در سال ۱۷۲۱ میلادی انتشار کتابی ناشناس در آلمان و هلند، بحثهای پرسروصدایی درباره این داستان عجیب به راه انداخت. داستانی با عنوان «نامههای ایرانی» که بر محور دو ایرانی میگشت و پس از جنجالهایی که برانگیخت، مشخص شد که نویسنده ناشناس آن کسی نیست جز «شارل دو منتسکیو»؛ اندیشمند فرانسوی که انتشار کتابش را قدم مهمی در راه وقوع انقلاب فرانسه میدانند.
انتشار این کتاب نه فقط نام وی که نام پرسیا یا ایران را نیز بر سر زبانها انداخت. این کتاب که از مشهورترین حکایات فلسفی ادبیات فرانسه است، در مدتزمان کوتاهی از چنان اقبالی برخوردار شد که شهرتی فراوان برای نویسندهاش به ارمغان آورد و او را به نوشتن مهمترین اثرش یعنی «روحالقوانین» رهنمون ساخت.
نقد جامعه فرانسوی در لباس دو شرقی و بیان نظرات خود از زبان دو ایرانی، شیوه منتسکیو برای تاثیرگذاری بیشتر بر جامعه روز فرانسه در حال گذار از سنتی به مدرن، بود. چگونگی بیان این انتقاد هم مهم است. از این رو منتسکیو در این لباس عجیب و با سرگرم کردن پاریسیها به رخت و لباس و زنان و فرهنگ عجیب هزار و یک شبی شرقی، علاوه بر نقد استبداد شرقی، به کار بزرگتری دست زد: نقد استبداد موجود در سنت خود تا از تاریکی به عصر روشنگری راه باز کند.
ماجرای دو اصفهانی در پاریس
«نامههای ایرانی»، داستان دو ایرانی به نامهای «ازبک» و «ریکا» است که در راه رسیدن به پاریس و اقامت در این شهر، ۱۶۰ نامه به حرمسرای خود مینویسند. این دو که جزو اولین مهاجرانی هستند که ترک وطن کردهاند، سفر خود را با «زیارت حضرت معصومه» آغاز میکنند و سپس، پای در وادی غریب غربت میگذارند.
در خلال این مکاتبهها، ما با خلق و خوی این دو و همچنین شرایط حاکم بر حرمسرا مطلع میشویم. وقایع مملکت و رویدادهای جاری ضمن این احوالپرسیها با زنان و خواجگان است که روایت میشود. در آن سو اما پاریس برای ازبک و ریکا، مکانی عجیب است. آداب و رسوم، معماری و مسائل دینی فرانسویان همه برای این دو نفر پرسش برانگیز و دستخوش استهزا است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از معماری، دومین چیزی که مایه تعجب آنها میشود، راه رفتن سریع پاریسیها نسبت به شرقیها است. آنها پادشاه لویی چهاردهم را جادوگر میدانند و از مخالفت پاریسیها با پاپ میگویند و اولین فاصلهها را میان جدایی از دین در جامعه، نشان میدهند. از زنستیز بودن پاپ و قوانینش در جامعه از قول فرانسویها سخنها میگویند و جالب است که طرف پاپ را میگیرند. از این که همسرانشان از این سرزمینهای مسموم که زنانش عفت و نجابت ندارند دورند، خوشحال هستند و در حصار بودن زن ایرانی را مایه سربلندی و سرافرازی او و دلیل برتری بر زن فرانسوی میدانند.
آنها معتقدند که در موضوع آزادی و محدودیت زن، شارع اسلام بهترین قوانین را وضع کرده است. از سوی دیگر، برخورد پاریسیها با این دو که لباسهای غریبی به تن دارند، باعث به وجود آمدن موقعیتهای طنزآمیزی میشود که نویسنده در خلال آنها، فرصت را غنیمت میشمرد و در این حیرانی هر دو سوی ماجرا، به نقد هر دو طرف دست میزند.
نامههای ایرانی در نهایت با خودکشی رکسانا، سوگلی حرمسرا و به شکلی تراژیک به پایان میرسد.
پاریس در آستانه عصر روشنگری
منتسکیو هیچوقت ایران را ندیده بود. ایران او بر پایه نوشتههای دیگران بنا شده است. «شاردن» و «تاورنیه» دو جهانگردی هستند که منتسکیو برای خلق داستانش از سفرنامه این دو بیشترین استفاده را کرده است. او با قراردادن ازبک و ریکا در دل پاریس، به نقد دین و وضعیت اجتماعی کشور خود میپردازد و میکوشد تا از خلال تخیلی شرقی، تصویری صحیح از جامعه شرقی و ایرانیان ترسیم کند.
درسی که او از این تفاوت میان دو دنیا ترسیم میکند، عاقبت ۸۰ سال بعد به وقوع انقلاب در فرانسه منجر میشود. او دستگاه حاکم کشور خود را به نقد میکشد و خواستار آزادیهای فردی شهروندان در غیاب قانون در هر دو جبهه شرقی و غربی، است.
حرمسرای ایرانی و جامعه فرانسوی، هر دو زندانهایی هستند که بیانگر استبداد مطلقه فرانسوی و استبداد شرقی ایرانی است. در پس قصه طنزآمیز منتسکیو، انتقادی سخت به این شیوه شبان و رمهگی حکومتها نهفته است. نابرابری میان انسانها و تجملات درباری و البته قدرت کلیسا و شرع که از مردان حرمسرا دفاع میکند، همگی دغدغههای مسلم منتسکیو هستند. دغدغههایی که ثمره سالها پژوهش وی در حوزه دفاع از آزادیهای نفسانی انسان عصر جدید بود.
پیشگویی یک سقوط
سال ۱۷۲۱ میلادی درست هنگامی که محمود افغان آماده میشد تا اصفهان را به محاصره دهشتناک خود درآورد، اروپا در آن سوی دنیا، اولین گامهایش به سوی عصر روشنگری را برمیداشت. نامههای ایرانی که از قضا نقشآفرینانی از اصفهان در حال سقوط داشت، جزو نجاتدهندگان عصر روشنایی بود. کتاب، وضعیتی دوگانه را پیش روی ما میگذارد؛ انسان شرقی که با نزدیکان و زنان حرمسرای خود مکاتبه میکند، دچار خصلت متضادی است؛ هم نگران است و هم مستبد. نامه مینویسد تا از اوضاع و احوال خانواده باخبر شود و نگرانی را رفع کند. خانوادهای که از سوی او در حصر است و این قفس طلایی در نهایت منجر به خودکشی یکی از این جمع دربند میشود.
منتسکیو به شکلی هوشمندانه، از این آخرین ساختار باقیمانده هزار و یک شبی که برای غربیان موردی جادویی محسوب میشود، پرده برمیدارد و به نقد این رفتار میپردازد. رفتاری که از دید وی، زیبنده زن شرقی نیست. در واقع نامههای ایرانی میان سه راس مثلث یعنی مرد مستبد، زن دربند و غلام یا خواجه گوش به فرمان ارباب، میچرخد. منتسکیو از زن دربند ایرانی دفاع میکند و بر خواجه و ارباب بیرحم میشورد. تلاش او در این کتاب، نشان دادن راه روشنایی به انسان دربند تاریکی است. این در حالی است که کتاب او وام گرفته از ایرانی است که شاردن تصویر کرده و در آن مقام زن ایرانی را به حرمسرا تقلیل داده است اما منتسکیو چنین دیدی را نمیپذیرد و در جستوجوی جایگاه مناسبی برای او است. جایگاهی که در طول تاریخ گذشته از آن برخوردار بوده و به حرمسرا ختم نمیشده است.
منتسکیو در حالی همزمان با سقوط اصفهان کتاب خود را منتشر میکند که خود پیشتر سقوط انسانی را در جامعه استبدادزده دیده و در تلاش برای نجاتش به نوشتن نامههای ایرانی روی آورده است.
ولتر و روسو دیگر اندیشمندان فرانسوی نیز که نقشی اساسی در انقلاب فرانسه داشتند، مطالبی درباره ایران نوشته بودند اما هیچکدام مانند نامههای ایرانی نتوانست روح استبداد شرقی را آشکار کند و طرحی نو برای رسیدن به وادی حقیقت و آزادی، دراندازد.