روزها و مناسبتهای خاص این ویژگی را دارند که به ما یادآور شوند درباره آن موضوع و عنوان خاص چه فعالیتهایی صورت گرفته و در کجای کار ایستادهایم.
روز فردوسی که ۲۵ اردیبهشت به نام او مزین شده است، نیز چنین ویژگی و خاصیتی دارد که بتوان از طریق آن به گذشته نظر کرد و آنچه درباره این شاعر نامی و کتاب گرانسنگش انجام شده را از نظر گذراند.
شاعری که پژوهشهای شاهنامهشناسان نامی آنها را به این جمعبندی رسانده است که شاعری در این طراز و با این درجه از دانش ادبی، ذوق شعری و آگاهیهای تاریخی، به قطع و یقین باید سرودههای دیگری هم داشته باشد. چرا که شاهنامه چنانکه خود فردوسی در اثرش آورده، در چهل سالگی سرایش آن شروع شده است. سنی که از یک سو ذهن آدمی به پختگی و ورزیدگی خاصی رسیده است و از دیگر سو از آمادگی مناسبی برخوردار است تا دست به کارهایی بزرگ و سِتُرگ بزند. همین ویژگی و ذهن هنری و خیالپرداز فردوسی است که در شاهنامه به کار گرفته و سبب شده تا مخاطب برخی توصیفهای فردوسی را همانند نقاشی چیرهدست تصور کند که گویی خود در صحنههای بزم و رزم حضور داشته و از نزدیک آنها را دیده و تصویر کرده است؟ در حالی که فردوسی شاهنامه را بر اساس منابع تاریخی و از جمله شاهنامه ابومنصوری نگاشته است، اما تفاوتهای هنری و ذوق ادبی که فردوسی در کار برده قابل مقایسه با آثار دیگر نیست و به همین دلیل است که مورخان ادبی همانند دکتر خالقی مطلق بر این باورند فردوسی میبایست تا پیش از شروع به کار شاهنامه آثار شعری دیگری هم در قالبهای شعری دیگر سروده باشد که بتواند به چنین پایه و مایهاز ذوق شعری و دانش تاریخ و ادبی دست یافته باشد که شروع به نوشت چنین اثر بزرگی کند، اما دریغ که از آثار دیگر فردوسی نشانی در دست نیست. همچنانکه نخستین نسخههای شاهنامه به دویست سال بعد از درگذشت فردوسی باز میگردد و ما نسخه خطی از شاهنامه پیش از این تاریخ در دست نداریم و آنچه از نسخههای مختلف در دست است و محل پژوهش و تحقیق و تصحیح، همه به دویست سال بعد از درگذشت فردوسی مرتبط است.
چرا یک تصحیح پاکیزه و معتبر مهم است؟
این نکتهای بدیهی است که اثری در این اندازه از اهمیت برای فرهنگ ملی ما ایرانیان، باید از اغلاط و ابیات نابجا پیراسته میشد. این کاری بود که سالیان سال همگان آرزوی آن را داشتند، چرا که برای فهم دقیقتر هر متنی باید ابتدا به صحت و دقت آن متن اطمینان پیدا کرد و سپس به تفسیر و تحلیل آن نشست. نمیتوان متنی را معیار قرار داد و تحلیل کرد که در آن اغلاط و ابیات بسیاری راه یافته است به قولی از بن ویران است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تا دو دهه قبل مهمترین تصحیحات و پاکیزهترین شاهنامهها از منظر علم تصحیح، از آن ایرانیان نبود. این مستشرقین غیرایرانی بودند که سند بهترین و پاکیزهترین نسخهها را به نام خود زده بودند. همچنانکه در آثار مولانا و حتی عطار نیز فضل تقدم با دیگران بود. در تصحیح مثنوی با نیکلسن و یا گولپینارلی، در شاهنامه به نام ژول مول یا شاهنامه چاپ مسکو و الخ…اما در سه دهه اخیر با همت پژوهشگران و ادیبان ایرانی، این مزیت نیز به ایرانیان رسید. حداقل میدانیم که تصحیح دکتر محمدعلی موحد از مثنوی مولانا تا به امروز بهترین تصحیح است، آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی درباره ۷ کتاب عطار نیشابوری نیز آن را برتر و بالاتر از دیگر نسخهها نشانده است و شاهنامه حکیم توس با تصحیح دکتر خالقی مطلق نیز جایگاه برتر را در میان تمامی تصحیحات به خود اختصاص داده است.
کمک دکتر یارشاطر و انتشار شاهنامه به صورت دفتر به دفتر
در شاهنامه نیز چنین کار سترگی صورت گرفته است، کاری که باید هر از چندگاه از آن سخن گفت و مخاطبان و به خصوص علاقهمندان به این اثر هویتی ما ایرانیان را به آن توجه داد.
دکتر جلال خالقی مطلق، نامی است که با ۵۰ سال کار مستمر توانسته مهر خود را بر تصحیح انتقادی این اثر بزند. به تحقیق میتوان او را از مفاخر شاهنامهپژوهی جهان به شمار آورد که تقریبا تمامی عمر فرهنگی و ادبیاش را وقف فردوسی و شاهنامه کرد.
دکتر جلال خالقی مطلق- عکس از خبرگزاری مهر
او که استاد و محقق مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه هامبورگ بود، پیش از انقلاب در فکر تصحییح تازهای از شاهنامه برآمد، انقلاب اما اجرای طرح او در داخل کشور را ناممکن کرد.
پس از انقلاب و در روزها و حتی سالهای نخست، فضای ضدسلطنت و شاه سبب شده بود تا فردوسی و شاهنامه او نیز مورد غضب برخی گروهها و افراد قرار بگیرند که بعدها در هسته قدرت مخالفت خود با ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را به شیوههای مختلف نشان دادند. سخن از شاهنامه حتی تا یک دهه بعد نیز کمتر ممکن بود. هنوز بسیاری سالهای اولیه دهه هفتاد و گفتههای وزیر علوم دولت هاشمی رفسنجانی را در خاطر دارند که در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید اگر فردوسی زنده بود آیا از سیستم گزینش دانشگاه رد میشد؟ پاسخ منفی داد و گفت :«چون فردوسی مدح شاهان گفت، در گزنیش مردود میشد.». این سخن در آن زمان انتقادات فراوانی را سبب شد اما تصویری بود از نگرش مدیران بالای کشور به فردوسی و شاهنامه که حتی کتاب را تورقی سطحی نکرده بودند که دریابند فردوسی در شاهنامه مدح آنان را نمیگوید، بلکه داستان پادشاهان را با نکات عبرتآموزی از خطاهای بزرگ آنان باز میگوید که نمونه آن در نابخردی کیکاووس و یا آز و طمع گرشاسب (پدر اسفندیار) ، و یا حسادت پسران فریدون نسبت به برادرشان (ایرج) و کینهتوزیهای اردشیر بهمن درازدست و کثیری دیگر از داستانهای شاهنامه به خوبی عیان است.
در چنین فضایی آقای خالقی مطلق پشتیبانی به نام احسان یارشاطر یافت که در حال تدوین دانشنامه ایرانیکا بود. علائق وطنپرستانه آقای یارشاطر سبب شد تا او دکتر خالقی مطلق را تشویق به این کار و انتشار منظم هر بخش کند. خالقی از سال ۶۶ کار روی شاهنامه را با مبنا قرار دادن ۵۰ نسخه خطی از شاهنامه و تصحیح به شیوهای مدرن، در ایرانیکا شروع کرد و این کار را تا سال ۱۳۸۶ ادامه داد. او برای مقابلهٔ دستنویسها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره برد.
شش جلد از شاهنامه با پشتیبانی دکتر یارشاطر، و دانشنامه ایرانیکا و جلدهای هفتم و هشتم این کتاب در دو هزار نسخه در ایران منتشر شد.
هنگامی که تمامی شاهنامه منتشر شد، برخی نهادهایی که در داخل ایران بودند، به ارزش این کار پیبردند و دریافتند چه کار بزرگی در تصحییح شاهنامه صورت گرفته است.
پس از آن مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که در سالهای دولت احمدینژاد تحت فشار قرار داشت و بودجه آن کم و حتی مدتی قطع شد، انتشار این اثر را به همراه سه جلد از یادداشتهای دکتر خالقی مطلق و یک جلد بیتیاب(کشفالابیات) شاهنامه در ۱۲ جلد منتشر ساخت. این اثر هم اکنون و به رغم قیمت بالای آن چندین بار تجدید چاپ شده است.
در همان سال انتشار دکتر ایرج افشار در نشستی که نشریه بخارا(۱۹ تیر ۱۳۸۶) برای رونمایی از این اثر برگزار کرد، آن را یکی از مهمترین اتفاقات فرهنگی چند سال اخیر ایران نام نهاد که انتشار آن آرزوی بسیاری از ادیبان و اهل فرهنگ بود. اکنون میتوان به تحقیق این اثر را که نتیجه بیش از چند دهه تحقیق، پژوهش، گزینش ۵۰ نسخه و مقابله آن با یکدیگر و نگارشنکتههای محققانه و مقایسهای درباره برخی از ابیات بحثانگیز است را پیش چشم دید که توانسته ابیات سست و بیاعتبار بسیاری را از شاهنامه بزداید و آن را پیراستهتر از همیشه پیش چشم ما ایرانیان در درجه نخست، سپس فارسیزبانان در وهله بعد و در نهایت علاقهمندان این اثر پرشکوه حماسی در تمامی جهان قرار دهد.
شاهنامه فردوسی، مهمترین اثر حماسی جهان است و این نه از باب تعصب نسبت به زبان فارسی و این اثر حماسی که از جهت مقایسه آن با آثاری چون "ایلیاد"، "اودیسه" و "انهاید" میتوان به فراست دریافت. دکتر میرجلالالدین کزازی که در زمره شاهنامهپژوهان نامی ایران به شمار میرود و سه کتاب دیگر را نیز برگردان فارسی کرده است در این زمینه نکتهسنجانه نوشته است که «در ادب زنده جهانی، گذشته از شاهنامه، سه نامه پهلوانی نام برآوردهاند: ایلیاد، اودیسه، انهاید. اما بهدور از هر گونه تُنُگْبینی و خُشکاندیشی و پیشداوری، اگر سخنسنجانه و ادبشناسانه این هر سه را با شاهنامه بسنجیم، استوار برآنم که در فرجام سنجش و پژوهش، بدین راستی راه خواهیم برد که آن سه نامه پهلوانی، نه در چونی (کیفیت) و نه در چندی (کمیت)، همتا و همتراز شاهنامه نمیتوانند بود.» (نامه باستان-ص۷)