گسترش روزافزون دامنه خیزش سراسری مردم ایران نشان میدهد که مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی در حال تضعیف یا فرسایش است. البته ایران با یک سناریو معمولی روبرو نیست؛ زیرا شرایط این کشور با شرایط کشورهایی که در معرض بهار دروغین عربی قرار گرفتند یکسان نیست و الگوی تغییر احتمالی در ایران با تحولات سایر کشورهای منطقه تفاوت بسیاری دارد.
تغییر احتمالی که در ایران رخ دهد حتی در تاریخ این کشور هم بیسابقه خواهد بود. به این معنا که از ولی فقیه انتظار نمیرود مانند شاه سوار هواپیما شود و کشور را ترک کند؛ زیرا نظام کنونی بسیار پیچیده است و همین به نقطه ضعفی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.
در حالی که رهبران رژیم جمهوری اسلامی ایران در ظاهر عبا بر تن و عمامه بر سر دارند، زیر آن، لباس نظامی خود را پنهان کردهاند. به عبارت دیگر، نظامی شدن رژیم به یک واقعیت تبدیل شده و عمامه تنها در حد یک نمای سیاسی بیرونی باقی مانده است و شاید رهبر کنونی جمهوری اسلامی آخرین رهبری باشد که عمامه بر سر میگذارد.
بنابراین به نظر میرسد با مرگ خامنهای، آخرین گام در مسیر تغییر لباس روحانیت به لباس نظامی هم برداشته شود و انتظار میرود پس از خامنهای، نظامیان بهطور آشکار در صحنه ظاهر شوند و ولی فقیه تنها نمای بیرونی نظام را شکل دهد و مانند خامنهای در سمتوسو دادن به رهبران نظامی که قدرت واقعی را در دست خواهند داشت، نقشی نداشته باشد؛ هرچند خامنهای نیز با هدف افزایش نفوذ خود مجبور شد در موارد بسیاری، با نظامیان همراه شود.
با متلاشی شدن طبقه حاکم در دوره خمینی، یعنی نسل اول و دوم انقلاب اسلامی، سپاه گامبهگام در نهادهای دولتی نفوذ کرد و در تمامی ابعاد نظام بهویژه در عرصه اقتصادی برای خود پایگاههای مستحکمی ایجاد کرد. اکنون انتظار میرود با مرگ خامنهای، رهبران نظامی ایران دامنه نفوذ و قدرت خود را توسعه دهند و در صورت تداوم تظاهرات یا بدتر شدن وضعیت سلامت خامنهای، ممکن است برای تسریع روند کنترل خود بر نظام بهنوعی کودتا کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با توجه به وضعیت کنونی ایران، میتوان دریافت که رژیم جمهوری اسلامی از یک سو در مقابله با چالشهای داخلی از همه فرصتها و ترفندها استفاده کرده و به خط پایان رسیده و از سوی دیگر، منطقه نفوذش در خارج از کشور را آنچنان گسترش داده که از محدوده ظرفیت و توانایی آن فراتر رفته است.
در حالی که ایالات متحده نتوانست هزینه و تبعات جنگ در دو کشور افغانستان و عراق را بهطور همزمان تحمل کند، رژیم جمهوری اسلامی ایران که نفوذ آن در چهار کشور گسترش یافته و بهتازگی به اوکراین هم وارد شده است، چگونه میتواند این بار سنگین را به منزل برساند؟
با توجه به اینکه پس از ورود به جنگ اوکراین، روسها ناگزیر شدند نفوذ خود در سوریه را کاهش دهند، رژیم ایران که اوضاع اقتصادی آن بهشدت وخیم است و تداوم تحریمهای خارجی آن را به انزوا کشانده و خیزش سراسری مردم آن را بهشدت بحرانزده کرده است، چگونه میتواند به حضور و نفوذش ادامه دهد؟ پس میتوان بهصراحت گفت که توانایی رژیم جمهوری اسلامی ایران برای گسترش یا حفظ نفوذش در خارج از ایران در آستانه پایان است. افزون بر این، تغییرات احتمالی در سیاست آمریکا بهویژه در صورتی که دموکراتها هر دو مجلس کنگره را از دست بدهند، میتواند بر وضعیت کنونی تاثیر شگرفی داشته باشد؛ زیرا پیروزی جمهوریخواهان به معنای بازگشت فشارهای بیشتر بر رژیم جمهوری اسلامی است.
بر این اساس، سپاه پاسداران و رهبران نظامی ایران برای اجرای مانور سیاسی در داخل و خارج از کشور فرصت کاملا مناسبی دارند و اگر برای تسلط کامل بر دولت مصمماند، میتوانند ظرف کمتر از دو دهه، به هدف خود برسند؛ هرچند ممکن است شرایط آنها را در این زمینه به تعجیل وادارد.
از این رو است که هشدار اخیر فرمانده سپاه پاسداران به معترضان ایرانی مبنی بر اینکه شنبه گذشته (۷ آبان) آخرین روز حضور آنها در خیابان است، نقطه عطفی در تحولات ایران به شمار میرود؛ زیرا از یک سو معترضان هشدار فرمانده سپاه را نپذیرفتند و به تظاهرات خود ادامه دادند و از سوی دیگر، در حالی که نقش روحانیون در حال کاهش است، نظامیان عملا وارد صحنه میشوند و در صف مقدم قرار میگیرند.
اکنون در حالی که طبقه روحانی حاکم ارزش و اعتبار خود را نزد معترضان ایرانی از دست داده است، رهبران نظامی وارد میدان شدهاند تا آنها نیز توان و اعتبار خود را بیازمایند؛ اما آیا رهبران نظامی ایران منتظر مرگ رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران میمانند یا برای به دست گرفتن کنترل کشور بیدرنگ دستبهکار میشوند؟ به باور من، در هر صورت، کشورهای منطقه و سایر مقامها باید برای همه احتمالها و سناریوهای ممکن آمادگی داشته باشند.
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط