پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری ایران در ۲۸ خرداد سال ۱۴۰۰، این پرسش را مطرح کرد که آیا جمهوری اسلامی ایران در روابط خود با اروپا از تندروی و تقابل کار خواهد کاست یا اینکه به سیاست نرمش و تعامل روی خواهد آورد. به ویژه اینکه رئیسی در نخستین اظهارات خود از سیاستهای روحانی برای نزدیکی با غرب به تندی انتقاد کرد و تاکید کرد که برای حل مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور به این نوع سیاستها تکیه نخواهد کرد. همچنان وی گفت که برنامه موشکی ایران قابل بحث و مذاکره نخواهد بود. اظهارات رئیسی عکس رویکرد اروپا است که بر اساس گفتوگو، مشارکت و حفظ منافع استوار است.
خروج آمریکا از توافق هستهای، روابط اروپا و ایران را در بوته آزمایش قرار داد و تحمیل فشار حداکثری از سوی آمریکا بر ایران، سر راه تحقق اهداف اروپا در رابطه به ایران موانع ایجاد کرد و استقلال راهبردیاش را در این زمینه خدشهدار کرد. به ویژه در بخش تجارت که نهتنها به دلیل تحریمهای آمریکا، اروپا نتوانست از شرکتها و منافع اقتصادی خود در ایران حفاظت کند، بلکه نفوذ خود را در ایران نیز از دست داد و با فشارهای بی پیشینهای از سوی دولت ترامپ روبهرو شد. شاید از همین جهت بود که کشورهای اروپایی در حفظ توافق هستهای سرمایهگذاری سیاسی کردند و از برنامه دولت ترامپ برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی و اجماع جهانی علیه ایران، جلوگیری به عمل آوردند.
پس از رفتن ترامپ و رویکار آمدن بایدن، کشورهای اروپایی برای احیای توافق هستهای بر آمریکا فشار آوردند. نقشه اروپا در این راستا بر اهمیت راهبردی توافق هستهای به عنوان نمونه فعالی در حل مسائل مرتبط به گسترش سلاحهای هستهای استوار است که از نگاه امنیتی در تامین امنیت اروپا از تهدیدهایی احتمالی برخاسته از بیثباتی خاورمیانه کمک میکند و از لحاظ اقتصادی، جایگاه اروپا را به عنوان مهمترین شریک اقتصادی ایران باز میگرداند. افزون بر آن، احیای برجام، راه را برای گفتوگوهای دوجانبه و مذاکرات پیرامون شماری از مسائل مورد توجه اروپا، از جمله برنامه موشکی ایران، نقش بیثباتکننده آن در منطقه و پرونده حقوق بشر در ایران، هموار میسازد و ایران به عنوان یک نیروی تاثیرگذار در منطقه بهجای اینکه به سوی رقبای تاریخی اروپا در شرق یعنی روسیه و چین جذب شود، به سوی غرب میکشاند.
بنابراین، اروپا برای گشودن دروازه مذاکرات پیرامون احیای توافق هستهای، به میانجیگری پرداخت تا به یک نتیجه دلخواه و مورد قبول همه منتهی شود. مذاکرات در ماه آوریل ۲۰۲۱ در وین آغاز شد و پس از شش دور، نتیجه آن پیشنویس شبهنهایی شد که همه طرفها را به بازگشت به تعهدات خود ملزم میکند. آمریکا بر اساس آن عملا برخی از تحریمها را از ایران برداشت. اما فشارها برای درج برنامه موشکی ایران و نفوذ منطقهای آن، در توافق هستهای، نتیجه مثبتی به بار نیاورد و به نظر میرسد که ایران در جدا نگهداشتن مسائل مورد اختلاف از مذاکرات هستهای، تاکنون موفق بوده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مشکل این است که اروپا با احیای برجام، بدون دستیابی به یک فیصله قطعی درباره مسائل مورد اختلاف و بدون شرکت ایران در مذاکرات پیوست، بهترین فرصت را در اختیار ایران قرار داد و همان اشتباه سال ۲۰۱۵ را تکرار کرد. اما با وجود آن با رئیسجمهور شدن رئیسی تمام منافع اروپا در معرض خطر قرار گرفته است.
ابراهیم رئیسی از چهرههای تندرو نظام توسط یک انتخابات نمایشی و خالی از رقابت که با دقت از سوی رهبر و شورای نگهبان مهندسی شده بود، به ریاستجمهوری رسانده شد. علت بالا کشیدن رئیسی بر راس قوه مجریه این است که وی از باورمندترین مهرههای رژیم به اصول و ارزشهای انقلاب و از متعهدترین افراد به خط رهبران نظام خمینی و خامنهای به حساب میآید و احتمال دارد در آینده جانشین خامنهای شود. رئیسی از دیدگاه نظام، یگانه فرزند امانتدار انقلاب است که میتواند بقای جمهوری اسلامی ایران را در آینده تضمین کند و اولویتهای سیاست خارجی نظام را در شرایط حساس کنونی به اجرا در آورد.
از اینرو، محاسبه اروپاییان مبنی بر اینکه سیاست گشایش با ایران، سیاست خارجی این کشور را از چنگال تندروان رها خواهد کرد، تنها یک خواب رمانتیک و بیانگر ناآگاهی از چگونگی چرخش سیاست داخلی در ایران است. در ایران همه سررشتههای قدرت به شکل کامل در دست رهبر قرار دارد، فرقی ندارد که در کرسی ریاستجمهوری یک اصلاحطلب تکیه زده باشد یا یک تندرو. چون هر دو جریان دو روی یک سکهاند و هر دو نقش معینی را در خدمت نظام به دوش دارند، صرفنظر از اینکه جایگاه ریاستجمهوری به کدامیک از آنها تعلق گرفته باشد. گذشته از آن سمت ریاستجمهوری در ایران در مقایسه با سمت رهبری یک مقام تشریفاتی و حاشیهای است.
ممکن است ایران در مرحله کنونی، برای تسهیل فرایند انتقال قدرت و حفظ بدنه نظام، به مانور سیاسی بپردازد و با اروپا از راه تفاهم و گشایش پیش آید. اما در حقیقت وظیفه اصلی رئیسی تاکید و تثبیت اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که مهمترین آنها عبارتاند از دشمنی با غرب و نپذیرفتن سلطه آن، استقلال، خودکفایی و فراملیگرایی. از اینرو رئیسی محدودیتی برای سپاه در گسترش نفوذ ایران در خارج و در ایفای نقش تخریبی آن در اروپا، ایجاد نخواهد کرد و برنامه موشکی ایران را به عنوان ابزار بنیادین دفاعی جمهوری اسلامی ایران، توقف نخواهد داد. افزون بر آن، وی روابط ایران را با روسیه و چین به بالاترین سطح ممکن خواهد رساند تا میان آنها و آمریکا و اروپا توازن برقرار کند. مهمتر از آن رئیسی از احیای برجام و دستاوردهای اقتصادی آن در تقویت جریان محافظهکاران و بازگرداندن مشروعیت بربادرفته آنان بهرهبرداری خواهد کرد. در حالی که این امر در جهت مخالف اهداف اروپا قرار دارد که میخواهد از مدخل بازگشت به برجام، سیاست گفتوگو و مشارکت با تهران را پیش ببرد.
در فرجام باید گفت که تلاش اروپا برای ایجاد نفوذ و پیدا کردن جای پایی در ایران و در کل در خاورمیانه به شکل مستقل و به دور از سایه آمریکا و در ضمن توازن بینالمللی موجود، تلاشی است بینتیجه؛ زیرا تحقق آن عملا غیرممکن به نظر میرسد. به دلیل اینکه ایران به اروپای مستقل از آمریکا اعتماد نخواهد کرد، به ویژه اینکه رئیسی چندی بعد زمام امور ریاست جمهوری را در دست میگیرد. افزون بر آن از روابط میان شرکتهای اروپایی و ایران چه پیش از برجام و چه پس از آن، تجارب ناگواری بهجا مانده است که بیاعتمادی ایران را تقویت میکند.
پس میتوان چنین نتیجه گرفت که روابط اروپا با ایران به روابط میان ایران و آمریکا به شدت وابسته خواهد ماند و اروپا ناگزیر خواهد بود تا روابط خود را با ایران در همین چارچوب بگنجاند، اما این روابط غالبا در بخش تجارتی محدود مانده و بُعد سرمایهگذاری را در بر نخواهد گرفت.