هنرهای باله و اپرا در ایران، حتی در دوران محمدرضاشاه پهلوی در سالهای دهه ۷۰ میلادی، با بیمهری جامعه روبهرو میشد. هرچند «سازمان باله ملی ایران» که در سال ۱۹۵۸ از سوی وزارت فرهنگ و هنر وقت پایهگذاری شده بود، پیشینهای ۲۱ ساله داشت و اغلب رپرتوار بالههای کلاسیک و مدرن جهان را به روی صحنه میبرد، گروه باله این سازمان که در آستانه انقلاب ۵۷ نزدیک به ۵۰ رقصنده دائمی و مهمان را دربر داشت، تنها توانسته بود با یارانههای دولتی به حیات خود ادامه دهد. از اینرو، پس از انقلاب، فعالیتهای این نهاد متوقف شد. آخرین قطعهای که این مشهورترین و بزرگترین گروه رقص خاورمیانه، روی صحنه تالار رودکی اجرا کرد، باله «زیبای خفته» اثر پیوتر ایلیچ چایکوفسکی بود.
گسست دو نسل
سروناز علمبیگی، کارگردان مستند «۱۰۰۱ شب دوری»، با بازگو کردن این تاریخچه کوتاه برای ۱۰ رقصنده جوان، روایت خود را آغاز میکند. او معدود فیلمها وعکسهایی را که از اجراهای مختلف بهجا مانده، در «آرشیو سازمان باله ملی» کشف کرده است، برای آنان به نمایش میگذارد. گروه رقص ۱۰ نفره، مرتب در یک سالن زیرزمینی در محلهای گمنام در تهران، جمع میشوند و مخفیانه رقصهایی که خود طراحی کردهاند، بدون سرپرستی حرفهای، به اجرا درمیآورند. نمایش فیلمهای آرشیو با چنان شادی و شگفتیای از سوی گروه همراه است که علمبیگی تصمیم میگیرد رد برخی از رقصندگان پیشین را در غرب بیابد و نسل قدیم و جدید را با یکدیگر آشنا کند. کارگردان که در فیلم از نظر فیزیکی همواره غایب است، توضیح میدهد که اطلاعات اعضای گروه ۱۰ نفره درباره تاریخچه رقصهای متنوع ایرانی، بسیار اندک است و رقصیدن در جمهوری اسلامی ایران نه تنها ممنوع، بلکه گفتوگو در باره آن هم تابو است.
گروه فیلمبرداری پس از جستوجوی بسیار، سرانجام موفق میشود تا از جمله نژاد احمدزاده، بنیانگذار سازمان باله ملی ایران، و هایده، همسر او، را که اولی ۹۳ سال و دومی ۸۷ سال دارد، در تبعید بیابد و با آنان تماس بگیرد. شور و شوق گروه رقص تهران برای اجرای برنامه مشترک با پیشکسوتان خود، پس از دیدن این فیلمها بیشتر میشود. همزمان، کارگردان، اعضای گروه رقص را با پرسشهایی درباره «سکسوآلیته»، ایمان و اعتقاد، ارزشهای اجتماعی، و جنسیت، که آنها در حال رقص و تمرین پاسخ میگویند، معرفی میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رقص یا تمرین بدنی؟
مستند «۱۰۰۱ شب دوری» برای نمایش دو خط روایتی جستوجو و معرفی شخصیتها، هم از مطالب آرشیوی، عکس و گزارشهای روزنامههای قدیمی بهره میگیرد، و هم به واقعیتهای عینی و تاریخی، تفسیرها، برداشتها و مصاحبههای کارشناسان استناد میکند. دوربین کنجکاو علمبیگی همه جا حضور دارد: وقتی رقصندگان قطعهای مدرن را با حرکات کلاسیک اجرا میکنند، یا زمانی که با گچ دایرههایی روی زمین می کشند تا محدوده حرکت خود را مشخص کنند. وسایل زیادی در سالن نیست. در این حال صدایی از «آف» میگوید: «من رقصنده نیستم. رقص ما باله نیست. ما فقط تمرینهای بدنی میکنیم.» مهمتر از همه، اینکه هر یک از رقصندهها میکوشد خشمی که در وجودش انباشته شده، با تمرینهای فیزیکی بیرون بریزد یا یاسی که روحش را پژمرده کرده است، فریاد بزند. این تمرینها به راحتی و بدون زحمت انجام میشوند.
زندگی دشوار
در هر حال همه رقصندگان به این امر به خوبی آگاهند که در حال انجام عملی غیرمجازند؛ کاری ممنوعه، که با شوق و علاقه انجام میدهند. در میانه فیلم صدای زنی جوان می گوید: «ما زیرزمینی کار میکنیم، ولی بدبخت نیستیم.» دیگری تایید میکند که «ما قربانی نیستیم. قوی هستیم، مبارز و پر انرژی»، و صدای مردانه سوم حرف آخر را میزند: «من اصلا اعتقاد ندارم که زندگی باید آسون باشه.» همکارش در پاسخ به این پرسش که چرا میرقصد، میگوید: «خب، قصهای هست که باید گفته بشه»، و به گروه اشاره میکند: «این همون قصه است.»
دو نمونه
به این ترتیب، کارگردان نمونهوار به نمایش زندگی دو تن از اعضای تیم رقص میپردازد: یک زن و یک مرد. زن در خانوادهای به شدت مذهبی رشد کرده است: «خواهرم به زودی هشت ساله میشه. پدرم گفته که از اون به بعد باید روسری سر کنه.» روشن است که این دختر جوان، عضویتش را در گروه رقص از خانواده خود مخفی نگاه داشته است.
دومین نمونه، جوانی اهل کاشان است که در خانوادهای کارگری بزرگ شده است. مادر محجبه او، وقتی روبهروی دوربین قرار میگیرد، روی زمین مینشیند و پدرش برای نشان دادن برتری خود، نزدیک او روی صندلیای سفید رنگ. پدر از این که پسرش «رقصنده» شده، راضی نیست. ولی پسر اهمیتی به نظر او نمیدهد. میگوید: «من میخواهم آنطور که خودم میخواهم، مستقل زندگی کنم.»
پایان داستان
سرانجام، یکی از رقصندگان گروه رقص باله ملی که به عنوان تکنسین صحنه در باله معروف «اسکاپینو» در روتردام کار میکند، به علمبیگی پاسخ مثبت میدهد. او توانسته است مدیر هنری باله را متقاعد کند که گروه رقص را از تهران به روتردام دعوت کند. همه برای گرفتن ویزا در انتظارند. ولی در آخرین لحظه، آمریکا قاسم سلیمانی را ترور میکند و گروه از دریافت ویزا محروم میماند. تنها دو نفر از گروه راهی روتردام میشوند... .
سروناز علمبیگی با نماهای دور، برداشتهای طولانی، و برشهای کم کار میکند. موسیقی در مستند او، نه تنها به فضاسازی کمک میکند، بلکه خود زمینهساز است. حرکات جمعی گروه، خم شدن کند بدن به چپ و راست بدون موسیقی که بیانگر کسالت و تکرار است، به نوبه خود ریتمی بصری ایجاد میکند. کوتاه: فیلم «۱۰۰۱ شب دوری» که از ۲۱ ژوییه ۲۰۲۲ در سینماهای آلمان روی پرده میرود، مستندی حساس و بهطرزی شگفتآور صادق و صمیمی است؛ رقصی برای آزادی.
* این مقاله برگردان آزاد و کوتاه شده مطلبی به زبان آلمانی از نویسنده است.