اینکه واصف باختری، شاعر، مترجم، نویسنده و ادیب نامدار زبان فارسی، سرانجام رخت سفر بست و رهسپار ابدیت شد، اندوه عظیمی است، اما قافلهسالارانی چون او وظیفه و دینی دارند که باید قبل از رفتن به سمت راه بیبازگشت، ادا کنند و باختری این دین را چنانکه درخور شان او بود ادا کرد.
مرگ واصف باختری ضایعه جبرانناپذیری برای ادبیات فارسی عصر امروز است، اما آنچه از او برجای مانده، میراث درخشانی است که جای خالی او را تا آیندههای دور در زبان و ادبیات فارسی پر خواهد کرد.
واصف باختری، در ۸۱ سال عمر پرثمرش در افغانستان و نیز در زمان مهاجرت، بیش از ۲۰ اثر ارزشمند ادبی بهاضافه مقالهها و سخنرانیهای با ارزش، از خود برجای گذاشت که بخش قابللمس ادبیات و شعر امروز فارسی را تشکیل میدهد. هشت اثر برجای مانده از او در قالب اشکال مختلف شعر، از کلاسیک تا آزاد و شعر موزون معاصر، به نامهای «...و آفتاب نمیمیرد، از معیاد تا هرگز، از این آیینه بشکسته تاریخ، دیباچهای در فرجام، تا شهر پنج ضلع آزادی، در استوای فصل شکستن، مویههای اسفندیار گمشده و دروازههای بسته تقویم»، نمونههای درخشان شعر فارسی بهویژه در افغانستاناند.
باختری متولد ۱۳۲۱ خورشیدی است. او از جوانی در زمینه ادبیات و تولید آثار ادبی و هنری فعالیت کرده و تا سالهای پایانی عمرش این وظیفه را به کمال رسانده است. باختری در ۱۳۴۵ خورشیدی مدرک لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه کابل گرفت و بلافاصله در بخش تالیف و ترجمه وزارت آموزش افغانستان مشغول به کار شد. او سپس به آمریکا رفت و مدرک فوقلیسانس در رشته آموزشوپرورش را از دانشگاه کلمبیای نیویورک به دست آورد و با بازگشت به افغانستان، دوباره به کار درزمینه تالیف و ترجمه پرداخت.
باختری را بهعنوان یکی از خوشحافظهترین ادیبان افغانستان میشناسند، زیرا او بر تاریخ ادبیات فارسی اشراف کامل داشت و نیز تاریخ افغانستان و منطقه را بهخوبی میدانست. علاوه بر این، او در زمینه عرفان و فلسفه نیز فعال بود و به همین دلیل برخی از آثار عرفانی و مقالات فلسفی ماندگار نیز از او برجای مانده است. آثاری همچون نردبان آسمان (مقالاتی در باب شعر و اندیشه مولانا جلالالدین محمد بلخی)، سرود و سخن در ترازو (پژوهشهای در باب عروض)، گزارش عقل سرخ، درنگها و پیرنگها، بازگشت به الفبا و در اشراق ثانیههای شرقی، از جمله نوشتهها و آثار ارزشمند باختری درزمینه پژوهش فلسفه و عرفاناند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همعصران او، باختری را شاعری با خیالی تحسینبرانگیز میدانند و بر این باورند که ترکیب دانش و اشراف بر زبان، تاریخ، جامعه و آمیختن آن با ذهنی خیالپرداز و شاعرانه، سبب خلق آثار شکوهمند واصف باختری شده بود. مخدوم رهین، نویسنده و وزیر پیشین اطلاعات و فرهنگ افغانستان، در پیامی به مناسبت درگذشت واصف باختری، او را از شاعران بزرگ زبان فارسی خواند و گفت: «شعر او در تاریخ ادب یادگار خواهد ماند.»
شاعران و نویسندگان عصر حاضر افغانستان بر این باورند که جایگاه واصف باختری در زبان و ادبیات فارسی بهمثابه هدیهای برای ادبیات و فرهنگ قرن بیستم بود. حضرت وهریز، نویسنده و مترجم اهل افغانستان، جایگاه واصف باختری را فراتر از مرزهای جغرافیای سیاسی افغانستان و همسنگ نیما یوشیج، احمد شاملو و اخوان ثالث، شاعران بلندآوازه ادبیات معاصر فارسی، معرفی کرده است.
شعر واصف باختری بهعنوان یکی از عالیترین نمونههای شعر اجتماعی و تاثیرگذار بر روان جامعه فارسیزبان شناخته میشوند. غزلهایی همچون:
مباد بشکند ای رودها غرور شما
که این صحیفه شد آغاز با سطور شما
شبان تیره لبتشنگان بادیه را
شکوه صبحدمان میدهد حضور شما...
از نمونههای ماندگار غزل معاصر فارسی شناخته میشوند.
آنچه در مورد واصف باختری زبانزد است، اشراف و وقوف کامل او بر ادبیات کلاسیک فارسی و نیز ادبیات معاصر جهان است. کسانی که با او در ارتباط بودهاند، همیشه از ذهن و اندیشه مدرن این پیرمرد خردمند سخن گفتهاند. باختری به زبانهای انگلیسی و عربی تسلط داشت و به همین دلیل ترجمههای درخشانی از شاعران آمریکایی، برزیلی، کلمبیایی، هندی، کرد و روسی دارد. مجموعه «آبهای شعر جهان آلوده نیستند» و «ماهیگیر و ماهی طلایی» از نمونههای کار ترجمه این شاعر فارسیزبان است. البته شعرهای واصف باختری نیز به زبانهای انگلیسی، چکی، روسی و آلمانی برگردان شدهاند.
این شاعر بیبدیل به همان اندازه که بلندآوازه و معروف است، به همان پیمانه درویشمآبانه زیست و از دنیا رفت. با وجود تمام دشواریها، واصف باختری در سالهای جنگ داخلی در افغانستان زندگی کرد و سرانجام در ۱۳۷۵ خورشیدی مجبور به مهاجرت به پاکستان شد و برای پنج سال در آنجا ماند تا اینکه در ۱۳۸۰ خورشیدی به آمریکا رفت و همانجا ساکن شد. او در سالهای پسین عمرش، در سکوت و انزوا به سر برد و حضور زیادی در اجتماع نداشت. دلیلش هم شاید از یکسو بیماری و ضعف جسمی و از سوی دیگر سرخوردگیهای ناشی از غربت و دوری از سرزمین و مخاطبان واقعی بود.
با همه این اوصاف، واصف باختری بهعنوان یکی از طلایهداران ادبیات و زبان فارسی در عصر ما، دینش را به ادبیات و جامعه فارسیزبان ادا کرد و در ۲۸ تیرماه ۱۴۰۲ خورشیدی در آمریکا چشم از جهان فرو بست و سبکبال و شکوهمند راهی دیار ابدی شد.