هنری کیسینجر اندکی پس از صدمین سالروز تولدش به چین سفر کرد. او در این سفر با مقامهای بلندپایه چین در پکن دیدار و گفتوگو کرد. پذیرایی گرمی که شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، از این مقام پیشین آمریکایی کرد، بیانگر قدردانی چین از نقشی است که کیسینجر ۵۱ سال پیش با خرد راهبردیاش در ایجاد نزدیکی میان دو کشور ایفا کرد.
به نظر میرسد کیسینجر با دیدار از چین میخواست بر این نکته تاکید کند که جلب توجه آمریکا به چین و برقراری روابط میان این دو کشور بزرگترین دستاورد او در تاریخ پربار فعالیت سیاسیاش بوده است.
باید یادآور شویم که کیسینجر در دوران خدمتش در دولت آمریکا در سمت مشاور امنیت ملی و پس از آن در مقام وزیر خارجه، بیشتر روی خطوط اساسی و گرایشهای کلی سیاست خارجی و روابط بینالمللی تمرکز میکرد و از غرق شدن در امور کوچک و جزئی اجتناب میورزید، حتی اگر این رویکرد به ضرر نیروی انسانی کشور ضعیف منجر میشد. اما باید پذیرفت که کیسینجر در تشخیص آن خطوط اساسی و گرایشهای کلی توانایی استثنایی و نبوغی سرشار از خود نشان داد.
کیسینجر با شم سیاسی فوقالعاده دقیقش در دهه ۷۰ قرن گذشته متوجه شد که اتحاد جماهیر شوروی و چین، بهرغم شعار واحدی که علیه امپریالیسم سر میدهند، در جبهه واحدی قرار ندارند، بلکه میان آنها رقابتها و حساسیتها و شکافهای نفوذپذیری وجود دارد. کیسینجر با بهرهبرداری هوشیارانه از این وضع تلاشهای سیاسی موفقی را زیر نام «دیپلماسی پینگپنگ» مدیریت کرد و توانست ریچارد نیکسون، رئیسجمهوری وقت آمریکا، را برای دیدار از چین متقاعد کند.
سرانجام، در فوریه ۱۹۷۲، نیکسون در سفری هفتروزه وارد چین شد. یک ساعت از ورود نیکسون به پکن نگذشته بود که مائو تسهتونگ، رهبر چین، به دیدار نیکسون شتافت. این برخورد مائو اشاره معنیداری بود به اینکه چین برای باز کردن صفحه جدیدی در کتاب روابطش با آمریکا اشتیاق کامل دارد و این کار باید هرچه سریعتر انجام شود.
به این ترتیب، کیسینجر مسیر تاریخ را تغییر داد. دیدار نیکسون از چین فاصله میان شوروی و چین را افزایش داد و شکاف موجود میان دو قطب کمونیستی را برملا کرد. یک دیپلمات آمریکایی که در گفتوگوی مائو و نیکسون حضور داشته و سخنان مائو را رونویسی میکرده است میگوید: «در اشارهای روشن به تایوان به رهبر چین رساندیم که اکنون ضروری نیست ما و شما همه مشکلات و اختلافهای خود را حل کنیم، بلکه میتوانیم اختلافهای دشوار را به وقت دیگری موکول کنیم و اکنون درباره نقاط مشترک، مانند ایجاد توازن با اتحاد شوروی، به توافق برسیم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سرانجام گفتوگوهای نیکسون و مائو به بیانیه شانگهای منجر شد که در آن بر برقراری روابط میان آمریکا و چین تاکید شد و آمریکا اصل «چین واحد» را و اینکه «تایوان بخشی از چین است» به رسمیت شناخت و پذیرفت که مشکل تایوان باید از راه مسالمتآمیز و بهوسیله خود چینیها حل شود. اما، پس از گذشت ۲۰ سال از آن رویداد مهم تاریخی و در آغاز سال ۱۹۹۲، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید.
اکنون که ۵۱ سال از سفر نیکسون و کیسینجر به چین میگذرد و جهان به مرحله جدیدی وارد شده است، قدرت چین افزایش و قدرت روسیه کاهش یافته است. اما فکر میکنم هنری کیسینجر، بهرغم ناتوانی جسمی، همچنان از هوش سرشاری برخوردار است و میتواند خطرهای ناشی از افزایش تنش میان آمریکا و چین را بهخوبی درک کند. او به پکن رفت تا کاخی را که خشت به خشت به دست خود ساخته بود از خطر فروریختن نجات دهد. باید دید رهاورد سفر کیسینجر چه خواهد بود و آیا دولت جو بایدن سخن تازهای برای گفتن خواهد داشت؟ بهویژه اینکه دولت بایدن باید درک کند که چین بیشترین سود را از غرق شدن پوتین در باتلاق اوکراین خواهد برد.
البته نمیتوان همه کارنامه کیسینجر را مثبت ارزیابی کرد. او در دوران زندگی سیاسیاش، هرگاه ضرورت ایجاب کرد، همه ارزشهای دموکراسی را قربانی کرد. برای مثال، در سال ۱۹۷۳ از کودتای نظامیان علیه سالوادور آلنده، رئیسجمهوری منتخب شیلی، حمایت کرد. با وجود آن، نمیتوان فهم زودهنگام و اقدام پیروزمندانه او را برای جدا کردن چین از اتحاد شوروی و بهرهبرداری از آن به سود آمریکا در زمان جنگ سرد نادیده گرفت.
کیسینجر در خاورمیانه سیاست گامبهگام را پیش برد. تلاشهای دیپلماتیک او در مصر به موفقیت انجامید. زمانی که مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۹ قرارداد صلح امضا کردند، کیسینجر در قدرت نبود، اما او با به سرانجام رساندن نخستین توافق تعیین مرز میان مصر و اسرائیل پس از جنگ ۱۹۷۳، پایه صلح مصر و اسرائیل را بنیان گذاشته بود.
ولی تلاشهای کیسینجر در سوریه ناکام ماند، زیرا حافظ اسد، رئیسجمهوری سوریه، که دولتش بر اقلیتی مذهبی متکی بود، برای بقای رژیمش وضعیت نه جنگ نه صلح را تا آخر نگه داشت. در مقابل، انور سادات، رئیسجمهوری مصر، میدانست که بدون کمک آمریکا نمیتواند سرزمین اشغالشدهاش را از اسرائیل پس بگیرد. از این رو، او از کارت آمریکا به بهترین وجه استفاده کرد و شبهجزیره نفت و گازخیز سینا را پس گرفت. ولی بلندیهای جولان سوریه از سال ۱۹۶۷ تا کنون در اشغال اسرائیل مانده است.
یادآوری میکنم که دولت آمریکا از سفر کیسینجر به پکن چندان اظهار خشنودی نکرد. جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید، گفت که کیسینجر هیچ مسئولیت رسمی در دولت آمریکا ندارد و نمیتواند به نمایندگی از آن سخن بگوید. او در عین حال افزود که انتظار دارد نتایج سفر کیسینجر را پس از بازگشت از زبان خودش بشنود.
در واقع، اظهارات خود کیسینجر نتایج سفر او را بهخوبی خلاصه کرده است. او گفته بود: «ایالات متحد آمریکا و چین باید سوءتفاهمها را از میان بردارند، از رویارویی بپرهیزند، و با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی و تعامل کنند، زیرا تاریخ و تجربه همواره نشان داده است که امکان ندارد این دو کشور بتوانند پیامدهای دشمنی با یکدیگر را تحمل کنند.»
حال این پرسش مطرح میشود که تاریخ از سفر سیاسی مهم اخیر کیسینجر- چهره اثرگذار قرن بیستم- به پکن چگونه یاد خواهد کرد؟ در پاسخ باید گفت کیسینجر، که از نتایج فاجعهآمیز ماجراجویی چین در تایوان بهخوبی آگاهی دارد، آیا این خبر را به واشنگتن برده است که چین به تفاهمی که مائو و نیکسون در سال ۱۹۷۲ به آن دست یافته بودند همچنان متعهد است؟ تفاهم در این مورد که «تایوان بخشی از چین است، اما بازگرداندن آن به خاک چین با ابزارهای صلحآمیز صورت میگیرد». پرسش دیگر این است که شی جینپینگ، رهبر جدید چین، چه برداشتی از «ابزارهای صلحآمیز» دارد؟
برگرفته از روزنامه العرب