«زنی در افغانستان به دلیل آن که مداوم دختر بهدنیا میآورد، بهدست همسرش به قتل رسید. زنی چون دخترزا بود، همسرش او را طلاق داد. زنی چندین بار مجبور به سقط جنین شد، زیرا تشخیص جنسیت نشان میداد که جنین دختر است. زنی مجبور شد برای همسرش به خواستگاری برود و همسری دیگر برای او بگیرد، زیرا گویا «دخترزا» بود و شوهرش فرزند پسر میخواست. ...»
این روایتها شاید برای مخاطب غربی و حتی مردمان کشورهای نزدیک افغانستان وحشتناک باشد، اما برای بسیاری از افغانها امری پیش پاافتاده و بدیهی است. فرزند دختر در افغانستان جنس دوم محسوب میشود. حتی در شهرهای بزرگ و در میان خانوادههایی که خود را روشنفکر میدانند، تولد پیدرپی فرزندان دختر موجب ناخرسندی والدین، بهویژه پدران میشود. من خود شاهد این نگاه تبعیضآمیز به دختر در خانواده خود بودهام. عمهام چهار فرزند دختر پشت سر هم به دنیا آورده بود، و همسرش که نظامیای تحصیلکرده بود، بهشدت عصبانی بود و به او گفته بود که «اگر این بار هم فرزندم دختر باشد، باید بروی خانه پدرت.» از شانس خوب عمهام، فرزند پنجم پسر بود، ولی فرزندان ششم و هفتم باز هم دختر شدند. وقتی عمهام از تولد دختر هفتمش فارغ شد، همسرش برای آوردن او به خانه، به بیمارستان نرفت. او مجبور شد با آن وضع نابسامان، نوزاد دخترش را خود در بغل بگیرد و با تاکسی به خانه برگردد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این دیدگاه در جامعه سنتی افغانستان چنان طبیعی است که هرگز کسی مرد را برای زاده شدن دختری ملامت نمیکند و همه بار ملامت را باید زن به دوش بکشد.
دختران در دوران زندگی خود نیز طعم تلخ تبعیض را با تمام وجود میچشند. تفاوت و تبعیض در تهیه لوازم موردنیاز برای فرزندان، تبعیض در پوشش، تبعیض در آموزش، تبعیض در رفتار والدین و نزدیکان، و...؛ حتی مادرها هم به فرزندان پسرشان بیشتر از دختر بها میدهند، زیرا فرزند پسر ضامن دوام زندگی مشترکشان میشود.
دختران در افغانستان با این عقدهها بزرگ میشوند و هرگز هم حق ندارند این عقدهها را بیرون بریزند. در نتیجه، زمانی که وقت تصمیمگیری برای انتخاب شیوه زندگی آینده میرسد، حتی اگر حق انتخاب به دختر داده شود، عقده خودکمبینی نمیگذارد که برای خود تصمیم بگیرد و موجب میشود که در نهایت تسلیم روندی شود که بر او اعمال میشود.
این معضل البته تنها به افغانستان محدود نمیشود. به همین دلیل نیز سازمان ملل متحد روز یازدهم اکتبر را به عنوان روز جهانی فرزند دختر برگزیده است. در کشوری چون هند نیز که در حدود ۲۵ درصد جمعیت جهان را در خود دارد، داشتن فرزند دختر ننگی بزرگی است. سقط جنین پس از تشخیص جنسیت، چنان گسترده شده است که دولت هند به همه مراکز سونوگرافی دستور داده است به هیچ وجه جنسیت جنین را به والدین نگویند. در افغانستان نیز از چندی پیش به این سو پزشکان متوجه این نکته شدهاند و معمولا جنسیت جنین را فاش نمیکنند، مگر آن که مطمئن شده باشند که والدین از داشتن فرزند دختر هراسی ندارند. نابرابری جنسیتی در افغانستان چنان عمیق و گسترده است که بین زنان اصطلاحی رواج یافته است که گویای این وضعیت است: «به دامن زن آتش بیفتد، اما دختر نیفتد.»
این وضعیت میتوانست بهتدریج تغییر کند، اما با سلطه مجدد طالبان بر افغانستان، دختران بار دیگر به ورطه تنهایی و تبعیض سقوط کردند. مدارس دخترانه بسته شد، دانشگاهها به صورت تبعیضآمیز بر دختران سختگیری میکنند تا مجبورشان کنند که خود را با معیارهای طالبانی همراه کنند، زمینه اشتغال، بهویژه در رسانهها، از دختران گرفته شده است، و خشونت علیه زنان، ازدواجهای اجباری، و کودکهمسری در نبود نهادهای حامی حقوق زنان و دختران، بار دیگر در حال اوجگیری است. از همه دردناکتر، امروز در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک که افغانها بیشتر در آن حضور دارند، هیچ خبری در مورد روز جهانی فرزند دختر نبود. گویا کاربران افغان نیز همگام با سیاست حکومت تازه، از فرزندان دخترشان غافل شدهاند.