امارات متحده عربی در چند سال اخیر و در مدت کوتاهی، شاهد رخدادها و پیشرفتهای بزرگی بود که دستیابی به آنها نهتنها در تاریخ این کشور حائز اهمیت بوده است، بلکه در خاورمیانه و جهان عرب نیز بیسابقه تلقی میشود.
این کشور در ۲۰ ماه ژوئیه گذشته نخستین فضاپیمای کاوشگر عربی را به مریخ فرستاد و با آن اقدام، اولین گام را در راستای تحقق اهداف و آرمانهای امارات متحده عربی و منطقه در عرصه برنامههای فضایی برداشت.
اندکی بعد، در اول ماه اوت جاری، امارات متحده عربی، «نیروگاه هستهای براکه» را که نخستین تأسیسات هستهای مسالمتآمیز در جهان عرب به شمار میرود و یک چهارم انرژی مورد نیاز این کشور را تأمین میکند، افتتاح کرد.
این دستاوردهای عظیم، در سطح عربی، منطقهای و بینالمللی حائز اهمیت فراوان پنداشته شده و همه بر تأثیرگذاری و نقش مثبت این موفقیتها در عرصه فناوری و پیشرفتهای عملی بشر اذعان دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما رخداد دیگری که امارات متحده عربی به تازگی شاهد آن بود، اقدامی چالشبرانگیز در خاورمیانه و جهان محسوب میشود.
در ۱۳ ماه اوت جاری، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، اعلام کرد که امارات متحده عربی و اسرائیل به «توافقنامه صلح تاریخی» دست یافتهاند که زمینه عادیسازی روابط میان دو کشور را فراهم میکند.
به محض انتشار این خبر، جهان به دو جبهه موافق و مخالف در قبال این توافقنامه تقسیم شد. خبرها و تحلیلها در مورد اهمیت عادیسازی روابط میان دو کشور و ابعاد فراتر آن، بهصورت گسترده در تمام رسانهها و مطبوعات بازتاب یافت و بحث و بررسی پیرامون این مسئله در صدر برنامههای خبری و تحلیلی جا گرفت.
البته در اینجا باید تأکید کرد که امارات متحده عربی یک کشور مستقل و دارای حاکمیت کامل است و حق دارد هر تصمیمی که رهبری این کشور آن را به نفع ملت و کشور میداند، اتخاذ کند. نیز، قابل یادآوری است که توافق صلح اخیر که میان اسرائیل و یک کشور عربی منعقد شد، اقدام بیسابقه و عجیبی نیست. در سال ۱۹۷۹، مصر و اسرائیل با امضای توافقنامه صلح میان دوجانب، نخستین توافق صلح میان اسرائیل و یک کشور عربی را به امضا رساندند، سپس در سال ۱۹۹۳، توافقنامه اسلو میان اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین به امضا رسید، و در سال ۱۹۹۴ نیز اردن و اسرائیل اقدام به امضای پیمان صلح در منطقه «وادی عربه» کردند.
با این حال، پیمان عادیسازی روابط میان امارات متحده عربی و اسرائیل، نخستین توافقی تلقی میشود که میان اسرائیل و یک کشور عربی که در رویارویی با اسرائیل قرار ندارد، منعقد میشود.
ویژگی دیگر پیمان صلح امارات متحده عربی و اسرائیل، این است که این پیمان پس از یک دوره طولانی پرتنش در منطقه به امضا میرسد که طی آن، روابط اسرائیل با کشورهای عربی شاهد هیچ تحول و پیشرفت قابل ذکری در عرصه جنگ و صلح نبوده است.
هرچند اتخاذ موضع موافق و مخالف در برابر این گام تاریخی، طبیعی و منطقی به نظر میرسد، اما آنچه بیش از همه مایه شگفتی میشود، این است که کشوری مانند ترکیه، که روابط دیپلماتیک قوی و دیرینهای با اسرائیل داشته است و سفارتهای هر دو کشور سرگرم فعالیتهای خود هستند و افزون برهمکاریهای گسترده نظامی دو کشور، میزان مبادلات تجاری میان آن دو به میلیاردها دلار میرسد، با پیمان صلح امارات متحده عربی و اسرائیل ابراز مخالفت کند.
اگر ترکیه همانگونه که ادعا میکند، واقعا به مساله فلسطین دلبستگی دارد، پس چرا پیش از درخواست و توقع از دیگران، خود اقدام به بستن سفارت اسرائیل در آنکارا و قطع روابط اقتصادی و نظامی با اسرائیل نمیکند؟
به هر حال، باید اذعان کرد که از امضای هر گونه پیمان صلح میان دو کشوری که درگیر جنگ باشند، میبایست استقبال شود؛ مشروط بر اینکه طرفین در ایجاد صلح و امنیت، اهداف و عملکردی صادقانه داشته باشند.
تردیدی نیست که صلح و ثبات، زمینه بهرهبرداری از منابع طبیعی و سرمایههای ملی در راستای پیشرفت و ترقی جامعه، رفاه اجتماعی، توسعه زیرساختها و سایر پروژههای صلحآمیز را برای هر کشوری فراهم میکند و در نتیجه، این امر به سود تمام کشورها تمام میشود، در حالیکه در نبود صلح، بخش عمده بودجه کشورها صرف هزینههای نظامی، خرید و تولید اسلحه میشود. افزون بر آن، برقراری ثبات و امنیت میتواند نقش موثری در رشد اقتصادی، تشویق گردشگری و سرمایهگذاری داشته باشد و میزان تولید ناخالص داخلی را در مجموع افزایش دهد.
از سوی دیگر، در منطقه خاورمیانه در دهها سال گذشته تلاشهای متعددی برای حل منازعه فلسطین و اسرائيل با استفاده از گزینههایی دیگر شده است.
در این دههها چندین جنگ فاجعهبار میان اعراب و اسرائیل به قوع پیوسته است، اما هیچیک از آنها جز کشتار، نابودی و اشغال سرزمینهای بیشتر، نتیجه دیگری در پی نداشته است. تداوم تحریمهای اقتصادی اسرائیل نیز نتوانست نقش مثبتی در استرداد حقوق غصبشده اعراب ایفا کند و به درازا کشیدن وضعیت «نه جنگ نه صلح»، تواناییها و اقتصاد جهان عرب را به هدر داد، زیرا کشورهای عربی ناگزیر بودند بخش عمدهای از بودجه خود را صرف هزینههای نظامی و آمادگی برای جنگ احتمالی کنند. با توجه به محاسبات بینالمللی و منطقهای که پیوسته برتری ارتش اسرائیل را تضمین میکرد، آشکار بود که تعادل نظامی میان اعراب و اسرائیل هرگز بهدست نخواهد آمد.
بنا بر این و در پی ناکامی تمام گزینههای دیگر، تردیدی وجود نداشت که کشورهای منطقه به منظور تأمین ثبات و امنیت برای ملتهای خود، بازگرداندن حقوق غصبشده فلسطین و آزادسازی سرزمینهای عربی اشغال شده توسط اسرائیل پس از ۵ ژوئن ۱۹۶۷، در صدد اتخاذ تصمیمات یا انجام اقدامات تازهای باشند.
در واقع، امارات متحده عربی نیز درست مانند سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، پس از دههها حمایت سخاوتمندانه از اهداف فلسطین و کشورهای واقعشده در جبهه مقابله با اسرائيل (مصر، سوریه، اردن و لبنان)، در همان مسیر گام برداشته است. البته کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در عرصه دفاع از حقوق و اهداف برحق اعراب، از بذل هیچ سعی و تلاشی دریغ نکردهاند. افزون بر آن، رهبری امارات متحده عربی عادت به طفرهروی از پذیرش مسئولیتهای خود ندارد و از پیامدها و تبعات ناشی از انعقاد پیمان صلح با اسرائیل آگاهی کامل دارد. بنابر این، امارات متحده عربی مطمئناً از امضای هر گونه توافق سری با اسرائیل خودداری خواهد کرد و هیچ اقدامی را به صورت محرمانه انجام نخواهد داد تا در نتیجه، مانند برخی طرفها گرفتار اقدامات ناسنجیده نشود؛ به ویژه که اسرائيل در موارد بسیاری بدون اینکه توجهی به قوانین و تعهدات بینالمللی داشته باشد، دست به اقداماتی میزند که منافع آن را تأمین کند. تلاشهای دولت اسرائیل برای بیمحتوا کردن توافقنامه اسلو، هیچ اعتباری برای اسرائيل، به ویژه دولت کنونی آن، باقی نگذاشته است.
شاید این اقدام، سرآغاز همکاری میان امارات متحده عربی، مصر و اردن که هماکنون روابط رسمی با اسرائیل دارند باشد و کشورهای یادشده در صدد متقاعد کردن اسرائیل و وارد کردن فشار برای اجرای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد به ویژه قطعنامه ۲۴۲ و ۳۳۸ که اسرائیل را به خروج از سرزمینهای اشغالی ملزم میکند، شوند. البته ابتکار صلح شاهزاده عبدالله بن عبدالعزیز (هنگامیکه ولیعهد بود) نیز بر پایه همین اصول و خواستهها استوار بود و اجلاس سران کشورهای عربی در بیروت در سال ۲۰۰۲، آن را به تصویب رساند. در ابتکار صلح مزبور، تأکید شده بود که عادیسازی روابط با اسرائيل زمانی میتواند صورت گیرد که اسرائيل از سرزمینهای اشغال شده پس از ۵ ژوئن ۱۹۶۷ عقبنشینی کند و کشور مستقل فلسطین که پایتخت آن بیتالمقدس شرقی باشد، تأسیس شود.
بدین ترتیب، امارات متحده عربی اکنون میتواند نقشی اساسی در پیشبرد روند صلح فراگیر و عادلانه در خاورمیانه ایفا کند و از منابع فراوان طبیعی و موقعیت استراتژیک این منطقه برای تأمین ثبات و امنیت و فراهم کردن زمینه رفاه و آسایش برای همه ملت ها به گونهای که هیچ استثنایی در میان نباشد، بهرهبرداری کند.