فرانچسکو لوتورو مجبور بود ماهها در خانه بماند و خود را به خاطر ویروسی که کشورش، ایتالیا، را در برگرفته بود، قرنطینه کند. این باعث شد روند انجام پروژهای که از سال ۲۰۱۴ به آن مشغول است، آهسته شود. آرزوی او این است که مرکزی برای مطالعه و حفظ موسیقیهایی تاسیس کند که در بازداشتگاههای کار اجباری در دوران جنگ جهانی دوم ساخته شدهاند و او سی سال گذشته را صرف جمعآوری این گنجینه کرده است.
اکنون او دوباره سر کار برگشته است و مشغول جمعآوری کمکهای مالی و بررسی طرحها برای ساخت چیزی است که آن را «ارگ» یا «قلعه» مینامد و قرار است در شهر بارلتا ساخته شود که شهری در جنوب شرقی ایتالیا، در ساحل دریای آدریاتیک و محل زندگی آقای لوتورو در ۵۵ سال گذشته بوده است.
او در مصاحبهای تلفنی گفت: «مانع اصلی، افزایش کمکهای مالی و راهاندازی کارزاری بینالمللی برای جمعآوری آن است.»
آقای لوترو که خود موسیقیساز و نوازنده پیانو است، به همراه همسرش، گراتزیا، به جمعآوری سمفونیها، اپراها، موسیقیها و آهنگهایی دست بردهاند که تحت چنان شرایط وحشتناکی ساخته و اجرا شدهاند که کمتر کسی تصور میکند موسیقی در آن شرایط هنوز بتواند باعث دلگرمی و آرامش خاطر انسان شود.
اما برای بررسی آرشیو آقای لوتورو که شامل ۸ هزار قطعهای است که او از سراسر جهان جمع کرده، باید اول این قضیه را درک کرد که نادیده گرفتن قدرت موسیقی و نوا چقدر اشتباه است. نجاتیافتگان از آن بازداشتگاهها، موسیقیهای ساختهشده را حفظ کردند که به طرقی کوچک باعث حفظ جان و روحیه خود آنها شد، و سپس خانوادههای آنها سالها بعد شاهد حضور آقای لوروتو در خانههای خود بودند که به دنبال این موسیقیها بود و آن نواها را با آنها زمزمه میکرد.
در یکی از همین دیدارها در سال ۱۹۹۰ در پراگ بود که آقای لوتورو اپرایی ۵ بخشی و افسانهای به نام «سه لاخ موی پیر خردمند» را یافت که توسط موسیقیدان چکی، رودالف کارل، ساخته شده بود و در دیدار از پسر او پیدا شد. کارل در بازداشتگاه ترزین جان سپرد که در ۴۰ مایلی شمال پراگ قرار داشت و تحت عنوان خانههای مسکونی الگو برای جامعه یهودیان ساخته شده بود، اما در واقع مکانی بود که نازیها زندانیان خود را پیش از آن که آنان را به بازداشتگاههای مرگ بفرستند، در آنجا نگه میداشتند.
آقای لوتورو میگوید: «او با مداد و زغال روی برگههای دستمال کاغذی مینوشت و آن صفحات به تدریج از بازداشتگاه به گونهای قاچاقی و مخفیانه خارج شدند.»
علاقه به مطالعه و حفظ تاریخ موسیقایی هولوکاست در سالهای اخیر شدت گرفته است. موسیقی بارقهای از امید برای کسانی بود که آن را مینواختند یا به آن گوش فرا میدادند؛ حتی در بدترین و وحشتناکترین شرایط مانند بازداشتگاه آشویتس که در آن، جمعی از زندانیان، که معمولا شامل ۹ ویولن، ۲ کلارینت، ۲ ساکسیفون، یک ویلنسل، شیپور، توبا و یگ گیتار بیس میشد، یکشنبهها برای افسران نازی و مقامات حاضر کنسرت برگزار میکردند.
گوئیدو فکلر، استاد دانشگاه ورزبورگ آلمان در رشته موسیقیشناسی و متخصص موسیقی بازداشتگاههای کار اجباری، میگوید: «موسیقی پای ثابت و بخش مهمی از زندگی هر روزه در بازداشتگاههای نازیها بود. موسیقی پیش از هر چیز به دستور افسران نازی، و معمولا هنگام راهپیمایی زندانیان به سمت کار اجباری و در راه بازگشت از آن نواخته میشد. این هم بخشی از استراتژی نازیها برای تخریب روانی و جسمی زندانیان بود.»
این موسیقی که آقای فکلر آن را موسیقی تحت فرمان مینامد، معمولا خلق تلخی در نوازندگان خود ایجاد میکرد.
او میگوید: «با این حال، وقتی زندانیان به نواختن موسیقیهای مورد علاقه خود، و نه موسیقی تحت فرمان، میپرداختند، آن موسیقی معمولا باعث تسلی، آرامش و اطمینان خاطر آنها میشد و یاد و خاطره زندگی پیشین آنان را برایشان زنده میکرد.»
در ماه مه، گروهی از دانشکده موسیقی، تئاتر و رقص دانشگاه میشیگان برنامهریزی کرد تا قطعهای از موسیقی ساخته شده در آشویتس را در موزه میراث یهودی نیویورک اجرا کند، اما اجرای آن برنامه به خاطر شیوع عالمگیر ویروس کرونا لغو شد.
جستوجو و کشف آثار موسیقایی که در بازداشتگاههای کار اجباری ساخته و اجرا شد، تلاشی است برای بازیابی آثاری که توسط نازیها به عنوان آثاری «منحط» تلقی میؤد و اکثر آنها، نه تمام آنها، توسط یهودیان ساخته شده بود.
در سال ۲۰۱۷، سازمان اگزیل.آرته (exil.arte - هنر تبعیدی) در دانشکده موسیقی و هنرهای تجسمی دانشگاه وین تشکیل شد تا به کشف و مطالعه موسیقیهای ممنوعه بپردازد. این سازمان تاکنون میراث موسیقایی ۲۰ موسیقیدان را جمعآوری کرده است که عمدتا شامل آثار کلاسیک است و به اجرای این قطعات، پخش آنها و انتشار کتابهایی در این زمینه میپردازد.
مایکل هاس، از موسسان این سازمان، میگوید: «بعضی از موسیقیدانانی که از کار ممنوع شده بودند، اکنون دوباره در حال محبوب شدن و راه یافتن به جریان اصلی موسیقی کلاسیک هستند.»
جیمز کانلون نیز مشغول اجرای بعضی از این قطعات تحت حمایت بنیاد اورل است. این بنیاد که خود او از موسسان آن است، بنا دارد ارزش این قطعات را که روزگاری سرکوب و ممنوع شده بودند، احیا کند. او این قطعات را با ارکسترهای مختلف در بسیاری از کشورها اجرا کرده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جستوجوی دیگری که در حال گسترش است، جستوجو برای یافتن سازها، کتابهای موسیقایی و نتها و آهنگهایی است که توسط نازیان سرقت شده است. سازمان خیریه «موسیقی بهغارت رفته» در سال ۲۰۱۷ در پاریس تاسیس شد تا این ابزار و اشیا آثار مسروقه دنیای موسیقی را پیدا کند.
کارلا شاپرو، محقق ارشد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و متخصص آثار مسروقه موسیقیایی، میگوید: «نشستهایی در این زمینه انجام، و کتابهایی در این باره منتشر شده است. مدارک تاریخی از موسیقیهای مسروقه، برای اولین بار مورد بررسی قرار گرفته و بر روی اینترنت در بسیاری از کشورهای دنیا به زبانها مختلف قابل دسترس عموم است.»
و کسان دیگری هم هستند که به آقای لوتورو در تلاشش برای احیای موسیقیهای ساخته شده در بازداشتگاههای کار اجباری پیوستهاند. در بوستون، بنیاد موسیقی ترزین که توسط مارک لودویگ، یکی از اعضای سابق ارکستر سمفونی بوستون، تاسیس شده است، کنسرتهایی را در ایالات متحده و اروپا برگزار میکند که بر موسیقی ساخته شده در بازداشتگاه ترزین متمرکز است. یویو ما و امانوئل اکس از اعضای هیات مشاور این بنیاد هستند.
اما آرزوی آقای لوتورو احتمالا بلندپروازانهترین آرزو است. «ارگ» او که رسما Istituto di Letteratura Musicale Concentrazionaria نام دارد، قرار است شامل یک موزه، یک کتابخانه، و یک سالن سینما باشد که حدودا ۴۵ میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
بارلتا که خانه یکی از قلعههای دوره نورمن، مجسمهای از امپراتوری رومی به نام کلوسوس، و محل سکونت حدود ۹۵ هزار نفر است، زمین یک کارخانه مشروبکشی متروک به وسعت یک هکتار را به موسسه او اهدا کرده است. دولت ایتالیا نیز ۵ میلیون دلار کمک مالی کرده است و آقای لوتورو میگوید که امیدوار است که تا پایان سال، تا ۳۶ میلیون دلار دیگر از دولت بگیرد. حتی در این صورت نیز او هنوز چندین میلیون دلار کم خواهد داشت که باید با جمعآوری کمکهای مالی از عموم مردم آن را تامین کند.
او میگوید: «مردمان بسیاری در ایالات متحده، کانادا و کشورهای دیگر هستند که میخواهند به ما کمک کنند و من باید به دیدار آنها بروم. ما در حال آماده کردن ویدیویی از ارگ هستیم تا به آنها نشان دهیم.»
شهر بارلتا همچنین ۲.۷ میلیون دلار دیگر برای ساخت یک هتل سی اتاقی در نزدیکی آن محل کنار گذاشته است تا برای اسکان دانشجویان، دانشمندان و سایر افرادی که به مطالعه این موسیقی میپردازند، آماده شود.
کاسیمو کانیتو، شهردار بارلتا، در مصاحبهای تلفنی گفت: «من به شدت پشتیبان این پروژه هستم. این کار نمادی برای یادآوری ظلمی است که در بخشی از تاریخ ما رخ داد و هرگز نباید تکرار شود.»
آقای لوتورو میگوید که اولین بار، در سال ۱۹۸۸ از موسیقیهایی که در بازداشتگاهها نوشته شدند، باخبر شد.
او میگوید: «من موسیقیدان هستم و به نظر من موسیقی باید شنیده شود. در آن زمان تحقیقات خود را شروع کردم، ولی خیلی متمرکز نبودم تا این که تبدیل به ماموریت و هدف زندگی من شد تا آن موسیقیهای سرکوب شده را نه فقط برای خودم، بلکه برای همه احیا کنم.»
او میگوید، وقتی شروع به مصاحبه گرفتن از نجاتیافتگان هولوکاست کرد، به دنبال یافتن موسیقیهایی بود که توسط یهودیان در بازداشتگاههای کار اجباری نازیها ساخته شده بود. اما بعدتر تحقیقات خود را گسترش داد تا آثار موسیقایی ساخته شده توسط هرگونه زندانی سیاسی یا مذهبی دیگر در بسیاری از کشورها را «با هر ملیت و سابقه اجتماعی و مذهبی که داشتند»، شامل شود.
چند سال پیش، آقای لوتور مجموعه K2Musik را خلق کرد که مجموعهای از آثار موسیقایی کلاسیک و دیگر آثاری بود که در فاصله سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ در بازداشتگاههای کار اجباری نازیها ساخته شده بود.
آقای لوتورو و همسرش در سال ۲۰۰۴ به آیین یهودیت روی آوردند. او میگوید: «جد پدربزرگ من یهودی بود و چون یهودی بودن در بارلتا در آن زمان کاری سخت و دشوار بود، به مسیحیت گروید.»
گرچه آقای لوتورو موسیقی دورهای خاص را حفظ کرده است که به خاطر تاریخ منحصر به فرد آن تاثیری قدرتمند دارد، اما او میگوید به نظرش زمانی خواهد رسید که این موسیقیها صرفا به خاطر ارزش هنری خود مورد قضاوت قرار خواهند گرفت.
نیویورک تایمز