توافق ایران با عربستان سعودی زیرنظر پکن، تهران را با چالشهای پرسشانگیزی مواجه کرده است که غلبه بر آنها کار آسانی نخواهد بود. از جمله اینکه تهران تا چه حد میتواند بر تعهد خود مبنی بر مداخله نکردن در امور کشورهای عربی پایبند بماند؟ با پروژه منطقهای گسترده خود موسوم به «حکومت جهانی اسلام» چه خواهد کرد؟ پروژهای که ۴۰ سال روی آن کار کرده است تا امپراتوری کهن هخامنشی را در قالب حکومت اسلامی خمینی احیا کند. آیا از نفوذی که بر یمن، عراق، سوریه و لبنان به دست آورده و از گروههای شبهنظامی که با هزینه کردن مبالغ گزاف و سلاحهای فراوان در این کشورها به وجود آورده است، صرفنظر خواهد کرد؟ با توافق هستهایاش با غرب چه میخواهد بکند؟
روشن است که در حال حاضر و تا اطلاع ثانوی، سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر سختگیری، سرکوب و بازداشت مخالفان، معترضان و حتی روشنفکرانی است که خواستار همهپرسی درباره قانون اساسی و نوع نظاماند. اما سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر رویکرد «نگاه به شرق» استوار شده است که در چارچوب آن، هم برای پررنگ کردن نقشش در منطقه و جهان تلاش میکند و هم برای حفظ دستاوردهایش در جهان عرب.
جمهوری اسلامی از کانال وزارت امور خارجه، با زبان نرم و انعطافپذیر با جامعه جهانی سخن میگوید اما از کانال سپاه، با زبان سخت و آشتیناپذیر. به طوری که سردار اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس، میگوید: «قدس هدف نهایی ما نیست، هدف متوسط ما است. ما با طرد نیروهای آمریکایی از منطقه بخشی از انتقام خون حاج قاسم سلیمانی را گرفتیم و کماکان به فعالیتهای انتقامجویانه خود ادامه خواهیم داد.» از سوی دیگر، ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی ایران، بر این باور است که «حضور ایران در منطقه امنیت منطقه را تامین میکند، اما حضور نیروهای بیگانه تهدیدی برای امنیت منطقه است. پیام ما به نیروهای آمریکایی این است که هرچه زودتر منطقه را ترک کنید. ما از ملتهای مسلمان حمایت خواهیم کرد و آنها را در شرایط دشوار تنها نخواهیم گذاشت».
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
درباره توافق هستهای هم باید گفت که بازگشت آمریکا به این توافق، اکنون روی میز قرار ندارد. فرقی نمیکند دولت بایدن آن را در حال «احتضار» بداند یا جمهوری اسلامی به آن بیتوجهی نشان دهد؛ گرچه وزارت امور خارجهاش هنوز هم از پیشنهادهای آمریکا از طریق میانجی سخن میگوید. هرچه باشد، پس از خروج دونالد ترامپ چنین به نظر میرسد توافقی که میان ۵+۱ و ایران منعقد شد، تنها توافقی میان آمریکا و ایران بود؛ وگرنه چرا ایران در واکنش به خروج آمریکا، با افزایش میزان غنیسازی اورانیوم و کاستن از نظارت بازرسانهای بینالمللی، بسیاری از مفاد توافق را نقض کرد، بدون اینکه به کشورهای فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه و چین که به توافق پایبند ماندهاند، اعتنایی کند؟ و چرا کشورهای یادشده واکنشی نشان ندادند؟
البته از اظهارات رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، چنین برمیآید که دولت جو بایدن کماکان به بازگشت به توافق هستهای تمایل دارد. این در حالی است که سوزان مالونی، معاون موسسه بروکینگز و مدیر برنامه خارجی در آن، از «طرح ب برای مهار جمهوری اسلامی» سخن میگوید. به باور او، «تلاشهای بایدن برای بازگشت به توافق هستهای سه ضربه خورد: پهپاد فرستادن تهران برای روسیه، خیزش مردمی در ایران پس از کشته شدن مهسا امینی و شعلهور شدن آتش جنگ در اوکراین».
سوزان مالونی چنین نتیجه میگیرد: «سر گرفتن معاملهای که به دلخواه ایران باشد، دیگر مصلحت نیست. دولت آمریکا باید اعتراف کند که بازگرداندن توافق هستهای به حالت قبلیاش غیرممکن است. گرچه دولت آمریکا تاکنون در سیاست خود را در برابر ایران بازنگری نکرده، نبود جایگزین به معنای ممکن بودن وضع موجود نیست.»
این در حالی است که بایدن مکرر تاکید میکند اجازه نخواهد داد ایران صاحب سلاح هستهای شود. از سوی دیگر، هرتسی هالوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، میگوید: «اسرائیل توانایی و آمادگی دارد که بدون کمک آمریکا، برای حمله پیشگیرانه علیه ایران اقدام کند.»
اما دو چیز را همه میدانند؛ نخست اینکه در حال حاضر نه گزینه نظامی موفقی وجود دارد و نه گزینه دیپلماسی موفقی. دوم اینکه اگر تهران در فکر ساختن سلاح هستهای نبود و اگر نمیدانست که با توافق و بیتوافق به آن دست خواهد یافت، این همه هزینه نمیپرداخت و این همه تحریم را تحمل نمیکرد.
به هر صورت آنچه پیش از همه و پس از همه اهمیت دارد، امنیت، ثبات و توسعه اقتصادی منطقه است که برای دستیابی به آن، میتوان بهرغم همه چالشها به توافق پکن امید بست.
© IndependentArabia