا پهلوی تجمع بزرگتری نسبت به روزهای گذشته داشتند. اما رضا پهلوی با آن که گفته میشود در مونیخ است در آن حضور پیدا نکرد.»
یک خبرنگار بدون لهجه احتمالا رضا پهلوی را معرفی میکرد: شاهزاده؟ ولیعهد؟ مدعی پادشاهی؟ از سوی دیگر «تجمع بزرگتری نسبت به روزهای گذشته» یعنی چه؟ چقدر بزرگتر؟ طرفداران رضا پهلوی چه کسان یا چه گروههایی هستند؟ گفته میشود یعنی چه کسی گفته است؟
سپس میخوانیم: «در این تجمع عکسهای سلطنتطلبانی مانند فریدون فرخزاد که گفته میشود قربانی جمهوری اسلامیاند در کنار عکسهایی از پرویز ثابتی شخصیت جنجالی و رییس اداره دوم ساواک که به نقض حقوق بشر متهم است دیده میشد.»
فریدون فرخزاد در عبارت «سلطنتطلبی» خلاصه میشود. به کار بردن خصلت «جنجالی» برای پرویز ثابتی در یک «دیدگاه» قابلقبول است اما در یک گزارش خبری قابل قبول نیست. از این گذشته، خبرنگار بیبیسی او را به اشتباه «رییس اداره دوم ساواک» معرفی میکند و نمیگوید ثابتی کی و کجا و از سوی چه مقام قضایی به «نقض حقوق بشر» متهم شده است. اتهام یک مفهوم قضایی است و به کار بردن آن بیرون از آن متن را باید تهمت و افترا خواند. یک خبرنگار جدی هرگز وارد بازی تهمت و افترا نمیشود.
سپس میخوانیم: «به گفته کسری ناجی همه طرفداران رضا پهلوی موافق حضور خانم علینژاد در این گردهمایی نبودند و برخی به حضور او واکنش منفی نشان دادند.»
در اینجا نیز فرض بر این است که همه خوانندگان گزارش بیبیسی، کسری ناجی را میشناسند و نظر او را به عنوان یک صاحبنظر ارج مینهند. گزارشگر، که هویتش روشن نیست، از کجا میداند که «همه طرفداران رضا پهلوی» چه نظری داشتند؟ آیا او با همه آنان مصاحبه کرده است؟ آن «برخی که واکنش منفی نشان دادند» چه کسانی بودند و آن واکنش را چطور نشان دادند؟ آیا لااقل یک نقل قول از یک «طرفدار رضا پهلوی» لازم نیست؟
گزارشگر بیبیسی ادامه میدهد: «مسیح علینژاد در این گردهمایی بر اتحاد مخالفان تاکید کرد.» به عبارت دیگر «طرفداران رضا پهلوی» تفرقهافکناند و خانم علینژاد مبلغ اتحاد. خواننده گزارش حتما خواهد پرسید: «پس چطور خانم علینژاد توانست در تجمع طرفداران رضا پهلوی بر اتحاد مخالفان تاکید کند؟ از این گذشته، چرا اجتماع طرفداران رضا پهلوی تجمع است اما وقتی خانم علینژاد ظاهر میشود به صورت دلنشین «گردهمایی» درمیآید؟
مخالفت با رضا پهلوی یا کلا دودمان پهلوی و یا حتی کل فرهنگ و نظام مشروطه حقی است محفوظ برای همگان. اما این حق نباید در لباس گزارش خبری اعمال شود. سردبیران بیبیسی فارسی میتوانند نظر خود را در قالب یک سرمقاله یا «دیدگاه» عرضه کنند همانطوری که هر سال دهها مقاله یا «دیدگاه» ضدپهلوی و ضدمشروطه را که از سوی خوانندگان فرستاده شده است ارائه میدهند. اما آمیختن عقیده، آن هم عقیده تبدیل شده به عقده، با گزارش خبری از منظر اخلاف روزنامهنگاری پذیرفتنی نیست.
یک مقایسه گزارشهای بیبیسی فارسی از کنفرانس امنیتی مونیخ با گزارشهای بیبیسی به زبان انگلیسی از همان کنفرانس تفاوت خبرنگاری لهجهدار و خبرنگاری بیلهجه یا به قول انگلیسها اتیتود را نشان میدهد. یک مقایسه دیگر - میان گزارشهای بیبیسی فارسی و گزارشهای رادیو فرانسه بینالمللی به فارسی برای همه علاقهمندان به مبحث روزنامهنگاری جالب خواهد بود.
زرنگار همواره اصرار داشت که میان گزارش خبری و مقالات دیدگاهی یک دیوار آهنین لازم است. در گزارش خبری، شما به عنوان خبرنگار نقش مرکزی ندارید در حالی که در بخش اظهار نظر و دیدگاه، پرچم خود را از جیب درمیآورید، خودتان را معرفی میکنید و نظرتان را توضیح میدهید.
در این دیدگاه، هدف این نیست که بیبیسی را تخطئه کنیم. بیبیسی هنوز نیز یکی از بهترین و حرفهایترین کانالهای روزنامهنگاری جهانی است. درست به همین جهت است که عرضه خبرنگاری لهجهدار در چنین کانالی هم آشفتگیآور است و هم تاسفانگیز.