۷۸ سال پیش در چنین روزهایی، در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ و پس از پایان جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد با اهداف مشخصی نظیر جلوگیری از جنگ، حفظ صلح و امنیت بینالمللی، توسعه روابط دوستانه بین ملل گوناگون و همکاری در حل مشکلات بینالمللی و صیانت از حقوق بشر رسما آغاز به کار کرد.
در آن روزها و در روزگاری که جهانیان دو جنگ جهانی ویرانگر را پشت سر گذاشته بودند، هدف از تشکیل چنین نهاد مهمی جلوگیری از جنگهای بیشتر و حلوفصل مشکلات بینالمللی برای تامین صلح و ثبات جهانی بود.
کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم اساسنامه سازمان ملل متحد را نوشتند و برای پنج کشور به عنوان حافظان و بانیان صلح و ثبات در جهان که اعضای ثابت شورای امنیت نام گرفتند، حق وتو یا همان تصمیمگیری مطلق درباره موضوعهای کلیدی را در اساسنامه گنجاندند.
۵۰ کشور در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ اساسنامه سازمان ملل را امضا و با تشکیل و تاسیس آن موافقت کردند.
در طول ۷۸ سال گذشته، جهان جنگهای بیشماری را به خود دید اما خوشبختانه هیچکدام از این جنگهای خانمانسوز به جنگ جهانی سومی تبدیل نشدند و سازمان ملل متحد نقش بازدارندهای را ایفا کرد؛ با وجود این در بسیاری از موارد نتوانست درگیریها را متوقف کند یا موجب دستیابی به صلحی دائمی شود.
این مقدمه و شرحی بر سالگرد تاسیس سازمان ملل متحد را بدین منظور نوشتم تا از این دریچه و از پنجره این نهاد به امروز و وضعیت بغرنج جهانیان بنگریم و به عملکرد نهادی نگاه کنیم که بهزودی ۸۰ ساله میشود و سازوکارهای قدیمی آن دیگر نمیتواند نیازهای امروز جهانیان را پاسخ دهد.
شورای امنیت، نهادی که اعضای آن حق وتو (رد بیقیدوشرط قطعنامهها) دارند، دیگر در جهت امنیت و صلح بینالملل کار نمیکند، زیرا آنها در این شورا بر اساس منافع ملی کشور متبوعشان رای میدهند و عمل میکنند.
حقیقت این است که چنین سوءاستفادهای از ابزار قدرت جهان را به سوی جنگهایی بزرگ و اجتنابناپذیر سوق میدهد.
میزان و ملاک این قضاوت ناخرسندی و نادیده گرفته شدن رای جامعه جهانی، یعنی ۱۹۳ عضو دیگر مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که رای آنها در رد یا قبول قطعنامههایی که باید اکثریت اعضا به آن رای بدهند، غیرالزامآور شمرده میشود. به عبارت سادهتر، هیچ انگاشتن ملل و کشورهای عضو در مقابل پنج کشوری که عضو دائم شورای امنیت سازمان مللاند.
پیش از آنکه بخواهم درباره بزرگترین بحران کنونی خاورمیانه یعنی جنگ اسرائیل با گروه تروریستی حماس در نوار غزه بنویسم، توجه خوانندگان را به جنگ فرسایشی و ناتمام روسیه با اوکراین جلب میکنم. جنگی که به دلیل عضویت روسیه در شورای امنیت و حق وتو این کشور، بدیهی بود که محکومیت روسیه را پی نخواهد داشت و این کشور تمامی قطعنامههای پیشنهادی برای آتشبس یا محکومیت خود را وتو میکرد.
اروپاییها و آمریکا (از دیگر اعضای دائمی شورای امنیت) هم از آنجا که در این جنگ جانب اوکراین را گرفتند و به این کشور سلاح و تجهیزات جنگی ارسال میکنند، امکان میانجیگری یا بیطرفی لازم را برای حلوفصل بحران موجود در اروپای شرقی ندارند.
بنابراین جنگ در اوکراین به قوت خود باقی است و وزنکشی بین غرب و شرق همچنان به عنوان بزرگترین تهدید برای جامعه بشری محسوب میشود. تهدیدی که می تواند ابرقدرتها را وارد یک جنگ هستهای کند و نیمی از کره زمین یا تمامی آن را به نابودی کشاند.
الکساندر لوکاشنکو، رهبر بلاروس و متحد پوتین، میگوید که اوکراین و روسیه به بنبست رسیدهاند و باید برای پایان دادن به درگیری مذاکره کنند. به عبارتی دیگر، او میگوید که سازمان ملل متحد به دلیل جهتگیری خاص اعضای شورای امنیت از حلوفصل جنگ روسیه و اوکراین معذور است و میانجی وجود ندارد، بنابراین دو سر قضیه باید وارد میدان شوند و مذاکره کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بحران امروز ما در خاورمیانه با شعلهور شدن جنگ اسرائیل در پی حمله تقبیحشده گروه تروریستی حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر آغاز شد اما پیامدهای این فاجعه انسانی و اخلاقی بهآسانی میتواند نهتنها هر دو سوی مرز در نوار غزه و اسرائیل، که کشورهای دیگر منطقه را نیز درگیر و وارد این بحران کند.
آنچه امروز خانه فلسطینیها در نوار غزه را میسوزاند و جان صدها گروگان اسیر تروریستهای حماس را به خطر انداخته است، نبود سازمانی بینالمللی برای میانجیگری و اقدام سریع برای حفظ صلح و امنیت جهانی است.
سه عضو اصلی و قدرتمند جهان یعنی ایالات متحده آمریکا، فرانسه و بریتانیا و کشورهای بزرگ دیگر در غرب یعنی آلمان و ایتالیا نیز در این مناقشه طرف اسرائیل را گرفتهاند؛ به این معنا که خود را یکی از طرفهای این دعوا کرده و راه را برای حل بحران و میانجیگری بیطرفانه بستهاند.
هدف از نگارش این مقاله بررسی عملکرد سازمان ملل متحد است نه سیاستگذاری کشورهای مستقل و بحث اصلی من درباره ناکارآمد بودن شورای امنیت سازمان ملل و ناتوانی این نهاد به دلیل «طرف اصلی بودن» اعضای ثابت آن در بزرگترین جنگها و درگیریهای معاصر است.
هنگامی که نخستوزیر بریتانیا برای اعلام همبستگی با دولت اسرائیل به این کشور سفر میکند، در پرواز یک مقام رسمی دولتی، موشکهای جنگی به اسرائیل برده میشود تا برای حمله به غزه استفاده شوند؛ اقدامی بیسابقه که به کشورهای عرب و مسلمان بهوضوح نشان میدهد که بریتانیا از جنگ حمایت میکند.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا، که از بیش از ۳۰۰ میلیون آمریکایی فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و قوم نمایندگی میکند، بهمحض ورود به اسرائیل میگوید که من به عنوان یک یهودی به اینجا آمدهام. عبارتی که همچنان پس از دو هفته ذهن مردم کشورهای مسلمان در منطقه را درگیر کرده و احساسات مذهبی آنها را برانگیخته است. این سخن بلینکن حتی در آمریکا، کشوری که صدها میلیون شهروند مسیحی و مسلمان را در خود جای داده، این سوءتفاهم را ایجاد میکند که جنگ حماس و اسرائیل یک جنگ مذهبی است.
عواقب چنین جهتگیریهایی از جانب اعضای ثابت شورای امنیت دامن زدن به اختلافها و تشدید درگیریها خواهد بود و به همین دلیل است که اینک سازمان ملل متحد تواناییاش را برای ایجاد امنیت و برقراری صلح جهانی از دست داده است. اعضای ثابت شورای امنیت یا در حال جنگ با یکدیگر در اوکرایناند یا به جای گسترش روابط دوستانه میان کشورها به تشدید درگیریها و نفرتپراکنیها دامن میزنند.
بیطرف نبودن اعضای ثابت شورای امنیت و اقدامهایی که در جهت منافع کشور یا دولتشان انجام میدهند، جهانیان را در آستانه آغاز بزرگترین جنگ بشریت پس از جنگ جهانی دوم قرار داده است.
چه کسی و چه نهادی میتواند صلح برقرار کند؟
عربستان سعودی به عنوان بزرگترین کشور مسلمان که به دلیل وجود قبلهگاه و حرمین شریف مسلمانان دارای اعتبار و احترامی خاص است، میتواند به نمایندگی از منطقه به عنوان میانجی برگزیده شود. رابطه خوب عربستان سعودی و کشورهای منطقه با کشور چین، از دیگر اعضای شورای امنیت و تنها کشوری که در این مخاصمه جانب هیچکدام از طرفین دعوا را نگرفته است، ترکیب مناسبی به نظر می رسد.
چین همانگونه که به دلیل داشتن رابطه با ایران و عربستان سعودی توانست گره کور کدورت هفت ساله این دو کشور را باز کند، ای بسا این بار هم به دلیل آنکه همچنان با غرب و شرق مراوده دارد و وزنهای مهم به شمار میرود، بتواند با همکاری عربستان سعودی جنگ در خاورمیانه را نیز متوقف کند.
موضوع اوکراین و روسیه نیز همچنان خطر بالقوهای برای برخورد نهایی دو کشور هستهای یعنی ایالات متحده آمریکا و روسیه به شمار میرود. جو بایدن در سخنرانی افتتاحیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از تغییرات در سازمان ملل و شورای امنیت گفت یا به عبارتی واضحتر، از اجماعی برای خلع ید روسیه از شورای امنیت سخن راند.
آنچه او گفت، خطرناکتر از دو جنگی است که اینک امنیت و صلح جهانی را تهدید میکند. اخراج یا تعلیق عضویت روسیه از شورای امنیت به معنای شروع جنگ جهانی سوم است. به این ترتیب سازمان ملل متحد که بر اساس عدالت، برابری و حفظ حقوق ملتها تاسیس و پایهریزی شد، امروز به محل مناقشه و جهتگیریهایی تبدیل شده است که میتواند درگیریهای بیشتری ایجاد کند.
در نهایت، اصلاحات بنیادی در عملکرد سازمان ملل متحد برای استمرار صلح و ثبات در جهان ضروری است. تصمیمگیریها بر اساس رای همه اعضای سازمان ملل متحد و بدون حقکُشی و استانداردهای دوگانه میتواند ضامن بقای بشریت، تمدنها و اعتبار قائل شدن برای کشورهای کوچک و بزرگ جهان باشد. در این رای مساوی، ائتلاف کردن برای داشتن اکثریت کاری اخلاقی و قابل دفاع است، اما عملکرد امروز سازمان ملل و شورای امنیتی که نزد جهانیان از آن خلع اعتبار شده است، غیرقابل دفاع است.
امید آن را داشته باشیم که از دل بحرانهای بزرگ کنونی، جوانه نهادی همهگیر و مطابق با خواست بشر قرن ۲۱ بیرون بیاید تا جایگزین نهاد فرمایشی و مستعمل کنونی سازمان ملل متحد بر اساس منشور ۷۸ ساله مصوب سال ۱۹۴۵ شود.