ابن خلدون میگوید: مردم در حال آرامش با هم برابر اند، اما زمانیکه بلا و سختی پیش میآید، از هم متفاوت میگردند.
اگر سیاست هنر تعامل در محدوده ممکنات است، پس باید جنگ را هنر تعامل در محدوده اموری بدانیم که سیاست از حل آن ناتوان است. اما مشکل این جا است که بعضی جنگها پایان ناپذیر است؛ مانند جنگ افغانستان که در نخست روی عوامل مشخصی آغاز شده بود، اما تا امروز روی عوامل نامعلومی جریان دارد و معلوم هم نیست که چه وقت پایان مییابد.
جنگ افغانستان طاعونی بود که ویروس آن در همه جای دنیا پخش شد. در این جنگ که تقریبا به جنگ جهانی سوم شبیه بود، کشورهای بزرگ مداخله کردند و کشورهای کوچک را نیز با زور و یا خوشی به دنبال خود کشاندند. افغانستان به باتلاقی تبدیل شده بود که هر کس تلاش میکرد دیگری را در این باتلاق بیندازد. از جانب دیگر، سازمان ملل متحد هم زمینه تداوم آن را فراهم کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سال ۱۹۷۸ که اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد، این جنگ آغاز گردید و تا همین لحظه ادامه دارد. این جنگ را سازمان استخبارات آمریکا، تبدیل به یک جنگ مقدس دینی کرد، اما پس از سرنگونی شوروی، این جنگ به یک طاعون واگیر مبدل شد که نخست در جمهوریتهای استقلال یافته شوروی گسترش یافت، سپس در اروپای شرقی، به ویژه در میان جمهوریتهای یوگوسلاوی، شیوع پیدا کرد، اما تا هنوز شعله آن در آنجا خاموش نشده بود که تازه در سومالی و عراق مشتعل شد، تا این که بهار عربی از راه رسید و در رویارویی با همین طاعون افغانی قرار گرفت.
این طاعون در قاره اروپا، ریشه کن شد، اما توسط سربازان آمریکایی به سومالی و عراق منتقل گردید و در قارههای آسیا و آفریقا گسترش پیدا کرد. البته آمریکا هرجا که به بهانه پخش صلح و دموکراسی پا میگذارد، جنگهای پایان ناپذیری را به دنبال خود به آنجا میبرد. جنگ میان کلسیای اورتودوکس و کلسیای کاتولیک، در جهان مسیحیت به پایان رسید، اما بجای آن جنگ خونینی میان شیعه و سنی در جهان اسلام در گرفت.
در حالیکه جنگ افغانستان به یک طاعون جهانی تبدیل شده و اکنون عنوان تروریسم بین المللی را به خود گرفته است، اما به تازگی طاعون دیگری به نام کرونا سر برآورده و سراسر جهان را در بر گرفته است.
زمانیکه طاعون افغانستان، در سومالی، عراق، سوریه، یمن و لیبی، گسترش یافت، در آغاز هیچ کس مانع گسترش آن نشد؛ زیرا این درگیریها به عنوان جنگهای داخلی خوانده میشد و گفته میشد که جنگهای داخلی، متعلق به خود همان کشورها است و دخالت در آن نقض حاکمیت ملی آنها به حساب میرود!! اما بعدها زیر نام تروریسم بین المللی آن را متعلق به همه جهان دانسته و اقدام به مداخله کردند، تا نتایج حاصله از این جنگها را به نفع خودشان مصادره کنند. مداخله روسیه، ترکیه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا در کشورهای یادشده همه در همین چارچوب قرار میگیرد.
پس از طاعون جنگ افغانستان، مشکل محیط زیست و گازهای گلخانهای مطرح شد و اکنون طاعون کرونا دهن باز کرده است.
ترامپ رئیس جمهور آمریکا، توانست گریبان خود را به گونه موقت از چنگال گازهای گلخانهای رها سازد، اما ترفندهایش در برابر کرونا کارگر نیفتاد و ممکن است به رسوائیش منتهی گردد، حتی تعویذی را که به نام «توافقنامه صلح آمریکا و طالبان» بیرون داد و هم چنان قرنطینه کردن آمریکا، نمیتواند سودی به حالش داشته باشد.
اریک باریه، متصوف کانادایی مقیم کشمیر میگوید: ما به بلاها و فاجعهها نیاز داریم تا از خواب غفلت بیدار شویم.
اکنون جهان مانند مثلث برمودا در محاصره سه نوع طاعون قرار گرفته است: طاعون تروریسم بین المللی برخاسته از افغانستان، طاعون گازهای گلخانهای و طاعون کرونا.
هرچند در ظاهر رابطهای میان اضلاع این مثلث وجود ندارد، اما آنچه که مسلم است این است که در جهان سایبری امروز بستن دروازهها و پنجرههای کشورها غیر ممکن است و شبکه عنکبوتی مجازی هم ابزاری شده است برای ارتباط و هم وسیلهای برای شیوع بیماریها و گسترش بلاها.
اکنون جهان به یک دهکده کوچک و بشریت به یک پیکر واحد مبدل شده است؛ اگر مشکلی در یک کشور پیدا میشود، فورا مانند توفان در سراسر کره زمین سرازیر میشود و گسترش مییابد؛ از این جهت راهحلهای انفرادی و منطقهای، به این میماند که کسی خود را از درون کشتی که در حال غرق شدن است، به داخل امواج دریا بیفگند.
در این اوضاع و احوال، بسیاریها نتیجه را به جای سبب مینشانند و به جای این که در اندیشه از میان بردن عوامل باشند، به نتایج میچسپند. به گونه مثال هجرت غیر قانونی نتیجه است نه سبب، اگر میخواهند این پدیده را بر دارند، باید به از بین بردن اسباب و عواملیکه این پدیده را به وجود آورده است توجه کنند.
جزم اندیشی دیگری در میان بسیاریها رواج یافته است که جنگ افغانستان، پیروزی جهان آزاد بر اتحاد جماهیر شوروی و پایان تاریخ است، اما آنها توجه ندارند که چگونه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی جنگهای پایان ناپذیر دیگری در گرفت وتا هنوز ادامه دارد. درست است که این جنگها کوچک است، اما مانند یک توپ برفی دارد کمکم میچرخد و اندک اندک مشکلات و بحرانها را دور خود میپیچاند و بزرگتر میشود و شاید روزی به بزرگترین فاجعه جهانی تبدیل شود.
اکنون در حالیکه نه جنگ افغانستان پایان یافته و نه جنگ سوریه و نه راه حلی برای بحران محیط زیست و گازهای گلخانهای پیدا شده و نه دارویی برای طاعون عوامگرایی و هیتلریسم جدید اختراع گردیده، هیولای کرونا نیز دهن باز کرده است. اینها همه دست به دست هم داده و کیان بشریت را در این دهکده جهانی به تهدید جدی رو به رو کرده است.
اگر جنگ افغانستان را توفان بدانیم، آیا بیماری مرگبار کرونا کشتی نجات خواهد شد؟
© IndependentArabia