در مصاحبه سخنگوی حماس با شبکه خبری العربیه این پرسش مطرح شد که اگر خواسته امروز شما برقراری آتشبس و عقبنشینی کامل اسرائيل از نوار غزه است، پس دستاورد شما از عملیات هفتم اکتبر چیست؟ آیا وضعیت نوار غزه قبل از حوادث ۷ اکتبر اینگونه نبود؟ سخنگوی حماس پس از اندکی تامل گفت: «هفتم اکتبر راه را بر طرح خطرناکی که اسرائيل برای آینده نوار غزه داشت، بست.»
این پاسخ نیازی به اظهار نظر ندارد و چیزی بیش از یک توجیه غیرمنطقی نیست. پاسخ واقعی این است که حماس عمدا یا ناخواسته اشتباه بزرگی مرتکب شد. شاید روزی یحیی سنوار آنچه را حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، پس از جنگ ژوییه ۲۰۰۶ گفت، بازگو کند و بگوید اگر میدانستم عملیات هفتم اکتبر به نفع اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران تمام میشود، هرگز چنین اقدامی انجام نمیدادم. به همین دلیل نه اسرائیل خواستار پایان جنگ در نوار غزه است و نه جمهوری اسلامی ایران.
در طول بیش از ۹ ماه گذشته و با وجود ویرانی گسترده نوار غزه، کشته شدن دهها هزار غیرنظامی و آواره شدن صدها هزار نفر دیگر، جمهوری اسلامی همچنان حماس را به رد کردن هرگونه راهحل سیاسی و تلاش برای ادامه جنگ تشویق میکند. از سوی دیگر، برای اینکه آتش جنگ خاموش نشود، حزبالله لبنان را تحت فشار قرار میدهد تا بدون توجه به اینکه ساکنان جنوب لبنان چه فاجعهای را متحمل میشوند، جنگ حمایتی از حماس را ادامه دهد.
از این رو حماس و حزبالله هرگونه راهحل سیاسی و مسالمتآمیز را رد میکنند و بدون در نظر گرفتن عواقب ناگوار جنگ برای ساکنان نوار غزه و جنوب لبنان، هر کاری میکنند تا جنگی که سرانجام آن به سود تلآویو و تهران است، پایان نیابد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
برای این دو سازمان [حزبالله و حماس] منافع رژیم جمهوری اسلامی بیشتر از منافع ملتهای لبنان و فلسطین اهمیت دارد. به همین دلیل درگیریهای منطقه با توجه به نوسان تنش بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا کاهش و افزایش مییابد. هرگاه در مذاکرات جمهوری اسلامی با واشینگتن پیشرفتی حاصل شود، آتش جنگ در منطقه فروکش میکند و زمانی که تنش بین رژیم تهران و واشینگتن شدت گیرد، آتش جنگ در منطقه شعلهور میشود.
در لبنان، حزبالله ابتکار فرانسه را برای حل بحران لبنان نادیده گرفت و با خودداری از پاسخگویی به تلاشهای کاخ سفید، آموس هوخشتاین، مشاور ارشد و فرستاده ویژه رئیسجمهوری آمریکا در امور لبنان، را با نتایجی منفی و ناامیدکننده به واشینگتن بازگرداند.
با این حال، جمهوری اسلامی ایران مانند ایالات متحده به گسترش دامنه جنگ در منطقه تمایلی ندارد. هدف رژیم تهران از ادامه جنگ، تقویت موضع جمهوری اسلامی در مذاکرات بینالمللی و دور نگه داشتن جنگ از قلمرو ایران است.
هدف جمهوری اسلامی از ادامه جنگ در منطقه چیست؟
عمدهترین هدف جمهوری اسلامی از ادامه نبرد در منطقه مشغول کردن اسرائيل به جنگ است تا تاسیسات هستهای و موشکی رژیم ایران از خطر حملات اسرائیل در امان بمانند و تهران بتواند با استفاده از فرصت درگیری اسرائيل در جنگ، برنامههای هستهای و موشکی خود را توسعه دهد و به آستانه تولید سلاح هستهای برسد.
از سوی دیگر، در حالی که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در راه است، رژیم ایران به دنبال تشدید شکاف بین تلآویو و واشینگتن است. رژیم ایران بر این باور است که ادامه جنگ در غزه و جنوب لبنان واشینگتن را به دادن امتیاز از جمله به رسمیت شناختن منافع جمهوری اسلامی در منطقه وادار میکند و باعث میشود آمریکا به جای ادامه سیاست «مهار ایران»، به حقیقت نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه اذعان کند. اینکه حسن نصرالله قبرس را تهدید میکند، هم نشاندهنده تلاش جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن برای اجرایی کردن همین سیاست است.
ادامه جنگ برای اسرائيل چه نفعی دارد؟
دولت نتانیاهو که با چالشهای متعددی روبرو است، ادامه جنگ را در زمینههای مختلف به سود خود میداند. هدف تلآویو از ادامه جنگ دستیابی به «بازدارندگی بلندمدت»، مشابه آرامشی که بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۲۳ در جنوب لبنان تجربه کرد، نیست، بلکه اسرائیل به دنبال «بازدارندگی دائمی» است که از تکرار عملیات نظامی مانند آنچه هفتم اکتبر گذشته در مرزهای جنوبی اسرائيل اتفاق افتاد، در جنوب لبنان جلوگیری کند.
اسرائیل علاوه بر تلاش برای ایجاد سیاست بازدارندگی دائمی، نمیخواهد توازن قدرت در منطقه به نفع گروههای نیابتی جمهوری اسلامی مانند حزبالله، حشدالشعبی و شبهنظامیان حوثی تمایل پیدا کند و قصد دارد با دور راندن حزبالله از مناطق نزدیک به مرز، زمینه بازگشت شهروندان ساکن شمال اسرائيل به خانههایشان را فراهم کند.
با آنکه نتانیاهو و مخالفان دولت او در زمینههای مختلف با هم اختلافنظر دارند، همه گروهها و احزاب اسرائيلی در قبال حزبالله و لزوم پایان دادن به خطر این حزب دیدگاه مشترکی دارند.
در حالی که ادامه جنگ در منطقه به سود دولت اسرائيل و جمهوری اسلامی است، لبنان از درگیری بیهودهای که جز ویرانی و کشتار، دستاورد دیگری برای مردم لبنان ندارد، هیچ سودی نمیبرد. دولت لبنان که با تسلیم شدن در برابر خواستههای نامشروع شبهنظامیان حزبالله اعتبار و حیثیتش را از دست داده است، بدون اینکه قادر باشد کوچکترین تصمیمی برای نجات کشور اتخاذ کند، همچنان نظارهگر صحنه فروپاشی لبنان است. سکوت رهبران سیاسی لبنان در برابر تهدید حزبالله به قبرس هم نشان میدهد که قدرت واقعی لبنان در دست حزبالله است، نه در دست دولت.