«مهم نیست فیلم میسازید یا سریال، مهم نیست در تلویزیون میسازید یا در شبکههای خانگی، شما دارید تحت کنترل نیروهای امنیتی آثار خود را تولید میکنید.»
فیلیمو و نماوا حق اشتراک خود را این روزها دو برابر کردند. بالارفتن قیمت اجناس و خدمات در «جمهوری اسلامی» امری عادی است اما بالارفتن حق اشتراک فیلیمو و نماوا واکنشهایی را به همراه داشته است زیرا موضوع تنها منحصر به بالارفتن قیمت نیست و کمی پیچیدهتر است و به انحصاراتی که این سکوها دارند به آن دامن میزنند ربط دارد.
فیلیمو و نماوا یکی از کارهایشان پخش فیلمهای خارجی است. آنها این فیلمها را بدون پرداخت پول به دست میآورند، سانسور و عرضه میکنند و حتما مشتریانی هم دارند اما جالب این جاست که در همین حال جلوی سایتها و وبگاههایی که همین فیلمها را بدون سانسور عرضه میکنند گرفته میشود.
همزمان با دو برابر شدن حق اشتراک، نماوا اعلام کرد رضا عطاران قرار است نخستین سریال خود را در فضای مجازی برای این سکو بسازد. تهیهکننده این کار آقای سعید ملکان است. ایشان از مشتریهای قدیمی «کافه شوکا» است و اخیرا به گفته محمود علوی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی فیلم «روز صفر» را به سفارش این وزارتخانه ساخته است. این فیلم مربوط به ماجرای دستگیری «عبدالمالک ریگی» و اعدام اوست و معلوم نیست چگونه «بهرام توکلی» به همکاری گرفته شده است شاید به دلیل فیلم «غلامرضا تختی».
نام «سعید ملکان» امروز همه جا شنیده میشود. او از چهرههای مرموزی است که با چهرهپردازی در سینما کار خود را شروع کرد و به سرعت تبدیل به یکی از اعضای موثر سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی سینمای جمهوری اسلامی شد. سعید ملکان کارهای خوبی هم در کارنامه خود دارد که به نظر میرسد بیشتر برای جور کردن جنس است تا اعتقاد به آن کارها.
سریال دیگری که این روزها در حال پخش در نماوا ست «میخواهم زنده بمانم» است که از لحاظ لوکیشن و تولید و تعداد زیاد بازیگران سرشناس آن را عظیمترین سریال نمایش خانگی نامیدهاند. تبلیغات انسانی با پوشیدن پلاکاردهایی برای معرفی این سریال از چندی قبل در خیابانهای تهران شروع شد و مردم را دعوت به تماشای این سریال و گرفتن حق اشتراک از سکوهای پخشکننده میکردند. قسمت اول این سریال دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ پخش شد و ادامه آن در روز دوشنبه هر هفته پخش میشود. کارگردان این سریال شهرام شاهحسینی و تهیهکننده آن محمد شایسته برادر کوچک مرتضی و مصطفی شایسته از تهیهکنندگان و سینماداران مشهور است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همه اینها میتوانست در فضای رقابتی سالم معنا و مفهوم خودش را داشته باشد اما در فضای امنیتی موجود تنها رانت امنیتی ایجاد میکند آن هم برای نهادهایی که جزو سازمانهای امنیتی هستند یا همکاری تنگاتنگی با آنها دارند. این است که نمیگذارد وضعیت ساخت و پخش آثار سینمایی و نمایش خانگی در جمهوری اسلامی روندی طبیعی و عادی به خود بگیرد و همواره دست خوش وضعیت سیاسی جامعه باشد، وضعیتی که اکنون در بدترین شرایط آن قرار دارد.
سینما و سریال در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی اکنون تبدیل به صنعتی امنیتی شده است. مهم نیست فیلم میسازید یا سریال، مهم نیست در تلویزیون میسازید یا در شبکههای خانگی، شما دارید تحت کنترل نیروهای امنیتی آثار خود را تولید میکنید. در گذشته موضوع سانسور بود که فلان حرف یا صحنه را بردارید اما اکنون میگویند چه بنویسید و چه ننویسید و چگونه بنویسید. البته این بدین معنا نیست که فیلم خوب ساخته نمیشود اما بسیار اندک و هر روز این کار با محدودیت بیشتر و بیشتری صورت میگیرد و رو به نابودی است.
اگر روزگاری سینمادارها با اعمال انحصار به فیلمها جهت میدادند، اکنون سکوها و سایتها میخواهند جای آنها را بگیرند و با توجه به این که نیروهای امنیتی این سکوها را تحت کنترل دارند عملا اگر کاری با ایده و فکر خوبی هم شروع شود آنچنان مورد آسیب جدی قرار میگیرد که دیگر به موجودی غیر قابل تشخیص تبدیل میشود و معلوم نیست کجای کار ممیزی و سانسور شده است و کجای کار نه.
با این حال هنوز آیتالله خامنهای رضایت ندارد و به تازگی از وضعیت فیلمها و سریالها گلایه کرده و خواهان سانسور بیشتر شده است تا متناسبتر با فضای به زعم ایشان اسلامی حاکم بر کشور شوند.
هر چند همه اینها موجب نمیشود باز فیلمی مانند «منطقه پایانی» به کارگردانی مشترک بردیا یادگاری و احسان میرحسینی که هر دو از بازیگران فیلم «شیطان وجود ندارد» ساخته محمد رسولاف بودند، ساخته نشوند. این فیلم محصوب مشترک ایران و آلمان است اما چون بدون مجوزهای رسمی از ارشاد ساخته شده است عملا قابل نمایش در داخل کشور نیست و تنها در جشنوارههای خارج از ایران به نمایش در میآیند. «منطقه پایانی» در هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین در بخش تازه تأسیس و رقابتی مواجهه به نمایش درآمد. این فیلم که نخستین ساخته بلند سازندگانش محسوب میشود، فضای آخرالزمانی دارد و داستان آن در شهرک اکباتان تهران میگذرد. شاعری به نام پیمان که دارد برای مهاجرت به آمریکا تلاش میکند، در رابطه عشقی بیسرانجام، فقر و اعتیاد غوطه میخورد و رفته رفته به مرگی تدریجی از بین میرود. این فیلم از بسیاری جهات از فیلمهای ساخته شده در سینمای «جمهوری اسلامی» متفاوت است و چون پایبندی به محدودیتهای موجود و مرسوم ندارد در شکل و محتوا جسورانه و بیپروا ساخته شده است.
در بین فیلمهایی که به صورت رسمی هم ساخته میشوند فیلم خوبی مانند «قصیده گاو سفید» به کارگردانی بهتاش صناعیها و تهیهکنندگی غلامرضا موسوی هم وجود دارد. فیلمی که جسورانه به موضوع قصاص میپردازد و به همراه «منطقه پایانی» امسال در جشنواره فیلم برلین به نمایش در آمد.
همانطور که با یک گل بهار نمیشود، با چند استثنا هم نمیتوان سرنوشت آشفته، انحصارطلبانه و امنیتی هنرهای نمایشی در جمهوری اسلامی را نادیده گرفت. اکنون پوسیدگی و فساد مانند همه بخشهای پیکره ایران سینما و مجموعههای تلویزیونی و نمایش خانگی را در برگرفته است. فساد مالی و فساد امنیتی و نظامی و بیدروپیکری سیاسی موجب شده است فضای آشفتهای حاکم شود که هیچ روزنه امیدبخشی باقی نماند و این گسست تاریخی تا ترمیم نشود و جامعه در مسیری نیفتد که به صورت دموکراتیک رشد و اصلاح شود، اوضاع همین است.