چه با شخصیت و مشی سیاسی ترامپ موافق باشیم و چه مخالف، نمیتوانیم تاثیر بلندمدت سیاستهای وی را بر جامعه و سیاست در آمریکا نادیده بگیریم. میراث اوباما به سرعت با مقرراتزدایی و تغییر احکام حکومتی و لغو پیمانهایی که آمریکا در دوره وی وارد شده بود، خنثی شد. اما اثرات ریاست جمهوری ترامپ با آمدن بایدن و تغییر چند حکم حکومتی پاک شدنی نیست. او با عمل به وعدههای خود تاثیری غیرقابل حذف در جامعه و سیاست آمریکا گذاشت.
هیچ رئیس جمهوری نمیتواند سفارت آمریکا را به تلآویو بازگرداند، سلیمانی و ابوبکر بغدادی را زنده کند، امنیت مجانی برای اروپا فراهم کند (رهبران اروپایی نباید از رفتن ترامپ چندان خوشحال باشند)، مجموعه آشکارسازیهای دولت ترامپ را از آنچه در مرداب دیسی میگذرد به پشت پرده بازگرداند، دیواری را که در دوران وی در مرز با مکزیک ساخته شد بردارد، منع ورود از هفت کشور حامی تروریسم را حذف کند (چون با اشتباه دمکراتها این موضوع به دیوان عالی رفته و در دیوان تایید شده است) یا سه قاضی دیوان عالی و صدها قاضی فدرال با گرایش متنگرا و مقید به قانون اساسی را که منصوب وی بودهاند، از صحنه پاک کند. بازگرداندن مالیاتهایی که در دوران وی کاهش یافت، با وجود دودستگی در کنگره بسیار دشوار است، اثرات تحریمها بر جمهوری اسلامی ایران به سادگی قابل پاک شدن نیست، خودکفایی امریکا در انرژی را نمیتوان به سادگی با سیاستهای محیط زیستی ملغی کرد، و بدبینی افکار عمومی نسبت به آنچه چپ در دوران وی انجام داد (اتهام بیاساس برد بر اساس کمک روسیه به وی یا غارت و آتش زدن شهرها) بهراحتی قابل ترمیم نیست. در این نوشته به تاثیرات وی در سطح نهادی میپردازم.
حزب جمهوریخواه: از حزب جنگطلب به حزب فدرالیست، آزادیخواه و صلحجو
جمهوریخواهان در دوران بوش حزب مدافع منافع شرکتهای نفتی و کارخانههای اسلحهسازی بودند، اما ترامپ این حزب را به طرفدار اصلی آزادیهای فردی و مدنی، ملیگرایی امریکایی، صلح و مخالفت با پاکیزگی سیاسی، فرهنگ حذف، و اردوگاههای بازآموزی تبدیل کرد. او توانست پایگاه اجتماعی حزب جمهوریخواه را در میان اقلیتهای آفریقاییتبار و لاتینتبار گسترش دهد. در دوران کارزار انتخاباتی وی جمهوریخواهان حوزه قدرت خویش را در مجالس ایالتی، و فرمانداران بسط دادند. ترامپ با ۶۳ میلیون رای به کاخ سفید رفت، اما با ۷۳ میلیون رای از این کاخ احتمالا بیرون خواهد رفت (بعد از چهار سال پروندهسازی و توهینهای هرروزه رسانهها و چپها) یعنی در دوره چهار ساله ۱۰ میلیون به رای خود و حزب جمهوریخواه اضافه کرد.
حتی در ایالاتی که اکثرا به دمکراتها رای میدهند (مثل نیویورک) ترامپ رای خود را از ۳۶.۵ درصد به ۴۲.۹ درصد رساند. او در دوران ریاست جمهوریاش برخلاف تبلیغات اولیه رسانهها که وی و جمهوریخواهان را جنگطلب معرفی میکردند، نه تنها جنگی به راه نینداخت، بلکه چندین پیمان صلح (کوزوو و صربستان) و عادیسازی (میان اسرائیل و سه کشور بحرین، امارات عربی و سودان) به امضا رساند.
ترامپ علیرغم فشار رسانهها حاضر نشد ماسک را بر خلاف قانون و فدرالیسم در سراسر کشور اجباری سازد (دولت فدرال چنین قدرتی ندارد)؛ علیرغم قربانی نمایی رسانهها که فردا ممکن است روزنامهنگاری از کار بیکار شود، ترامپ در عین انتقاد از انها آزادیشان را محترم میداشت، او علیرغم حمله به سیاستمداران و مشاهیر پرطرفدار، هیچگاه به شهروندان عادی کاری نداشت (بر خلاف دمکراتها که مردم عادی را رقتانگیز و نژادپرست و بیسواد معرفی میکردند و میکنند)، علیرغم متهم شدن به نژادپرستی حقوق «شهروندان امریکا» از هر جنس و رنگ را همیشه محترم میداشت. اگر به حجم سخنان خلاف واقع ترامپ و رسانهها و سیاستمداران رقیب وی با هم نگاه کنیم، ترامپ از آنها عقب میافتد.
رسانهها: از منابع خبری به بوقهای تبلیغاتی
رسانهها که خود یکی از عوامل ظهور و به قدرت رسیدن ترامپ بودند، بعد از روی کار آمدن وی همه معیارهای کار حرفهای را کنار گذاشته و هر روز برای وی خبرسازی و تبلیغات منفی میکردند: از دخالت روسیه در پیروزی وی تا نزدیکی با دیکتاتورها، از نژادپرست بودن، تا ضدیهودی و ضدمسلمان و ضدهمجنسگرا بودن وی. رسانهها قبل از ترامپ نیز بوق تبلیغاتی حزب دمکرات و چپ بودند (در هشت سال اوباما حتی یک سوال سخت از وی نپرسیدند) اما در دوران ترامپ پردهها کنار رفت. رسانهها چهار سال تلاش کردند پشت پرده ریاست جمهوری ترامپ را بیرون بریزند (با همکاری دمکراتها در سازمانهای دولتی) اما موفقیت چندانی نداشتند و جز «حدس و گمان و دروغ» (مثل رتبه بالای افشاگری که مطلبی در نیویورکتایمز منتشر کرد و بعدا مشخص شد چنین نبوده است)، چیزی تحویل ندادند. فهرستی از این «دروغ»ها تنها در حوزه تاثیر روسیه بر انتخاب ترامپ توسط گلن گرینوالد از بنیادگذاران اینترسپت منتشر شده است. ترامپ چیزی را نگفته در سخنرانیها و توییتهایش نمیگذاشت. ادعاهای فساد و نژادپرستی و دیکتاتوری ترامپ از سوی رسانهها همه به صورت حدس و گمان و برچسبزنی باقی ماند.
موسسات نظرسنجی: از نهادهای مطالعاتی به مهندسان افکار عمومی
این موسسات در طول دوران ترامپ از کارزار سال ۲۰۱۶ تا انتخابات ۲۰۲۰ نشان دادند که در کیسه حزب دمکرات و چپ قرار دارند. نفس وجود ترامپ این حفره و مشکل جدی در این موسسات را به نمایش عمومی گذاشت. فرانک لونتز، یکی از افراد مشهور در این حوزه، قبل از انتخابات گفته بود که اگر این بار هم آنها در نمایش افکار عمومی شکست بخورند، باید بر و بساطشان را جمع کنند. اما این اتفاق نخواهد افتاد، چون این موسسات از منابع دانشگاهی و رسانهای برخوردار میشوند که در کیسه چپ و دمکراتهاست. آنها با نتیجه عملشان (شکست ترامپ) پاداش داده میشوند و نه موفقیت در نمایش واقعی افکار عمومی.
شبکههای اجتماعی: از تریبونهای آزاد عمومی به ابزار سانسور
شبکههای اجتماعی تا قبل از ریاست جمهوری ترامپ بر اساس سنت آزادی بیان در ایالات متحده عمل میکردند، اما به محض انتخاب ترامپ به سانسور و قطع کانالها و اظهار نظرهای محافظهکاران آغاز کردند تا این حد که ویدیوهای آموزشی دانشگاه پرهگر نیز توسط یوتیوب سانسور شد و بایدن در سال ۲۰۲۰ در جستوجوی گوگل کنار گذاشته میشد تا اخبار منفی نسبت به وی دیده نشود. گرایش چپ ادارهکنندگان این سایتها که قبلا پنهان بود، برای همگان آشکار شد. این شبکهها اعتماد عمومی به خود را با سانسور بیان طرف مقابل به حراج گذاشتند. ناظرانی که تا آن زمان در خواب و خیال آزادی بیان در شبکههای اجتماعی فرو رفته بودند، بر سیاستهای اقتدارگرایانه و تمامیتخواهانه چپ که در همه دنیا شناخته شده است بیدار شدند. کسانی که چه گوارا و کاسترو را ستایش میکنند نمیتوانند طرفدار آزادی بیان باشند.
حزب دمکرات: از حزب بیل کلینتون به حزب اوکازیو کورتز
دمکراتها در واکنش به پیروزی ترامپ میانهروی، وطندوستی و حفظ سنتهای سیاسی در ایالات متحده را رها کرده و افرادی مثل اوکازیو کورتز و ایلهان عمر را با تنفری که از امریکا دارند، به چهرههای اصلی خود تبدیل کردند. بلایی که در بریتانیا بر سر حزب کارگر آمد، در ایالات متحده بر سر حزب دمکرات نیز آمده است. در واکنش به ترامپ نسل جدید آنها پرده از ارتباط وثیقی که با اسلامگرایان و دشمنی عمیقی که با اسرائیل داشتند، برداشتند. تا قبل از ترامپ دمکراتها به طور مخفی طرفدار سانسور و بستن صدای دیگران و سوسیالیسم بودند (جز برنی سندرز) اما در دوران ترامپ این گرایش را آشکارا با سیاستهاشان فریاد زدند.
رهبران حزب دمکرات تا قبل از دو انتخابات ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ حزب جمهوریخواه را متهم میکردند که با اتکا به پول انتخابات را میبرد، اما در این دو انتخابات دمکراتها آغوش خود را بر پولهای میلیاردرها گشودند و در برخی مناطق چندین برابر جمهوریخواهان برای انتخابات خرج کردند. پز اصولگرایی رفتاری و اخلاق سیاسی دمکراتها در دوران ترامپ تبخیر شد.