در شرایطی که روند مذاکرات صلح در دوحه میان طالبان، ایالات متحده آمریکا و دولت کابل، در مرحله دشواری قرار گرفته است، دیدار عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان از تهران، پرسشهای زیادی را بر انگیخته است.
بر اساس توافقنامهای که میان طالبان و آمریکا در ماه فوریه گذشته در دوحه به امضا رسید، قرار شد آمریکا نیروهای خود را در طول ۱۴ ماه از افغانستان بیرون کند، مشروط بر اینکه طالبان به شروط ذکر شده در این توافقنامه وفادار بماند. مهمترین شروط توافقنامه عبارت از این است که طالبان با دولت کابل وارد مذاکره شود و روابط خود را با گروه القاعده قطع کند؛ شروطی که طالبان را به رعایت تعهد مشخصی ملزوم نمیکند. در واقع مانند این است که آمریکا میخواهد نیروهایش را بیقید و شرط از افغانستان خارج کند.
البته خروج نیروهای آمریکایی در شرایط کنونی، جز بازگشت امارت طالبان به افغانستان و از میان رفتن دولت کابل، معنای دیگری نمیتواند داشته باشد. از همین جهت اقدامهای لازم و آمادگی برای مرحله پس از خروج نیروهای آمریکایی در حال اجرا است.
در حالیکه پیشبینی میشود با خروج نیروهای آمریکایی، افغانستان وارد تحولات خطرناک تازهای شود، ایالات متحده آمریکا، محاسبات خود را بر اساس اعتماد به جنبش طالبان استوار کرده است. آمریکا تنها در فکر خروج از افغانستان و حفظ سلامت نیروهای باقیماندهاش در این کشور است؛ بدون اینکه توجهی به آینده افغانستان داشته باشد.
باید گفت که این رویکرد آمریکا در شرایط فعلی، توجیه ناپذیر است؛ زیرا به احتمال بسیار قوی پس از خروج نیروهای آمریکایی، افغانستان به کانون کشمکشها و منازعات داخلی و بینالمللی مبدل خواهد شد؛ در سطح منطقهای، اوضاع افغانستان بر توازن قوا در جنوب آسیا اثر خواهد گذاشت و رقابت میان هند و چین و هند و پاکستان بر سر ترانزیت کالا از افغانستان به آسیای میانه و گسترش نفوذ در افغانستان تشدید پیدا میکند.
در سطح داخلی، شکی وجود ندارد که آتش جنگ سختی، میان جنبش طالبان و دولت کابل، برافروخته خواهد شد و با توجه به اینکه آمریکا به عمد دولت افغانستان را از داشتن سلاح و توانایی جنگی، در حالت ضعف و ناتوانی نگه داشته است، نتیجه جنگ به سود طالبان خواهد بود.
هم چنان تردیدی وجود ندارد که همزمان با آغاز جنگهای داخلی، تروریسم بار دیگر در افغانستان مستقر شده و از قلمرو این کشور به عنوان سکویی برای گسترش نفوذ در خاورمیانه استفاده خواهد کرد. همچنان نقض حقوق بشر و سرکوب اقلیتهای دینی و قومی در افغانستان توسط طالبان، به اوج خواهد رسید. به همین ترتیب، حقوق زنان که همواره توسط طالبان حتی در جریان مذاکرات صلح پایمال شده است، بیشتر از پیش نقض خواهد شد.
در چنین وضعیت پیچیدهای، دیدار عبدالله عبدالله از تهران، کاملا درها را به روی مداخلات ایران در افغانستان، میگشاید. به ویژه اینکه، ایران در کمین افغانستان نشسته و برای خروج نیروهای آمریکایی، لحظهشماری میکند، تا نفوذ خود را در این کشور شدت بخشد.
ایران، گذشته از اینکه توانسته است در جریان حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان، شبکه بسیار نیرومندی از روابط را با طالبان برقرار کند، دهها هزار نفر از اقلیت هزاره را در تهران و قم آموزش داده و از طریق آنها در عمق جامعه افغان رخنه کرده است. همچنین ایران ائتلاف نیرومندی با روسیه برقرار کرده است؛ از این رو، نفوذ ایران در افغانستان، پس از خروج نیروهای آمریکایی، نسبت به گذشته، هماهنگتر، حرفهایتر و مؤثرتر خواهد بود.
در چنین شرایطی که خطرها از هر طرف افغانستان را فرا گرفته است، دیدار عبدالله عبدالله از تهران، بر پیچیدگی اوضاع در صحنه سیاسی این کشور خواهد افزود. به ویژه اگر انگیزه اصلی او از این دیدار را مورد پرسش و تحلیل قرار دهیم.
عبدالله سال گذشته به عنوان رقیب اشرف غنی وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد، اما شکست را نپذیرفت و خود را رئیس جمهور اعلام کرد. در نتیجه در پنج ماه اول سال ۲۰۲۰، افغانستان دو رئیس جمهور داشت. سپس، در ماه می سال جاری، ضمن یک توافقنامه، قدرت میان هر دو تقسیم شد. عبدالله ریاست اشرف غنی را به رسمیت شناخت و در مقابل، ریاست شورای عالی مصالحه ملی و تعیین برخی از وزرا بر عهده عبدالله گذاشته شد و عبد الرشید دوستم به رتبه مارشالی ارتقا یافت.
با حضور دوستم در این صحنه سیاسی، روشن شد که تقسیم قدرت نه بر مبنای یک تفاهم سیاسی، بلکه بر اساس وزنه سه گروه قومی عمده در این کشور صورت گرفته است. اشرف غنی به نمایندگی از قوم پشتون، عبدالله به نمایندگی از قوم تاجیک (فارسی زبانان) و دوستم به نمایندگی از قوم ازبک، در این تقسیم بندی به صحنه آمدند.
این فرایند در ذات خود گواه آن است که پروژه دولت مدنی در افغانستان به شکست انجامیده و بهجای آن گرایشهای نژادی و قبیلهای در صحنه سیاسی افغانستان جایگزین شده است؛ گرایشهایی که به مرزهای افغانستان محدود نمیشود، بلکه ریشههای آن تا بیرون از مرزهای این کشور نیز کشیده شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آیا عبدالله که تمام وزرای طرفدارش از وظایفشان کنار زده شده بودند، به تهران رفته بود تا به ایران التماس کند که از وی در برابر اشرف غنی، متعلق به قوم پشتون و نزدیک به پاکستان، حمایت کند؟ یا مطابق با اظهارات رسمیاش، دیدار وی از تهران در چارچوب مشاوره با یک دولت همسایه قرار میگیرد که بر مسأله صلح در افغانستان، خواه ناخواه تأثیر میگذارد و تأثیر میپذیرد؟
آیا در صورت خروج کامل نیروهای آمریکایی، عبدالله و دوستانش توان این را خواهند داشت که اختلافات خود را با اشرف غنی کنار بگذارند و در نتیجه، دولت کابل در رویارویی با طالبان و حفاظت از دولت مدنی و جلوگیری از امارت اسلامی طالبانی، پیروز شود؟
قرائن و شواهد حاکی از آن است که افغانستان بار دیگر در چنگال امارت طالبانی خواهد افتاد که نتیجه حتمی آن، برهم خوردن توازن قوا در سطح منطقهای و بین المللی و ویرانی و تباهی در سطح داخلی خواهد بود. در آن صورت، تنها اولویت اساسی برای سران دولت کابل، حفظ جان آنها خواهد بود، نه نگهداری و پاسداری از وجود و ساختار دولت. همچنین، هر یک از گروههای شریک در دولت، برای طلب کمک به پایتخت کشوری روی خواهد آورد که از نگاه نژادی و زبانی با آن سنخیت داشته باشد.
تحول دیگریکه در آن صورت اتفاق خواهد افتاد، این است که ایران از راه گروههای قومی هزاره و تاجیک در عمق جامعه افغانستان نفوذ خواهد کرد. هزارههای شیعه مذهب که در سالهای گذشته موفق شدند بیشتر از تعدادشان، کرسیهای پارلمان را به دست آورند و از نگاه آموزشی و اقتصادی نسبت به گذشتهها، رشد بیشتری کنند، به طور طبیعی به ایران تکیه خواهند کرد. همچنان گروه قومیِ تاجیکِ سنی مذهب، به خاطر مقابله با اکثریت پشتونها، ناگزیر به ایران پناه خواهد برد. اما ازبکها با رهبر تاریخیشان، عبدالرشید دوستم، به همپیمان همیشگی خود، روسیه روی خواهند آورد. در حالیکه کسانی مانند حکمتیار و دوستانش به حکم اشتراک نژادی، خود را به طالبان نزدیک خواهند یافت، اما ممکن است طالبان در آغاز از آنها به عنوان برگی در بازی بهرهبرداری کند، ولی در نهایت همه را خواهد بلعید.
بنابراین، این پرسش را باید مطرح کرد که آیا دستاورد آمریکا از مذاکرات دوحه، تنها همین است؟!